کاپ بیست و شش – جشن تجارت در دو هفته – قسمت اول

کاپ بیست و شش – جشن تجارت در دو هفته – قسمت اول
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
47:07 00:00

رادیو پنجاه و یک شماره ویژه،کاپ بیست و شش جشن تجارت در دو هفته،قسمت اول.رادیو پنجاه و یک یعنی محل تلاقی جغرافیا قدرت و سیاست بی هیچ نگاه جانبدارانه ای.از ابتدای شکل گیری رادیو پنجاه و یک برنامه من این بود که بعد از پایان بردن تاریخ ایران در دایره‌ی به اصطلاح لنز ژئوپلیتیکی و رسیدن به عصر حاضر و مکثی در اون عصر بپردازم به مسئله‌ی ژئوپلیتیک امنیت زیست محیطی یا اون چیزی که به زبان فرهنگی بهش میگن green geopolitics یا ژئوپلیتیک سبز،بعد از اون یا قبل از اون نگاهی بندازم به ساختار استراتژیک فضای مجازی یا جغرافیای سیاسی مجازی و در نهایت ژئوپلیتیک رمز عرض و اون چیزی که به  همون هوش مصنوعی معروفه بپردازم و در مورد اینها صحبت کنم و نقش ژئوپلیتیک اینها در جهان معاصر.ولی این کنفرانس اخیر گلاسگو و هیاهوی اطرافش باعث شد که یک نگاه کوتاهی بهش بندازم،واقعا خیلی کوتاه و چند فعال محیط زیستی ایران و جهان و به شما معرفی کنم که دیدگاه‌ها و ایده آل های اون‌ها به نظرم شباهت‌هایی داره به برداشت شاعرانه‌ی بعضی از شاعران و هنرمندان ایران و جهان که من از میان انبوهی از آنها دو سه نفری رو انتخاب کردم تا کارهای اونا رو با شما به اشتراک بزارم تا اینکه برسیم به اون وقتی که عرض کردم و به طور مفصل در آن وقت درباره‌ی ژئوپلیتیک زیست محیطی با هم گفتگو داشته باشیم.کنفرانس تغییرات اقلیمی سازمان ملل متحد یا همون کاپ بیست و شیش کنفرانسی هست که از سی و یک اکتبر تا دوازده نوامبر،یعنی نه تا بیست و یک آبان در گلاسگو در انگلیس برگزار شد،تو این کنفرانس از دویست کشور جهان خواسته شده بود که برنامه‌های خودشون رو برای کاهش انتشار گازهای گلخانه ای تا سال دوهزار و سی  رو ارائه بدن.براتا تومبری که من بعدا به تفصیل ایشون و به شما معرفی می‌کنم،جزو کسانی بود که در آنجا بود،تو یه جمعیتی گفت:این بر کسی مخفی نیست که کاپ بیست و شیش یک شکست بود،او ادامه میده این اجلاس سازمان ملل درباره تغییرات اقلیمی تو شهر گلاسگو رو (جشنی دو هفته‌ای برای تجارت) توصیفش می‌کنه،منم عنوان این پادکست رو از توصیف ایشون استفاده کردم.تحلیلگران گروه زیست‌ محیطی میگن بین شرکت کنندگان در نشست اقلیمی سازمان ملل در گلاسگو عملا بزرگترین هیئت شرکت‌ کننده هییت نمایندگان صنعت سوخت فسیلی بودند،هیات نمایندگان سوخت فسیلی یعنی لابی شرکت‌های نفتی و کشورهای نفتی.یک گروه فعال محیط زیستی به نام شاعران جهانی،ضمن تجزیه تحلیل یه فهرستی رو ارائه میده که پانصد و سه نفر از شرکت‌کننده‌ها برای شرکت‌های تجاری کار می‌کردند که پیوند به قول معروف نزدیک داشته با صنایع نفت و گاز جهان،در حقیقت این گروه بزرگتر از مجموعه‌ی هیئت‌های هشت کشوریه که بیشترین آسیب و از گرمایش زمین و افزایش دما دیدن،این گروه از مجموعه‌ی نماینده‌ی اون کشورها بیشتر بوده.زمین با تمام اشکال و حیاتش همیشه در حال تغییر بوده،طی دوران‌های متفاوتی گونه‌ی خاصی نسبت به گونه‌های دیگه تسلط داشته روی زمین،وجه مسلط حضور اونها بوده.بعد مدتی اون گونه به اصطلاح جابه‌جا میشه و گونه‌ی دیگه‌ای جاش رو می‌گیره،حالا نوبت ما به اصطلاح،بشریته که قوی‌ترین و توانمندترین گونه‌ای تاکنون بودیم که روی این کره‌ی خاکی ظاهر شدیم.این گروه که ما باشیم تاکنون بیشترین صدمات رو به محیط زیست زدیم ولی در عین حال این توانایی رو داریم که این وضعیتی رو که به وجود آوردیم یک جوری تغییرش بدیم و نسبتا بهبود ایجاد کنیم در محیط زیست، این توان رو هم داریم.تخریب ما از محیط زیست در حقیقت از عصر انقلاب صنعتی شروع میشه،کشف زغال‌ سنگ و نفت و مسائلی که بعد از اون میاد،و از اون موقع هست که ما توان بیشتری پیدا کردیم یعنی دیگه فقط با دستامون کار نمی‌کردیم با ماشین داریم حالا کار می‌کنیم،اعمال نفوذ بیشتری توی نظم طبیعت سعی کردیم به وجود بیاریم.همونطور که در یکی از پادکست ها عرض کردم که اسب چگونه تونست در جهان باستان معادلات ژئوپلیتیک رو بهم بزنه،ماشین اینجا تونست همین کار رو بکنه و ماشین بودن راه‌آهن انواع ماشین‌ها کشتی‌های بخار و غیره ما را به اقصی نقاط طبیعت برد،نفوذ داد و ما رد پای خودمون رو در اونجاها گذاشتیم،در حقیقت به اعماق مناطق جغرافیایی خاص مثل دریاها و اقیانوس‌ها  و حتی الان حضور در کرات آسمانی داریم و در جستجوی حیات یا چیزای دیگه در کراتی دیگه در کهکشان‌ها هستیم.این انقلاب صنعتی که خدمتتون عرض کردم که مدام در حال گسترش بوده است،بعد از داستان جنگ سرد یک سوژه‌ی جدیدی توش پیدا شد که اون محیط زیسته،بعد جنگ سرد محیط زیست کانون اصلی نگرانی‌ها و یکی از علت‌های بلقوه‌ی کشمکش‌های سیاسی در جهان شد و در نتیجه‌ی خرابی‌های محیط زیست و دستکاری‌های انسان،طبیعتا انسان‌هایی که زندگی می‌کردند در کشورهایی که قدرت برتر بوده و هستند نقش بیشتری در این ویرانی و تخریب دارند تا نسبت به اون‌های دیگه ای که این نقش و نداشتند و این جریان و تخریب همچنان ادامه داره و در حقیقت فرسایش و تخریب محیط زیست به حدی رسیده که یه جور محیط زیست بار امنیتی پیدا کرد،از حالت تخریب معمولی خارج شد.برای اون چیزی که به نام امنیت زیست محیطی هست تعاریف گوناگونی وجود داره شاید بگم هشت تا تعریف وجود داره مثل خود ژئوپلیتیک که بیست و چهارتا تعریف براش هست ولی بخوام همه رو خلاصه کنم در یه تعریف خیلی ساده،امنیت زیست‌ محیطی در حقیقت محافظت از این محیطیه که توش زندگی می‌کنیم،این جامعه این محیط یعنی این فیزیکی که درش زندگی می‌کنیم در عین اینکه نیازهایمان رو برآورده می‌کنه ما باید کاری بکنیم که ذخایر طبیعی رو دچار نقصان نکنیم و کمش نکنیم،این یعنی امنیت زیست‌ محیطی،یعنی ضمن استفاده از محیط زیست باعث تخریب نشیم و سهم نسلهای آینده رو در نظر بگیریم.درک این قضیه خیلی ساده است،تخریب در یک جغرافیا در آن جغرافیا نمی‌مونه،به گونه‌های مختلف به جغرافیا های دیگه اون ور مرزهای اون جغرافیا صادر میشه، دخالت می‌کنه.باران اسیدی ایجاد شده از فلان منطقه‌ی صنعتی فقط در آن منطقه نمی باره،ورای اون مناطق هم بر روی هست و نیست کسانی که چنین آلودگی را نیز به وجود نیاوردند هم می‌باره.اینه نقش زنجیره‌ایه تخریب محیط زیست،یعنی این‌ها مثل حلقه‌های یک زنجیر به هم وابسته و پیوسته هستند.تخریب محیط زیست باعث میشه که سرمایه‌های ملتی از دست بره،از دست دادن سرمایه‌ی یک ملت یعنی نابودی فضای اون قسمت از کره‌ی زمین،فقط برای اون ملت نیست،اون قسمت از کره‌ی زمین از سرمایه‌ تهی شده و از بین رفتن سرمایه در اون فضا ایجاد فقر می‌کنه،منابع کم میشن و روی اقتصاد و توسعه اجتماعی و محیط زیست اونجا حداقل تاثیر منفی میذاره،این تاثیر منفی روی زندگی آدم‌ها نارضایتی ایجاد می‌کنه،نارضایتی باعث جنگ‌های داخلی،انقلاب و اختلال در جامعه و اقتصاد اون محیط میشه که صرفا در آن محیط نمی‌مونه.جنگ در سوریه دلایل اصلیش رو گفتم،یکی از دلایل دیگرش خشکسالی بیش‌ از حد در مناطق کشاورزی سوریه بوده که باعث مهاجرت کشاورزان به پایتخت شده و ناآرامی‌هایی رو به وجود آورده و بعد جنگ شده و می‌بینیم که گروه‌های زیادی از مردم در داخل اون واحد جغرافیایی جابه‌جا شدن در داخل و بسیارشون به جای دیگه مهاجرت کردند و ایجاد مشکل کردند برای کشورهای دیگه،برای فضاهای جغرافیایی دیگه،برای ترکیه و اروپا که شما کاملا می‌دونید،این یعنی اون حلقه‌های زنجیری که به هم وابسته است.امنیت زیست محیطی در یک فضای جغرافیایی خاص اتفاق نمیفته،سرایت می‌کنه به جغرافیاهای دیگه.آلودگی آبها،از بین بردن زیستگاه‌های گیاهان و جانوران و صدها مساله‌ی دیگه‌ای که باعث تخریب محیط زیست شده به این مجموعه تخریب و آلودگی،حالت امنیتی داده که این بعد امنیتی به اون بعد تهدیدات سنتی امنیت ملی تفاوت داره و در نتیجه مسئله‌ی محیط زیست شده بخشی از مسائل امنیتی ملی واحدهای جغرافیایی خاص،بخشی از اون شده و این بخش‌ها در سطح جهانی به هم پیوند پیدا کردن در این مورد خاص.همه‌ی این چیزا کجا اتفاق میفته،روی زمین اتفاق میفته.من در تعریف کلمه‌ی ژئوپلیتیک در گذشته خدمتتون گفتم که ژئو یعنی زمین و پلیتیک یعنی سیاست، اینجاست که مسئله‌ی امنیت زیست محیطی با سیاست واقعا ترکیب میشه به مفهوم واقعیش،میشه ژئوپلیتیک یعنی تغییرات آب و هوایی گرمایش زمین آلودگی آب‌ها هوایی که مردم تنفس می‌کنند همه و همه در روی کره‌ی زمین اتفاق میفته یعنی کارکرد ژئوپلیتیکی داره،از این زاویه این مسئله مساله‌ی ژئوپلیتیکیه و این با درک سنتی ما از مفهوم  امنیت ملی تفاوت داره،این مربوط به همه هم میشه مربوط به مردم اون جغرافیای خاص نمیشه.متخصصین برای رسیدن به هدف مشترک همه‌ی این واحدهای جغرافیایی جهان میگن ما باید یه تعریف جدیدی از امنیت ارائه بدیم و اون امنیت انسانیه،امنیت انسانی بر این مبناست که ثبات ملی یا منطقه‌ای و جهانی یه جوری باید با امنیت انسان پیوند بخوره،یعنی انسان محور باشه.شما می‌دونید که ژئوپلیتیک بیشتر با مسائل نظامی امنیتی استراتژی و اینطور مسائل سروکار داره ولی در مقوله‌ی زیست محیطی با مسائل جنگ و نظامی سرکار نداره،نمیشه در اون چهارچوب این قضیه رو درک کرد،باید در چارچوب‌های دیگه‌ای دنبال پاسخ به سوال هامون باشیم یعنی در ارتباط با مسئله‌ی توسعه،حالا توسعه‌ی اقتصادی توسعه سیاسی مسائل عدالت اجتماعی و مواردی از این دست حفاظت از محیط زیست هم باید بخشی از اون برناممون باشه،دموکراتیزه کردن هم همینطور،خلع سلاح احترام به حقوق بشر و حاکمیت قانون هم باید در اون چهارچوب دیده بشه،یعنی امنیت انسانی باید گره بخوره به همه ی اون مقولاتی که عرض کردم با نگاهی بسیار بسیار دقیق با ما مساله‌ی امنیت زیست محیطی،این ها به هم پیوند دارند.اگر ما مسائل امنیت زیست محیطی رو ازش غافل بشیم همونطور که در مورد سوریه عرض کردم،امروزه شما در سراسر جهان موج عظیمی از پناهندگان زیست‌ محیطی می‌بینید در قاره‌هایی که بیشتر تحت تاثیر جریان امنیت زیست محیطی هستند این مهاجرت ها رو از اونجا به جاهای دیگه می‌بینید،این مهاجرت‌ها صرفا سیاسی نیست،در وهله‌ی اول زیست‌ محیطیه،این مسائل زیست محیطی در خیلی جاها ایجاد جنگ داخلی و نوعی به اصطلاح انقلاب کرده که باعث جابجایی و کوچ هزاران نفر آدم از جایی به جای دیگه شده و میشه و اگر ما عملی انجام ندیم در این رابطه به عنوان بشریت این قضیه ادامه خواهد داشت.باید تدابیری در نظر گرفته بشه که مساله‌ی رشد اقتصادی که همش ازش حرفه،بهبود دسترسی به منابع اجتماعی و توانمندسازی سیاسی باعث بشه که کیفیت زندگی رو ارتقاء بده نه اینکه برای رسیدن به اونجا محیط زیستمون و تخریب کنیم، کاری که هنوز هم بهش مشغولیم.من یکی دو تا مثال سعی می‌کنم براتون بزنم که یه خورده این مسئله بیشتر ملموس بشه.من یک تحقیقی دیدم،تحقیق بسیار جامع و خوب از آقای کوروش برارپور عنوان مقاله شون هست یا تحقیقشون هست،بررسی علل و پیامدهای وقوع چرخه‌ی تخریب محیط زیست در کلاردشت،بسیار تحقیق جالبیه که توصیه می‌کنم دوستان مطالعه کنن.ایشون اونجا میگه:مطالعات نشان می‌دهد که تشویق توام با بلوف برای سرمایه‌گذاری در کلاردشت برای توسعه‌ی صنعت گردشگری که توسط یکی از سیاست‌مداران مطرح شد من فکر می‌کنم مطمئن نیستم،سیاست‌مداری که ایشون تو مقاله‌شان ذکر کردند،آقای علی‌اصغر مونسان معاون وقت رئیس جمهور بوده و رئیس سازمان میراث فرهنگی،فکر می‌کنم منظورشان این آدم باشه من مطمئن نیستم حدس منه.و ظهور راندهای اقتصادی و اطلاعاتی که اغلب ریشه در مدیریت متکی بر نفت در کشورمان دارد از سوی دیگر همچنین جاذبه‌های گردشگری و منحصر به فرد منطقه‌ی کلاردشت سبب آشکار شدن و قدرت گرفتن باندهای زمین‌خواری در کلاردشت شده و مدیریت تقاضا و کنترل قیمت زمین در منطقه را در اختیار گرفته است،در جوامع با اقتصادی که متکی بر منابع روزمینی یا ذخایر زیرزمینی،فاقد چشم انداز دراز مدت نسبت به آینده است این باعث فعال شدن ساز و کارهای رشد چرخه‌ی تخریب محیط زیست در اون جوامع می‌شود،در جوامع فاقد چشم‌انداز دراز مدت برای آینده جمعیت به صورت بی‌رویه و غیر برنامه‌ریزی شده رشد می‌کند،رشد جمعیت موجب افزایش تلاش عمومی برای سهمی بیشتر از منابع محدودی همچون زمین می‌شود،محدودیت منابع کمیابی مانند زمین و رقابتی شدن محیط اقتصادی سبب فعال شدن سازوکارهای چرخه‌ی تخریب محیط زیست می‌شود و در ادامه میگه در جوامع فاقد چشم‌انداز با رشد بی‌رویه جمعیت راهبردهای تخریب محیط زیست زمانی طراحی می‌شود که محدودیت منبع با ارزشی همچون زمین و دیگر ذخایر رو یا زیرزمینی به شدت حس شود یا محیط تخریب رقابتی باشد و یا هر دو این موارد با هم رخ دهد.همونطور که عرض کردم تحقیق بسیار جامع و زیبایی هست و توصیه می‌کنم  دوستان تمام این تحقیق و مطالعه کنن که چه فجایعی در اون محیط زیست زیبا در کلاردشت به وجود اومده و فجایع انسانیش چگونه‌ است با تخریب محیط زیست. مطلب دیگه‌ای رو که می‌خوام براتون مطرح کنم که دولت ترکیه بناش بر اینه که سد ایلیسو رو از پروژه‌های گوناگون سدسازی ترکیه است،در قسمت جنوب شرقی ترکیه نهاییش بکنه این پروژه رو.ساختن این سد که ظرفیتش سه‌برابر کرخه هست که اون سد هم خودش جای سوال داره،باعث میشه پنجاه و شیش درصد حجم آبی که از خاک ترکیه به دجله سرازیر میشه در عراق جلوگیری بشه و فرایندهایی مثل بیابان‌زایی و خشکسالی در عراق طبیعتا شدت پیدا می‌کنه و تبعات بعدیش به سمت ایران سرازیر خواهد شد،این خبر من و به یاد یک شعر زیبایی انداخت از سهراب سپهری شاعر بلند آوازه ایرانی که درست مخالف اون چیزیه که امروز تو ترکیه داره اتفاق میفته،اسمش هست آب یا معروف بین خوانندگان شعر به نام آب را گل نکنیم.آب را گل نکنیم در فرودست انگار کفتری می‌خورد آب یا که در بیشه‌ی دور سیره ای پر می‌شوید یا در آبادی کوزه‌ای پر می‌گردد،آب را گل نکنیم شاید این آب روان می‌رود پای سپیداری تا فروشوید اندوه دلی دست درویشی شاید نان خشکیده فرو برده در آب زن زیبایی آمد لب آب آب را گل نکنیم روی زیبا دو برابر شده است چه گوارا این آب چه زلال این رود مردم بالادست چه صفایی دارند چشمه هاشان جوشان گاوهاشان شیرافشان باد من ندیدم دهشان بی‌گمان پای چپرهاشان جا پای خداست ماهتاب آنجا می کند روشن پهنای کلام بی‌گمان در ده بالا دست چینه ها کوتاه است مردمش می‌دانند که شقایق چه گلیست بی گمان آنجا آبی آبیست غنچه‌ای می‌شکفد اهل دل یا خبراند چه دهی باید باشد کوچه‌ باغش پره موسیقی باد مردمان سر و رود آب را می‌فهمند گل نکردندش ما نیز آی را گل نکنیم.کاش سیاستمداران امروز جهان می‌تونستن این شعر و بفهمند.ساختن سد اسلیسو بدون برو برگرد روی تالاب ها و ریزگردها تاثیر منفی داره،در عراق بحران کم آبی به وجود میاره،ریزگرد تولید شده در اونجا وارد استان‌های جنوبی ایران میشن،با کاهش به اصطلاح آب در دجله و فرات ضربه بزرگیه به تالاب هورالعظیم و فقط شما تصور کنید که چه اتفاقات عجیب غریبی برای مردمانی که در این نواحی زندگی می‌کنند اتفاق خواهد افتاد،ویرانی و تخریب محیط زیست مرز نمی‌شناسه،ریزگرد عراق مرز ایران و عراق و نمی‌شناسه وارد چشم‌های مردم خوزستان میشه.با افتتاح این سد صد در صد باید منتظر مرگ تالاب هورالعظیم و یک فاجعه زیست محیطی باشیم که اثرات بسیار شومی روی مردمان آن منطقه میذاره،اینجا چیزی که داره بازی میشه یک بازی ژئوپلیتیک آبیه،یعنی اینکه ترکیه با درست کردن این سدها می‌خواد دست بالایی در عراق داشته باشه و مسائل عراق و کنترل بکنه،این یعنی چی؟یعنی مهاجرت روستاییان به شهر،ایجاد نزاع و درگیری در محیط شهری و از بین رفتن کشاورزی در عراق حداقل در اون بخش‌هایی که تحت تاثیر این تخریب قرار می‌گیرن.مساله‌ی زیست‌محیطی اینجا تبدیل به یک مساله‌ی تهدید امنیتی میشه،تهدید امنیت زیست‌ محیطی.آقای اردوغان در مراسم افتتاحیه به اصطلاح سد کاملا این قضیه رو آشکار می‌کنند که میخوان از موضوع سد به عنوان ابزاری استفاده بکنن برای پیشبرد سیاست‌های استراتژیک خودشون در منطقه و در بین همسایه‌ها و دقیقا این و میگه،احداث سد ایلیسو بهترین پاسخ به دشمنان داخلی و خارجی ترکیه‌ است.اظهارات ایشون و اعمال ایشون و آدم‌هایی مثل ایشون رو در نظر بگیرید با دیدی کاملا انسانی،شاعر بزرگ ایرانی و شعرهای زیبای دیگه‌ای که باز در ارتباط با محیط زیست داره و متاسفانه من نمی‌تونم به همشون بپردازم.یه چیزی که نبوده دولت‌های مردم بنیاد در جوامع منطقه‌ی ما ایجاد می‌کنن حس عدم تعلق به اون جغرافیاست در بین تعدادی از مردم،یعنی این که مردم نمیتونن خودشون رو با حکومت همزاد بدونن،احساس تعلق به حکومت ندارند و این تاثیر میذاره روی عاطفه‌شون در ارتباط با اون محیطی که زندگی می‌کنن یعنی اینکه اگه یه انسانی به محیط خودش وابستگی عاطفی نداشته باشه در تعامل خودش و عشق خودش به من با میهن و میهن‌دوستی ناموفق باشه خب طبیعتا برای بقیه‌ی کره‌ی زمینم کاری نمی‌کنه،شما وقتی برای محیطی که خودت زندگی میکنی احساس مسئولیت نکنی برای محیط زندگی دیگران احساس مسئولیت نخواهی کرد،ما باید سعی بکنیم روحیه‌ی میهن دوستی رو تقویت بکنیم،ایران‌ دوستی و ایرانگرایی رو تقویت بکنیم،این برای حفظ محیط زیست واقعا لازمه.اگه همه‌ی مردم به میهنشان تعلق خاطر داشته باشن طبیعیست حفظش میکنن و این پایه‌های اساس یک توسعه‌ی پایداره.این فقط تبلیغات حکومتی نیست،ما باید بین خودمون و مردم به همدیگه این آگاهی رو گسترش بدیم که روحیه‌ی میهن دوستی روحیه‌ی عشق به وطن رو داشته باشیم تا بتونیم یک محیط زیست سالم و پاکیزه و منابع آبی مون،منابع گیاهی مون و همه‌ی منابع طبیعیمون و در حال رشد داشته باشیم و بهبود ببخشیم به وضعیتش.اگر این اولویت وجود نداشته باشه اهمیتش کم بشه نتیجتا یک جور فردگرایی منفی شکل می‌گیره که هرکس به دنبال منافع خودش باشه،منافع مالی و لحظه‌ای خودش،به اون چیزایی که در اختیارش هست به بهترین وجهی به نفع خودش فقط استفاده کنه.زمین مال همه‌ست زمین به کسی تعلق نداره این و ما باید بدونیم،ما صاحب زمین نیستیم اون قطعه زمینی که ما توش زندگی می‌کنیم به عاریت به ما داده شده و ما باید از آن به خوبی استفاده کنیم و نگهداری کنیم و تحویل بدیم به نسل‌های آینده،این یعنی وطن‌دوستی این یعنی حفظ هویت و تمامیتی که ما بهش ایران می‌گیم،اگر این فهمیده نشه همونطور که عرض کردم باعث برخورد سوء در همه موارد میشه در مصرف و موارد دیگه.تجدید ناپذیر بودن بعضی روش‌های تولید همه‌ی اینا آموزش احتیاج داره در سطح کلان در جامعه،ما باید در این راستا همتی به خرج بدیم.به خصوص ما کشوری هستیم تشنه منابع آبی مون کمه،باید راه‌هایی پیدا کنیم که چگونه بتونیم کشاورزی کنیم که آب کمتری مصرف بشه،مدیریت آب در جهان امروز فرق می‌کنه در نسبت به گذشته‌ها باید راه‌های جدید مدیریت منابع طبیعی رو باهاش آشنا بشیم و آموزش بدیم به هم نوع های خودمون.فقط شما تصویر این روزهای زاینده رود و به خاطر بیارید،زاینده رود یکی از رودهای بزرگ ایران بود،من در اخبار می‌بینم که مردم در کف رودخانه زاینده‌رود ایستادن و از آب حرف می‌زنن چیزی که حداقل سی چهل سال قبل اصلا قابل تصور نبود،تمامی مردمانی که در حاشیه این رود زندگی می‌کردند از هستی ساقط شدند،این می‌تونه تصویر سراسر ایران و سراسر جهان بشه اگر ما اقدامی هم اکنون در همین ثانیه انجام ندیم در سطح ملی خودمون و ملت‌های دیگر در سطح ملی خودشون جهان به سمت بسیار بسیار نا امید کننده ای خواهد رفت.من نمی‌دونم شما اون سخنرانی کوتاه پروفسور کارل سیگن ستاره شناس و متخصص علوم فضایی رو که درباره‌ی زمینه در اینترنت دید یا نه،اگر ندیدینش لطفا ببینیدش،در یک سخنرانی بسیار کوتاه بهترین توصیف و از وضعیت زمین میده.ایشون در برنامه‌های فضایی آمریکا نقش محوری داشت همیشه،از دهه‌ی پنجاه فکر می‌کنم مشاور ناسا بوده،فضانوردان آپولو قبل از پرواز به هر حال با ایشون مشاوره می‌کردند،ایشون مشاورشون بودند،سفینه های دیگه هم همینطور مثل وایکینگ ها گایجر گالیله و سفینه های دیگه،الان دقیقا یادم نیست با همه‌ی این برنامه‌ها همکاری داشت.سال هزار و نهصد و نود و چهار یک کتابی نوشت به نام نقطه‌ی آبی کمرنگ،نقطه آبی کمرنگ که از مجموعه‌ی این مشاوره‌ها و سفر انسان به فضا الهام گرفته بود و در یه سخنرانی توی دانشگاه کرنل تو نیویورک این تصویر نقطه آبی کمرنگ و به شنونده‌هاش نشون داد و دریافت‌های خودش و با دیگران در میان گذاشت.ایشون اینجوری شروع می‌کنه سخنرانی شون رو:دوباره به این نقطه نگاه کنید همین جاست خانه اینجاست ما اینجاییم تمامی کسانی که دوستشون دارید تمامی کسانی که می‌شناسید تمامی کسانی که تا به حال چیزی در موردشون شنیدید تمامی کسانی که وجود داشتن زندگیشون و اینجا گذروندن.برآیند تمامی خوشی‌ها و بدبختی‌ها و رنج‌هامون توی همین نقطه جمع شده،هزاران مذهب ایدئولوژی و داکترترین اقتصادی که سازندگانش کاملا مطمئن بودن که حق با خودشونه،تمامی شکارچی ها و صیادها،تمامی قهرمانان و بزدل‌ها تمامی آفریده‌ها و ویرانه کننده‌های تمدن،تمامی پادشاهان و رعایا تمامی زوج‌های جوان عاشق تمامی پدران و مادران و کودکان امیدوار مخترعین مکتشفین تمامی معلمان اخلاق تمامی سیاستمداران فاسد تمامی سوپراستارها تمامی رهبران کبیر تمامی قدیسان و گناهکاران در تاریخ گونه‌ی ما اینجا زیست کرده‌اند.در این یه‌ ذره غباری که توی فضای بیکران در مقابل اشعه خورشید شناوره،زمین یه ذره کوچکیه در مقابل عظمت جهان،به رودهای خونی که توسط امپراتورها و ژنرال‌ها بر روی زمین جاری شده البته با عظمت و فاتحانه به این نکته فکر بکنید این خونریز ها اربابان لحظاتی از قسمت کوچکی از این نقطه بودند، به بی‌رحمی‌های بی‌پایانی که ساکنان گوشه‌ای از این نقطه توسط ساکنان گوشه‌ی دیگه که از این فاصله نمی‌توان آنها را از هم بازشناخت متحمل شدند به آنها بیاندیشید،چقدر اینها به کشتن یکدیگر مشتاق اند چقدر با حرارت از یکدیگه متنفرند،تمامی شکوه و جلال ما تمامی حس خود مهم بینی بی‌پایان ما،توهم این که ما دارای موقعیت ممتاز در پهنه‌ی گیتی هستیم با این عکس به چالش کشیده میشه،سیاره ما لکه‌ی گمشده‌ای در تاریکیه کهکشان ها.تو این تیرگی و عظمت بی‌پایان هیچ نشانه ای از اینکه کمکی از جایی میرسه تا ما را از شر خودمون در امان نگه داره دیده نمیشه،زمین تنها جایه شناخته شده است که قابلیت زیست داره هیچ جایی نیست،حداقل در آینده‌ی نزدیک که گونه بشر بتونه به آنجا مهاجرت بکنه.مشاهدات بله مشاهدات هست،استقرار هنوز نه.خوشتون بیاد یا نه زمین تنها جاییه که ما می‌تونیم رو پاهامون بایستیم.گفته شده که فضانوردی تجربه‌ای شخصیت‌ سازه که آدم و فروتن می‌کنه،شاید هیچ تصویری بهتر از این غرور ابلهانه و نابخردانه نوع بشر را در دنیای کوچکش به نمایش نذاره.برای من این تصویر تاکیدیه بر مسئولیت ما در جهت برخورد مهربانانه‌تر ما با یکدیگر و سعی در گرامی داشتن و حفظ کردن این نقطه‌ی آبی کمرنگ،تنها خانه‌ای که تاکنون شناخته.من از آقای سمیر الله وردی صمیمانه پوزش می‌خوام که برای اجرای رادیویی مجبور شدم به ترجمه‌ی زیبای ایشون از این قطعه دست ببرم،از ایشون می‌خوام که پوزش من رو بپذیرن. برگردیم باز دوباره به موضوع اون اینکه در دنیای امروز آدم‌ها باید به فکر حفظ کره‌ی زمین باشند و محیط زیستش نه صرفا حفظ کشورهای خودشون،این موضوع داره شکل می‌گیره و باعث میشه که نقش حاکمیت دولت‌ها کمرنگ بشه در آینده،این نوع نگاه طرفداران زیادی در جهان داره و برای خودش یک فلسفه‌ی جدید شده که عده ای بهش میگن فلسفه‌ی سبز،این فلسفه روی حیات محیط طبیعی ما و نسل های آینده تاکید می‌کنه،امروزه ژئوپلیتیک پیوند بسیار عمیقی با مسائل ملت‌ها دولت‌ها و محیط زیست پیدا کرده،فهمیدن تا حدی صلح و آرامش و از بین بردن مهاجرت‌های ناخواسته و جنگ‌ها و ویرانی‌ها بهترین راه یا بهترین راهبرد شاید بگم و استراتژی  رعایت کردن مسائل زیست محیطیه.توی جهان سیاست معمولا افراد کمی پیدا میشن که بتونن یک مقدار آینده رو ببینن،یکی از کسانی که در قرن بیست زندگی می‌کرده و چنین ویزیونی داشته چنین دیدی داشته آقای ویلی برانت صدراعظم فقید آلمان بوده،آقای برانت سال هزار و نهصد و سیزده به دنیا آمد و سال هزار و نهصد و نود و دو فوت کردن،ایشون توی کمپین انتخاباتی در دهه شصت میلادی این جمله رو عنوان کردن:(39:48) یک منطقه‌ ایه صنعتی در ایالت اسپانیا در آلمان و آسمان همیشه پر دود و رودخانه‌های همیشه آلوده داشت،مفهوم جمله‌ی ایشون اینه:آسمان وورگ بیت دوباره باید آبی بشه،این حرفیه که در سال هزار و نهصد و شصت و یک زده در کمپین انتخاباتیش همونطور که عرض کردم.ده سال بعد هزارو نهصد و هفتاد و یک گرین پیس تشکیل شد و هزار و نهصد و هشتاد تازه حزب سبزها در آلمان تشکیل شد که امروزه یکی از احزاب مهم در آلمان و جریان سبز در اروپاست،این یعنی جریان ویزیون داشتن یک سیاست‌مدار که تونسته ببینه که چیکار باید کرد که بشه فاجعه های محیط زیستی بیشتر از این اتفاق نیفتند و جلوگیری بشه.بذارید یه کم در مورد آقای برنت حرف بزنم،آقای برانت صدراعظم آلمان بودند و هنگام صدراعظمی در سال هزار و نهصد و هفتاد سفری داشتن به لهستان.ایشون معروفه به یک نوع سیاست گذاری که سیاست نگاه به شرق معروفه که سیاست تاثیرگذاری بوده در شاید فروپاشی دیوار برلین،ایشون روز هفت دسامبر برای ادای احترام به قربانیان جنگ اعم از به اصطلاح کشته‌شدگان قیام سه هفته ای گتو ورشو در سال هزار و نهصد و چهل و سه و سه میلیون نفر لهستانی که قربانی به اصطلاح مرگ و تجاوز قوای هیتلر شده بودند،تاج و گلی به عنوان یادبود قربانیان گتو می‌خواست تو اون یادبوده بذاره.در حین گذاشتن این دسته گل زانو می‌زنه و این زانو زدنش باعث تفسیرهای زیادی میشه،یکی از آنها اینه که،زانو زده تا از بابت جرم و جنایت آلمان در جریان جنگ جهانی دوم از این طریق از مردم جهان عذرخواهی بکنه.این نکته رو باید در نظر بگیرید خودش مخالف این جنگ بود و سال‌ها آواره بود،سال‌ها از میهنش آواره بوده،یعنی برای خودش نیازی نبوده که عذرخواهی بکنه،برای مردم و ارتشی که هیتلر در جنایاتش به اصطلاح کمک کردن به خاطر اونها زانو زد تا عذر بخواد از مردم جهان و این و دوباره به یادمون بیاره که وجدان انسانی نباید از کنار جنایت‌های کوچیک و بزرگ به راحتی بگذره.آیا شما یک چنین سیاست‌مداری رو امروز در جهان می‌بینید که بخاطر جنایاتی که در عراق اتفاق افتاده در سوریه در لیبی در افغانستان،از کسی عذر بخوان؟یا حتی از مردم ژاپن بعد از بمباران هیروشیما و ناکازاکی،من چنین انسانی رو سراغ ندارم.بعد از زانو زدن به پشت میکروفون رفت و ساکت موند و چیزی نگفت،بعد ها ازش توضیح خواستن که منظورت از این کار چی بود،گفت:قصد و برنامه‌ای برای این اقدام نداشتم اما در جایی که انحطاط تاریخ آلمان و بار میلیون‌ها قربانی جنگ بر دوشت سنگینی می‌کند زبان عاجز از حرف زدن میشود.در حقیقت میشه گفت پاهایی که در اونجا خم شدن نماد پوزش‌خواهی از مردم جهان شد.بسیاری از صاحب نظران معتقدن که اون چیزی که در اروپای شرقی اتفاق افتاد بدون این سیاست نگاه به شرق یا سیاست تنش زدایی که ویلی برانت آغاز گرش بود خیلی دشوارتر از این میتونست باشه.معتقدم بدون این سیاست تنش زدایی دولت برانت و بعد از اون (44:30) دست حکومت‌های بلوک شهر در سرکوب مردم بازتر میشد یعنی امکان بیشتری داشتن برای سرکوب،این سیاست آنها را خنثی کرد،در حقیقت فروپاشی بدون خونریزی دیوار برلین هم نتیجه‌ی همون سیاسته و جالب اینه که دیوار برلین زمانی ساخته شد که ایشون شهردار برلین بود و سخنرانی بسیار زیبایی داره علیه ساخت دیوار برلین و جالب‌تر اینکه در ده نوامبر هزار و نهصد و هشتاد و نه ایشون باز دوباره در همان محل دیوار ایستادن و آینده‌ی مردم آلمان و در اون سخنرانیش تصویر کردن و من خاطرم هست که سخنرانیش و با این جمله شروع کرد،(45:33) حالا با هم رشد می‌کنند آنهایی که باید با هم رشد کنند،اینم باید بگم که در اکثر کشورهای غربی،بعضی از این کشورهای شرقی هم از اقدام برانت استقبال کرد،مجله‌ی تایم ایشون و به عنوان شخصیت سال انتخاب کرد و یک سال بعد هم به خاطر همین اقدامش یعنی زانو زدن و سکوت در مقابل میکروفون جلوش و کل سیاست نگاه به شرق و تنش‌زداییش برنده‌ی جایزه‌ی صلح نوبل شد،ولی تو خود آلمان چهل و هشت درصد مردم آلمان زانو زدنش رو اغراق آمیز می‌دونستن و تنها یک درصد بودن که این عمل و تعیین می‌کردند.امیدوارم ما در آینده شخصیت‌های برجسته‌ای چون برانت رو در جهان سیاست دوباره ملاقات کنیم.

Radio51_Admin وب‌سایت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *