رابطه ایران و اروپا – بخش اول
- Radio51_Admin
- اپیزودها
- فروردین 23, 1403
رادیو پنجاه و یک شماره نوزده نگاهی به مناسبات ایران و اروپا بخش اول.رادیو پنجاه و یک تحلیل میکنه که هنوز جغرافیا مهمه ولی فناوریهای جدید در اقتصاد میتونه یک جغرافیای ناچیز و به بازیگری بزرگ تبدیل کنه.برای پوشش دادن به این موضوع،این موضوع واقعا گسترده و بسیاری اوقات پیچیده من سعی میکنم ضمن استفاده از زبان ساده و توضیح عبارات و قراردادها و تاریخهای خاص یه جورایی گریز به زمان حال تصویری ارائه بدم که روال کار ما تالان بوده یعنی یک نوع نگاه ژئوپلیتیکی به کل این ماجراهای تاریخی.من مناسبات ایران و اروپا را در سه پادکست جداگانه خدمتتون ارائه خواهم کرد،اولین پادکست یه نگاه کلی به این تاریخ با ترتیب تاریخ برقراری روابط ایران با کشورهای مختلف اروپایی،یعنی یه جورایی سعی کردم این تاریخ رو مراعات کنم که اول کی بوده و بعد کی بوده و بعد تر کی بوده.از اونجایی که حضور سنگین بریتانیا و روسیه در ایران از دوران صفویه به بعد و به خصوص،به خصوص عصر قاجاریه باعث دگرگونی های بسیار مهمی در قلمرو ایران و وزن ژئوپلیتیکی اون در منطقه و جهان شده دو تا پادکست جداگانه دیگهای با تمرکز خاص روی انگلیس و روسیه خدمتتون ارائه میدم.پادکست بعدی یعنی پادکست شماره بیست تماما اختصاص داره به اون چیزی که به بازی بزرگ یا great game معروفه.پادکست شماره بیست و یک به طور خاص بر دو قرارداد مهم گلستان و ترکمنچای متمرکز خواهد شد،حالا از شما دعوت میکنم به قسمت اول این سهگانه یعنی نگاهی به مناسبات ایران و اروپا گوش بدید.مناسبات تاریخی و سیاسی نظامی ایران با او چه که امروز اروپا گفته میشه طولانیه،من تو پادکست های قبلی به رابطهی ایران و امپراطوری روم غربی و شرقی به تفصیل حرف زدم.سرزمینهایی که امروز قاره سبز یا اروپا بهش میگن اینا اسم هاییه که ما امروز میشنویم مثلا فرانسه آلمان و غیره اینا سابقا این اسمها رو نداشتن،این مناطق با اسمهای دیگهای بخشی از امپراتوری مقدس رم بودند یا (۳:۳۶) اینا پس بودن بخشی از امپراطوری مقدس رم.مثلا فرانسه بلژیک لوکزامبورگ بخشی از هلند سوئیس،قسمتهای غربی رودخانه راین آلمان و بخشهایی از ایتالیای امروز اسمشون بود گل،گل منظورم گل نیست اسپلش هست geul که جمعش کنیم میشه the geuls.حتما اسم ژنرال the gauls رو شنیدید به هر حال اون گل از اینجا میاد.پس این منطقه اسمش بود گل که بعدها به اصطلاح تقسیم شد به اسمیه دیگه و کشورهای دیگه.ولی من مبنا رو اون چه که بعدها تبدیل به دولت ملتهای اروپایی مدرن شد قرار دادم،مبنای منم قرارداد وستفالی بوده یا هستش باید بگم.این قرارداد یا عهد نامه صلح در سال هزار و ششصد و چهل و هشت میلادی بسته شد و به جنگهای سی ساله اونا خاتمه داد.همانطور که عرض کردم این آغاز شکل گیری اون روندیه که بعدها به دولت ملت تبدیل شد،چرا میگم آغاز؟برای اینکه امپراطوریهای فرانسه و انگلیس و هلند و غیره هنوز حضور داشتن و اضمحلال شون بعد جنگ جهانی دوم بود یعنی یه جورایی امپراطوری و با دولت ملت قاطی کردن یه خورده سخته یعنی به مفهوم واقعی هنوز اونطوری که امروز ما میفهمیم دولت ملت نبودن.بعدها در عصر روشنگری و جدایی دین از دولت و رنسانس و غیره این روند ساخت به اصطلاح تکمیل شد.با این توضیحات میخوام بگم که تماس ایران و اروپای مدرن طبق اسناد رسمی و مکتوب از قرن پانزده میلادی شروع میشه،به طور مشخص ورود هیئتهای مختلف اروپایی از دوران صفویه،بازم تاکید میکنم قبل از صفویه هم این ارتباط بوده ولی نه به گستردگی آن در زمان صفویه و بعد از اون،در پادکستهای آینده به طور مشخص تری از ارتباط اروپاییان با ایران پیش از صفویه هم صحبت خواهم کرد.ولی اجازه بدید برای داشتن به اصطلاح یک آغاز بهتر من خلاصهای از زوال دو امپراطوری ساسانی و بیزانس خدمتتون بگم که این دو به خصوص سقوط بیزانس باعث میشه که اروپاییها به راههای جدیدتری برای تدوین به اصطلاح برنامهی توسعهی اقتصادی نظامیشون در منطقهی ما و کشور ما ایران فکر بکنن و راه حلهای جدید تری پیدا کنن.اما دولت ساسانی،قراردادهای دیپلماتیک خسرو پرویز با امپراتوری بیزانس صرفا برای به اصطلاح پس گرفتن سلطنت خودش از بهرام چوبین بود قبلا هم درموردش حرف زدیم.اگه خاطرتون باشه از نفوذ سنگین موریکسیوس پادشاه وقت بیزانس با حضور دخترش ماریا که به هر حال زن خسرو پرویز بود به عنوان ملکه دربار ساسانی و هزاران خدمه و پزشک و نظامی و غیرنظامی به قول معروف به تفصیل در موردش حرف زدیم در حضورشون در دربار ساسانی که به هر حال عواقب خودش و داشته از اون بگذریم،با قتل موریکسیوس پدر زن خسرو استراتژی نظامی سیاسی ساسانی کاملا تغییر کرد،به این مضمون که هیچ یک از امپراتوریهای ایران تا اونموقع رویکرد نابودی امپراطوری روم و نداشتن ولی به هر حال به هر دلیلی این شد استراتژی خسرو پرویز و در نتیجه آن بهم خوردن توازن قوا و در کوتاه مدت سقوط سلسلهی ساسانی.با اینکه جانشین های خسرو پرویز تلاشهای زیادی کردن از طریق بازگشت به دیپلماسی و از این چیزا که به اصطلاح از روند فروپاشی جلوگیری کنند ولی همونطور که میدونید موفق نشدن.سقوط قسطنطنیه یا همان کنستین تینا یا استانبول امروزی توسط سلطان محمد دوم عثمانی که در روز بیست و نه مه هزار و چهارصد و پنجاه و سه میلادی یه جورایی نقطه پایانی بر امپراتوری بیزانس گذاشت،بعد از هزار و صد سال حکومت بر بخش قابل توجهی از اوراسیا طبیعیست این ضربهی بزرگی برای جامعه مسیحیت بود.متفکرین یونانی و غیر یونانی شهر قسطنطنیه رو قبل و در طول محاصره و بعد از محاصره ترک میکنند و راهی ایتالیا میشن و معروفه که بعدها بانیان مکتب فلسفی شدن که اسمش اومانیسم بود که این مکتب فلسفی کمکهای شایانی میشه گفت به رشد رنسانس در اروپا کرد.بعضی ها سقوط قسطنطنیه یا همان استانبول امروزی رو پایان قرون وسطی و آغاز رنسانس میدونند.کشور گشایی و اسلام گرایی دولت عثمانی از نیمهی اول قرن شانزده میلادی و داشتن کنترل روی تجارت زمینی و دریایی مشخصا،به طور مشخص دریای سیاه و مدیترانه و در اختیار داشتن مصر و حجاز و به اصطلاح وضع تعرفه و مالیات و عوارض سنگین روی کالاهای اروپایی طبیعتا مانع عمدهی استراتژی تجاری نظامی سیاسی اروپاییها در منطقه شد این سیاست عثمانیان و اروپاییها را وادار کرد به راههای دیگهای فکر کنند،راه های دیگهای برای گسترش نفوذشون در جاهای گوناگون دنیا پیدا کنن یعنی همون گسترش و توسعهی قدرتشون.پرتغالی ها پیش آهنگ های عصر جدید ارتباطات توسعه طلبانه در منطقهی خلیج فارس و اقیانوس هند شدند،مسیر تجاری نظامی جدیدی به دور از دسترس عثمانیها به وجود آوردن یعنی اونا در سال هزار و چهارصد و نود و هشت میلادی به کمک یک راهنمای ایرانی تبار شون به نام کمال الدین شیرازی بعضیا میگن یه شخص دیگهای رو اسم میبرن به نام ابن ماجد وارد خلیج فارس شدن به راهنمایی اونا،یعنی اونا پرتغالیها اولین کسانی بودند که وارد هندوستان و خلیج فارس شدند.از سال هزار و پونصد و هفت تا سال هزار و ششصد و بیست و دو به اصطلاح به تجارت مشغول بودن،اون موقع همه چی با هیئت تجاری شروع میشد یا مسیون های مذهبی.بعدش شروع کردن به ساختن استحکامات نظامی،پشت سر اون هم کاتولیک ها وارد خلیج فارس شدن،اونا در سال هزار و پانصد و پانزده با جلب نظر شاه اسماعیل هرمز رو در اختیار گرفتن و در سال هزار و پانصد و بیست و سه میلادی در قرارداد میناب این توافق رسمی میشه.یکی از نتایج اون قرارداد سندیه که فرخ شاه حاکم وقت هرمز در سال هزار و پانصد و هفتاد و یک مجبور به امضائش شد ظاهرا،یه تیکه از اون سند این و میگه:اکنون قبول کردم که محصول فرضة الاماره،فرضة الاماره یعنی بندر مال پادشاه عالیجاه پرتکال باشد و نواب همایون ما معترف شده که محصول فرضه به نهجی یعنی به نحوی به روشی که تا نهایت در تصرف پادشاه جمجاه پرتکال بوده همچنان باشد پایان نقل قول از اون بند سند.با ورود آلبوکرک دریانورد پرتغالی به جزیرهی هرمز این جزیره به مدت صد سال در اشغال اونا بود یعنی پرتغالی ها،که آخرش بر اساس توافقی که بین شاه عباس صفوی و کمپانی هند شرقی به اصطلاح بریتانیا به حضور پرتغالیها در خلیج فارس پایان داده میشه و این یعنی آغاز حضور یه قدرت توسعه طلب جدید به نام بریتانیا نه تنها در خلیج فارس بلکه در سرزمینهای دیگهی نحت حکومت ایران که داستان مفصلی داره که بهش در بخشهای آینده می پردازیم.انگلیس به عنوان مهد انقلاب صنعتی و اختراعات تکنولوژی جدید طبیعیست دست بالا را در میان رقبایش داشت،برتری شون در فعالیت های خلیج فارس،توسعه خطوط کشتیرانی شون باعث میشه که اونها درک بالاتری از جغرافیای سیاسی و اهمیت بیشتری به خلیج فارس از نظر استراتژی و ژئوپلیتیکی بدن.لرد کرزون منافع انگلیس و اینجور دستهبندی میکنه در اون موقع،تجاری سیاسی استراتژیک و تلگراف،این برتری و اقدام های بعدی به حدی بود که اونا خلیج فارس و اسمش و گذاشته بودن دریاچهی انگلیس،اونا برای به اصطلاح موندن در حوزهی هژمونشون در منطقه استراتژی و تاکتیک هایی اتخاذ کردند که بسیار موفق بود که شاید بشه بعضیاشو اینجوری خلاصه کرد،ایران استقلال داشته باشه ولی ضعیف و به عنوان یه منطقهی حائل با روسیه در این حد تحمل بشه و از دسترسی اونا به آبهای گرم و در نتیجه هندوستان جلوگیری بشه.در عین حال از حضور ایران در خلیج فارس هم بیشتر از گذشته ممانعت به عمل بیاد.نقش ویژه و تحمیل در بستن قراردادهایی مثل قرارداد مجمل،قرارداد مفصل،قرارداد پاریس تقسیم و تعیین مرزهای شرقی ایران،قراردادهای هزار و نهصد و هفت،هزار و نهصد و پانزده،هزار و نهصد و نوزده میلادی که دربارهی همهی اینا بعدا تو همین پادکست حرف خواهم زد ناکارآمدی دولتهای ایران عدم آشناییشان به دیپلماسی،ژئوپلیتیک و نوعی جهل نسبت به استراتژی نظامی روس و انگلیس از عمدهترین دلایل شکل گیری چنین وضعیت و فرایندی در آن زمان بود.از اهمیت جغرافیای سیاسی خلیج فارس حرف زدم،خلیج فارس از نظر استراتژیکی مهم ترین مرکز ارتباطی میان سه قاره اروپا آفریقا و آسیای جنوبیه و جنوب شرقی هم همینطور،مثلا بخشی از این سیستم ارتباطی چیه،دریای مدیترانه،دریای سرخ،اقیانوس هند،اقیانوس اطلس اینا رو به هم متصل میکنه، کشورهای حاشیهی خلیج فارس از طریق تنگه هرمز به اقیانوس مرتبط میشن و به همین خاطر که استراتژیستهای نظامی این منطقه رو همیشه در عملیاتشان در طول تاریخ لحاظ کردن و درست به همین خاطره که کشورهایی مثل پرتغال انگلیس هلند و فرانسه از قرن شونزدهم به بعد برای گسترش نفوذ تجاری نظامیشان با هم و ایران به عنوان بزرگترین کشور حوزهی خلیج فارس همواره در حال نبرد بودند و هنوزم بعضیاشون هستن.برادران معروف شرلی در دورهی شاه عباس وارد ایران شدند،البته به عنوان تجار ولی این هیئت بیست و شش نفره که تجاری هم ظاهرا بودن کسانی توشون بودن که ساختن توپ و تفنگ و به سپاه ایران یاد دادن که با عثمانی ها بهتر بجنگن نه با انگلیسی ها.در نتیجه سپاه صفوی مجهز شد به پونصد ارابه توپ برنجی،شصت هزار تفنگ چی،تصور اینکه این هیئت بدون اجازه دولت فخیمه در ایران بوده باشن یه خورده سخته،بگذریم این هیئت تجاری به نظر من تجاری نظامی که وارد ایران شدند باید بگم که برخی از شاهان صفوی همیشه دنبال یه فرصتی بودند که پرتغالیها رو از خلیج فارس بیرون کنند،طبیعیه چون خودشون ناوگان طبیعی قدرتمندی نداشتند در نتیجه دنبال یک شریکی بودند که این قدرت رو داشته باشه و درست همین باعث اختلافشون با انگلیسیها شد.در نوزده ژانویه هزار و ششصد و بیست و دو کشتی انگلیسی از بندر جاسک به طرف هرمز حرکت میکنن و ناوگان پرتغالیها هم که شامل پنج کشتی جنگی و تجهیزات و این چیزا بودن در پناه قلعه و استحکاماتی که در هرمز ساخته بودن اونجا صف بسته بودن،امام قلی خان با پنجاه هزار تن به فرماندهی امام قلی بیک به سمت قشم رفتند و اونجا رو از خشکی و دریا زیر آتش گرفتند و سرانجام پرتغالیها رو وادار به تسلیم کردن.به طور کلی پیروزی بر پرتغالیها به نفع ایران و انگلستان بود و طبیعیست بیشتر به نفع انگلستان بود.کمپانی هند شرقی سود هنگفتی از حضورش در خلیج فارس برد،این پیروزی نظامی انگلیسی ها بر پرتغالی ها تا چندین قرن بعد انگلیس از نظر استراتژیک دست بالا رو در منطقه داشت و از همین نقطه تونست برتری نظامیش رو افزایش بده و به حضور بلامنازع خودش در خلیج فارس و اقیانوس هند و سرزمین مثل هندوستان و شرق ایران یعنی نواحی وسیعی که بعدها افغانستان نام گرفت ادامه بده.این پیروزی باعث همهی این دستاوردها شد برای انگلیسی.یه نکتهی دیگه اینکه فتح هرمز در زمان شاه عباس اول نه تنها آغاز حرکت انگلیسیها در خلیج فارس بود بلکه به تدریج بندرعباس یه جوری جایگزین هرمز شد به عنوان بندر مرکز این حوزهی آبی،از نظر استراتژیک نظامی یعنی کاهش کنترل ایران بر بخشهای جنوبی خلیج فارس و سواحل مکران و مسائلی از این دست.تا اینجا از رابطه ایران و پرتغال و ایران و انگلیس حرف زدیم حالا رابطهی نظامی ایران و فرانسه.رابطهی پارسیان و بخشهایی از جنوب فرانسه همونطور که عرض کردم قبلا به دوران باستان و از طریق دریانوردان فنیقی برمیگرده.وجود پرستشگاه میترایی در جنوب فرانسه گواه دیگهای به رابطهی فلات ایران و سرزمین گلها که توی این گل یا گال که به لاتین بهش میگن گالیا یه منطقهای تو اروپاست که خدمتتون گفتم شامل فرانسه و بلژیک و غرب سوئیس و غیر ه است،یکی دیگشم رابطهی نامهی ایلخانان مغول در ایران به لوئی نهم پادشاه فرانسه است که در سال هزار و دویست و شصت و دو میلادی نوشته شده که فروپاشی خلافت عباسی و فتح بغداد رو تو اون نامه به لوئی نهم پادشاه فرانسه خبر میده.این ارتباط به گونهی دیگهای از طریق سیاحان فرانسوی مثل تاورنیه و شاردن و ورسال لبان و غیره.. یه جورایی ادامه پیدا کرد ولی قرارداد اقامت و بازرگانی نصف قرار داده،قرارداد اقامت و بازرگانی بین ایران و فرانسه در سال هزار و هفتصد و هشت توسط فرستادهی ویژهی دولت فرانسه به دربار سلطان حسین صفوی به امضاء میرسه ولی به دلیل مشکلاتی این قرارداد اجرا نشد هیچ وقت.در سال هزار و هفتصد و چهارده فرستاده ایران برای پیگیری اون قرارداد هزار و هفتصد و هشت و جلب همکاری نظامی فرانسویها برای سرکوب سلطان مسقط که یه جورایی برای حکومت ایران درصد شده بود به دربار فرانسه میره که اونم به نتیجه ای نمیرسه،ولی قرارداد دیگهای بسته میشه که به ایرانیها حق آزادی تجارت در فرانسه و تاسیس کنسولگری در مارسی داده میشه و آخرش یا سرانجام در زمان فتحعلی شاه قاجار عدهای نظامی فرانسوی جهت آموزش ارتش ایران یا سپاه ایران وارد ایران میشن ولی بازم به دلیل به هم خوردن رابطه سیاسی این استراتژی نظامی فرانسویها به جایی نمیرسه و انگلیسیها جای اونا رو در اوشون ایران میگیرن.راجب حضور برادران شرلی و هیات بیست و شش نفرشون قبلا حرف زدیم ولی در عصر قاجار به دلیل اهمیت هندوستان برای بریتانیا ایران دوباره مورد توجه انگلیسی ها واقع میشه،این بار استراتژی نظامی تجاری بسیار مدرنتری از گذشته به کار گرفته میشه به طوری که لرد کروزون سیاست مدار کهنه کار انگلیس که شغلهای گوناگونی از نایب السلطنه هند،ریاست مجلس اعیان و وزارت خارجه رو داشته مینویسه:حتی در نظر کسانیکه راجب سیاست امپراطوری توجه کافی ندارند نیک عیان بوده است که ایران سرزمینی است که بازار وسیع و سودآوری برای تجارت انگلستان و فروش فرآوردههای هندی و انگلیسیست. پایان نقل قول.به خاطر داشته باشید که همین آقای کروزون زمان تصدیش به عنوان وزیر خارجه با پرداخت چهارصد هزار تومن به وثوقالدوله قرارداد هزار و نهصد و نوزده رو به امضا رسوند،این قرارداد وثوق الدوله یک عنوانی هم تو ایران بهش میدن،قرارداد ننگین وثوق الدوله بهش میگن.خود آقای کروزون قراردادش و خودش البته اینجوری توجیه میکنه:غرض آن نیست که ما اختیار ایران را به دست گرفته یا خواهیم گرفت بلکه مقصود آن است که حکومت ایران دریابد که ما تنها قدرت بزرگ در همسایگی آن هستیم،این روزا آمریکا همین و میگه،تنها قدرت بزرگ در همسایگی آن هستیم که به سرنوشت ایران سخت علاقه مندیم،میتوانیم و مایلیم ایران را در احیای ثروت هایش یاری کنیم پایان نقل و قول.و این کار رو یعنی قرارداد و یک شاهکار دیپلماتیک میدونه و یه جایی مینویسه:پیروزی بزرگی است و من به تنهایی آن را به سرانجام رساندم و باز تو کتابش در سال هزار و هشتصد و نود و هشت اینجوری مینویسه:هیچ کدام از دو قدرت بریتانیا و روسیه مایل نیستند تا باری دیگر بر مسئولیتهای خود بیفزایند اما تقسیم ایران به مناطق نفوذ و نظارت بر آن مسئله ایست که با وجود چنین ملت وامانده و فرسوده و حکومتی رو به زوال در آینده غیرقابل اجتناب به نظر میآید پایان نقل و قول.اونم همینجا بگم که رهبر جمهوری اسلامی در دوازده شهریور نود و چهار با اشاره به ادبیات نامناسب دولتمردان آمریکایی در قبال جمهوری اسلامی این مواضع آمریکاییها را به ادبیات لردکوروزون شبیه دونست.انگلستان به توصیهی لردکوروزون همونطور که قبلا بهش اشاره کردم به دقت عمل کرد و به محض خروج نیروهای ژنرال گاردن از ایران انگلیسی ها که در کمین این لحظه بودند وارد شدند و دولت ایران یه بار دیگه برای جلوگیری از تجاوزات روسیه دست به دامان انگلیسی ها میشه.افسران انگلیسی زیادی در ردههای متفاوت توی سپاه ایران و ارتش ایران حضور داشتن،یکی از اونا شخصی بود به نام کلنل هنری لینزی که مدت های طولانی تو ارتش ایران خدمت میکرد مثلا در سال هزار و هشتصد و سی و دو پس از مرگ فتحعلی شاه فرماندهی یکان ویژهای رو به عهده داشته که در تهران و تبریز و ازجانشینی محمد شاه قاجار حمایت میکرده و به سرکوب بقیهی شاهزادهها به قول معروف مشهور بود.این آقای کلنل در سال هزار و هشتصد و بیست و چهار یعنی دو سال بعدش بعنوان سرلشکر در ارتش ایران شروع به خدمت میکنه و در سال هزار و هشتصد و سی و نه بازنشسته میشه،بازنشستگیش به خاطر اختلافاتی بوده که با حکومت ایران پیدا میکنه برای حمله به هرات،برای حمله به هراتی که انگلستان برنامهی جدا کردنش و داشت، باورش بسیار دشواره که فرمانده انگلیسی ارتش ایران بخواد علیه استراتژی نظامی کشور خودش در گوشهای از خاک ایران اقدام کنه.بازی شطرنج انگلیسیها اینجوری بوده اینجا اینجوری پیشرفت باید بگم،نمایندگی سیاسی و نظامی شون و از ایران بیرون میبرند،جزیرهی خارک و اشغال میکنن به بوشهر حمله میکنند و جدایی هرات و غیره که بعدا دربارش حرف میزنیم اتفاق میفته. یکی دیگه از این افسران مامور خدمت آدمی بود به نام کلنل استادارد که گزارش مبسوطی از تعداد نیروها ادوات نظامی تفنگچی و هزینههای هر یک از واحدها را به تفصیل و به قول امروزیها در اکسل شیت برای وزیر مختار بریتانیا در تهران گزارش میکرده که واقعا جالب و قابل تحمله،در مورد تمام نیروهای نظامی در سراسر ایران اون موقع با به اصطلاح با ریزنگارهای خیلی دقیق در مورد تعدادشون،هزینههایی که دارن ووو اما گزارشش و اینجوری امضائ میکنه،عالیجناب همواره مطیع اوامر هستم،خدمتگزار کاپیتان چالز استوارت.خاطرتون هست کلنل هنری لنزی وقتی بعد از دو سال دوباره وارد ایران شد با عنوان سرلشکر وارد شد این آقای کلنل استارداد هم در حقیقت سروان بود،کاپیتان معادل انگلیسی سروانه در حقیقت سروان بود ولی به عنوان کلنل به ارتش ایران فروخته شده بود.همهی افسرانی که اون موقع به اصطلاح کانترکتر ارتش یا سپاه ایران بودند همشون با درجهی بالاتر خدمت میکردند یعنی فروخته میشدند به ارتش ایران ولی در گزارشها به مقامات انگلیسی درجهی واقعیشون ذکرمیکردند چون اونا که میدونستن اینا کین.یه بخش جالب دیگه که نشون دهندهی استراتژی دراز مدت حضور نظامیان انگلیسی در ارتش ایرانه اینه ایشون مینویسه:طبق دستور آن جناب یعنی وزیر مختار بریتانیا در تهران یک سیستم خبر رسانی منظم و مرتب توسط کلنل یاسمر برقرار شده تا نمایندهی دولت بریتانیا را در تهران از وضع حقیقی سربازان و افسران مستحضر سازد.اگه این کلمات به فارسی روان و امروزی ترجمش کنیم یعنی یه عده نظامی جاسوس در ارتش ایران هستند که با تمام ریزه کاریهای اون اون به اصطلاح ارتش دسترسی دارند و آگاهند و طبیعتا از اون به نفع دولت خودشون بهره برداری میکنند.از انگلیسیها که بگذریم افسران اتریشی هم در زمان ناصرالدین شاه به ارتش تعلیم میدادند ولی به دلیل تحریکات انگلیسیها علیه اونا انگیزهی ادامه کار در ایران و از دست دادن و رفتن.پس از اتریشیها آلمانی ها آمدند،این افسران آلمانی در پی مسافرت ملک منصور میرزا پسر دوم ناصرالدین شاه به پروس وارد ایران شدند ولی دچار همون سرنوشتی شدن که افسران اتریشی شده بودن یعنی کار شکنی انگلیسی ها.ناصرالدین شاه حتی با آمریکاییها هم برای خرید اسلحه یه جور مذاکراتی داشت که اونم به جایی نرسید.رفت و آمد این نظامیها که از کشورهای مختلف جهت تعلیم ارتش اومده بودن یه وضعیتی و به وجود آورده بود که آقای کروزون به بهترین وجهی توصیفش کرده،اون مینویسه:از شش دولت مختلف اروپا عده ای افسر و مستشار نظامی در خدمت قشون ایران بوده اند و در حقیقت باید گفت تهران یک سربازخانه بینالمللی و قشون ایران یک سپاه بینالمللی است و از هر طرز نظامی در آن دیده میشود.اما در پایین اجازه بدید بعضی از اون قراردادهایی که قبلا اسمشون رو بردم اینجا توضیح بدم که مفاد اون قرارداد ها چی بوده،یکیش عهدنامهی مجمل بود اگه خاطرتون باشه که سال هزار و هشتصد و نه این عهدنامه نوشته میشه یه جور عهدنامه مودت به اصطلاح بین ایران و انگلیس که در تاریخ دوازده مارس هزار و هشتصد و نه نوشته میشه که به عهدنامه مجمل معروف میشه و برابر این قرارداد یا عهدنامه بریتانیا حاکمیت ایران رو بر کل خلیج فارس به رسمیت میشناسه و متعهد میشه کشتیهای انگلیسی فقط از جاهایی که دولت ایران اجازه صادر میکنه حق عبور داشته باشن.عهدنامهی مفصل در حقیقت فرم نهایی شده همون قرارداد مجمله که سه سال بعد در سال هزار و هشتصد و دوازده اتفاق افتاده یعنی نوشته شده.یه چیزای جدیدی هم بهش اضافه شد مثلا فرض کنیم در بند هفتم عقدنامه عبارت بحرالزوم یا دریای سرخ و در فصل نهم پرشین گالف یعنی همان بعد شد بحرالعجم خلیج فارس هم اومده.معاهدهی پاریس،انگلیس با تصرف بخشهایی از جنوب ایران مثل برادر خرمشهر و بوشهر و جزایر جنوب خلیج فارس ناصرالدین شاه و مجبور به قبول قرارداد پاریس که در سال هزار و هشتصد و پنجاه و شیش نوشته شده میکنه و طبق این پیمان یا قرارداد هرات از ایران جدا میشه.در دوران صفویه هرات مهمترین شهر و مرکز استان خراسان بود شاه عباس در این شهر به دنیا آمد و تا قبل از سلطنتش همونجا زندگی میکرد،قرارداد هزار و نهصد و هفت یا قرارداد معروف به پیترز بورگ،قراردادی که همونطور که معلومه هزار و نهصد و هفت بین بریتانیا و روسیه امضا شد،بر اساس این قرارداد و به پیشنهاد انگلیس ایران به دو منطقهی نفوذ تبدیل میشه.روسها در شمال انگلیس در جنوب و بخش میانی بیطرف و اون جایی که امروز به نام افغانستان معروفه به عنوان منطقه نفوذ بریتانیا.وضع تقسیم قدرت و توازن قوا در سال هزار و نهصد و هفت اگه بخوام جمع بندی کنم اینجوری بود،جمهوری سوم فرانسه متحد روسیه بود،انگلیس متحد ژاپن بود و روسیه و ژاپن دشمن خطرناک یک دیگه،منافع روسیه و انگلیس در این بود که روسیه در ژاپن به کمپ انگلیس و فرانسه وارد بشه،این خلاصهی توازن قوا اون موقعست.و اما قرارداد معروف هزار و نهصد و نوزده،یک قرارداد مخفی بین دولت بریتانیا و دولت وثوق الدوله به مدت هفت ماه امضای قرارداد طول میکشه و به صورت مخفی همون طور که گفتم وجود داشته و سرانجام با پرداخت چهارصد هزار تومان رشوه به وثوق الدوله و شرکاش به امضا رسانده میشه،شرکاش صارم الدوله بودن و نصرتالله فیروز. جالب اینه که جالبترین نکته به نظر من اینه که مدیر روزنامه رعد یعنی سید ضیاء طباطبایی که رابط اصلی بین وثوقالدوله و سفارت بریتانیا بود در این جلسات مخفی حضور داشت،ایشون بعدها در کودتای هزارودویست و نود نه تو صحنهی سیاست ایران دوباره ظهور میکند.بر اساس این قرارداد تمامی امور کشوری و لشکری ایران زیر نظر مستشاران انگلیسی و با مجوز اونها صورت میگیره اینم بگم که این قرارداد به دلیل مخالفتهای داخلی و خارجی هیچ وقت به اجر در نیومد.