تئوری ریملند
- Radio51_Admin
- اپیزودها
- بهمن 6, 1402
رادیو پنجاه و یک شماره پنج تئوری ریملند.رادیو پنجاه و یک در خدمت اونایی که میخوان تاثیر جغرافیا رو در امور تاریخی و سیاسی ببینند. نظریهی ریملند (نیکولاس اسپایکمن) این نظریه با نوعی نگاه نقادانه ای به تئوری هالفورد مکیندر یعنی هارتلند و دیدی متمایل به قدرت دریایی آلفرد ماهان پرداخته و ارائه شده. بر اساس این نظریه کنترل جزیره ی جهانی یعنی اروپا آسیا و آفریقا تنها از طریق کنترل کشورهایی که مرز مشترک با اتحاد شوروی داشتند قابل دسترسی بود.به خاطر این نظریه و کارهای دیگرش در زمینه ی ژئوپلیتیک به اسپایکمن پدرخوانده مهار لقب دادند و منظور از مهار,مهار کردن پیشروی شوروی در کشورهای پیرامونی بوده.نیکولاس اسپایکمن در سال هزار و هشتصد ونود و سه در آمستردام هلند به دنیا آمد و در سال هزار و نهصد و چهل و سه در سن چهل و نه سالگی با بیماری سرطلان در آمریکا از دنیا رفت.او در هلند ومصر درس خوانده بود و تحصیلات عالیش رو با درجه دکترا در روابط بین الملل در دانشگاه کالیفرنیا به پایان برد.او در سال هزار و نهصد و بیست و پنج در دانشگاه ییل ابتدا به عنوان دانشیار شروع به کار کرد و سرانجام به عنوان بنیانگذار موسسه ی مطالعات بینالمللی در همان دانشگاه به ریاست آن منصوب شد و در سال هزار و نهصد و چهل به دلیل بیماری از این سمت کناره گیری کرد. برای پروراندن نظریهی ریملنده او نگاه عمیقی به تئوری هارتلنده مکیندر کرد با آنچه که مکیندر از اون به عنوان (هلال داخلی) نام میبرد,اسپایکمن ریملند یا همون حاشیه یا کرانه نامید و معتقد بود این کرانهها مهمتر از هارتلند هستند.ریملندی که او از اون اسم میبرد منطقه ای بود شامل قارهی اروپا البته بنا شوروی و آسیای صغیر,عربستان,عراق ایران افغانستان هند آسیای جنوب شرقی چین کره و سیبری این اون منطقهی آقای اسپایکمن رو تشکیل میداد. تمام این منطقه وسیع حائلیه بین قدرتهای خشکی محور به اصطلاح و آب پایه و بحری و با نوعی موازی سازی با مکیندر او این اصطلاح رو رایج کرد یا این عبارت میتونم بگم: هر کسی بر ریملند مسلط باشد فرمانروای اوراسیاست و هر کسی بر اوراسیا مسلط باشد فرمانروای جهان است.درعمق خود این نظریه یک جور همآوایی با نظریه ی قدرت دریایی وجود داره, قدرت دریایی ماهان و یه جور زاویه یا نوعی زاویه با تئوری هارتلنده هالفورد مکیندر.و به نظر او قدرت دریایی کلید استراتژی جهانیه. او مثل ماهان به عنوان یک تحلیلگر جدی ژئوپلیتیکی روش تحلیل خودش و تاریخ محور کرد به خصوص تاریخهای طولانی. اغلب مثالهاش در مقالات از تاریخ گرفته شده نه از تئوری سرف.او با مطالعهی تاریخ متوجه شد که همواره انگلیس و روسیه تونسته بودن بدون درگیری مستقیم از نوعی جنگ نیابتی علیه همدیگه بهره ببرند و رقابت اصلیشون روی همون مناطقی بود که او حاشیه یا ریملند مینامید و به همین خاطر اعتقاد داشت که سیاست آمریکا باید متوجه این مناطق باشه و تلاش کنه که این مناطق از کنترل شوروی حداقل خارج بمونه. فراموش نکنید ویرانیهای ناشی از جنگ به خصوص در اروپا وحشتانگیز بود, فقر و بیکاری بیداد میکرد. توصیه میکنم فیلم سینمایی آلمان سال صفر ساخته روبرتو روسلینی که در سال هزار و نهصد و چهل و هشت ساخته شده ببینید,در اون فیلم به بهترین وجهی این بیداد و ویرانی جنگ به نمایش در اومده. همونطور که عرض کردم وجود این شرایط وحشتناک یعنی فقر و بدبختی و ویرانی زمینهی مناسبی بود برای ایدههای چپ و سوسیالیستی و کمونیستی که شوروی اونوقت نمایندگیش میکرد.همین امر باعث نگرانی آمریکا میشد که سرانجام هیتومن رپیس جمهور وقت آمریکا رو متقاعد کرد که ایدهی اسپایکمن رو بپذیره و در سال هزار و نهصد و چهل و هفت شروع به دادن وام به کشورهای ترکیه و یونان کرد و بعد تر به ایران و تمامی کشورهایی که هم مرز شوروی بودند و از دل این برنامه ی کمک به کشورها و توصیههای اسپایکمن سیاست مهار یا همان کانتری منت استراتژی بلند مدت آمریکا شد و در حقیقت تا پایان جنگ سرد این استراتژی در دستور بود. نگاهی گذرا حتی به استراتژی نظامی همراه با پایگاه های متعدد و حضور نظامی آمریکا در این منطقه ریملند حتی امروزه نیز مؤید این دیدگاه که این نظریه نظریه مهمیه. هنوز آمریکا این مناطق را جزو مناطق حیاتی خودش به حساب میاره.اونچه که به دکترین ترومن معروفه چیزی نیست جز مسائلی از قبیل به اصطلاح حفاظت از نفت خاورمیانه یه چیزی که این روزها زیاد شنیده میشه عبور آزاد نفت و تجارت در تنگه هرمز و غیره… و کمک به کشورهای پیرامونی نظیر ترکیه, ایران قبل از انقلاب , یونان و غیره … همهی اینها را به تفصیل در کتاب جغرافیای صلح,جغرافیای صلح نوشته نیکولاس اسپایکمن که بعد از مرگش در سال هزار و نهصد و چهل و چهار منتشر شد میشه دید. از آغاز کشف مجدد ژئوپلیتیک در محافل سیاسی نظامی دانشگاهی غرب در سالهای هفتاد میلادی اسپایکمن همواره در نوشتهها به عنوان مولف نظریه ی ریملند معرفیشده.ولی باید خاطر نشان کرد که سهمش در تحلیل ژئوپلیتیکی تنها به این یک تست ختم نمیشه. رابطه ی روشنفکرانش با هالفورد مکیندر,آلفرد ماهان و ژئوپلیتیسین های آلمانی بسیار جالب و پیچیده است. در هنگامه ای که همواره از تقلاها و رقابتهای ژئوپلتیکی جدید در ریملند پرده برداشته میشه به عبارت دیگه زمانی که بسط ژئوپلیتیکیه عدهای در انزوای ژئوپلیتیکی رقیب در ریملند یعنی آسیای غربی یا همون چیزی که به خاور میانه گفته میشه,آسیای جنوبی و آسیای جنوب شرقی با شدت و اغلب با خونریزی درجریانه آثار و نوشتههای ژئوپلیتیکی اسپایکمن ارزش خوندن و دقت و توجه عمیقتری رو داره. او در یکی ازمقالات اولیش مثال جالبی داره در رابطه با جغرافیا و قدرت. او یک جایی میگه نقل به مضمون جغرافیایی یک کشور به مثابه مواد تشکیل دهندهی سیاستگذاری هاشه نه صرفا علت اون و برای روشن شدن قضیه میگه قماش یا پارچه برای اینه که شما بتونید تنپوشی از اون تهیه کنید نه اینکه ضامن استایل دوخت و به اصطلاح کفایتش باشه ولی با این حال تاکید میکنه جغرافیایی کشور نمیتونه در فرمول بندی مردان سیاست گذار نادیده گرفته بشه, طبیعت و بنیان های یک مرز و بوم و یک سرزمین این مردان را در گذشته تحت تاثیر قرار داده و در آینده هم خواهد داد.این نشون میده که او معتقد به جبر جغرافیایی نبود او اعتقاد داشت جغرافیا مهمترین ولی تنها فاکتور در روابط و قدرت بینالملل نیست.تاکیدش روی جغرافیا و تاثیر آن بر سیاست خارجی صرفا به خاطر دائمی و همیشگی بودن جغرافیاست.