صفویه بخش سوم

صفویه بخش سوم
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
27:49 00:00

رادیو پنجاه و یک شماره‌ی بیست و پنج صفویه بخش سوم از باشتین تا تبریز.رادیو پنجاه و یک محل ارزیابی تئوری قلب زمین،قدرت دریایی و نظریه‌های مشابه است ولی نه طرفدار هارتلند است و نه (42).مهربانی‌های ژئواستراتژیک کلیسای کاتولیک در دربار صفاریان. اگه خاطرتون باشه توی پادکست مربوط به آق‌قویونلوها به طور مفصل از ارتباط‌ گیری فشرده‌ی ونیزی ها،ترابوزان و غیره از طریق وصلت‌های مصلحت‌ گرایانه و یا فرستادن سیاحان و میسیونرهای گوناگون پیگیر منافع استراتژیک خود یعنی دوستی با ایران و تشویقش به درگیری بیشتر با عثمانی جهت مشغول کردنشون در جبهه‌ی شرق که نوعی عامل بازدارنده و باعث عقب نشینی نیروهای عثمانی از جبهه‌ی اروپا میشد،من به تفصیل درباره‌ی ریزه کاری‌های این استراتژی صحبت کردم یعنی این هدف استراتژیک باید بگم در عصر صفوی به طور پیگیرانه ادامه پیدا کرد،چون که ونیزی های تجارت‌ پیشه منافع زیادی رو توی حوزه‌ی دریایی سیاه و مدیترانه پس از سقوط قسطنطنیه در سال هزار و چهارصد و پنجاه و سه از دست داده بودن.یه شاخه‌ی ارتباطی دینی سیاسی از جانب البوکرک پرتغالی فاتح هرمز که تو ایران بعضی موقع ها تلفظ می‌کنن البوکرک،در وسط درگیری با عثمانی‌ها دست به یک حرکت زیرکانه‌ای زد، سفیری رو به ایران فرستاد و پیشنهاد همکاری نظامی علیه عثمانی‌ها را به ایران داد.نکته‌ی زیرکانه‌اش در این جمله کاملا مشهود،دستور داده بود به شاه اسماعیل بگن:مسیحی هایی که از فرقه‌ی مذهبی ما در دربار شما هستند رابط بین ما و شما خواهند بود و با دربار روم هم به وسیله‌ی همان مسیحیان از طریق پرتغال می‌توان ارتباط برقرار کرد،پایان نقل قول.یه عده از این میسیونر ها مدت‌های زیادی تو ایران به قول معروف رحل اقامت می‌افکندند و برخلاف ایرانیان مسلمان که هیچ زبان اروپایی رو نمی‌دونستن اونا به فارسی ترکی و ارمنی تسلط داشتند و همونطور که در پادکست قبلی عرض کردم کار دیلماج دربار رو اونا انجام میدادن یعنی در جلسات سفرا و نمایندگان و تمامی مکاتبات به اصطلاح فی‌ مابین رو اینا انجام می‌دادن.باورش یه خورده دشواره ولی همینیه که گفتم،مثلا شاه عباس یکی از برادران شرلی رو به عنوان نماینده‌ی خودش یعنی دولت ایران برای رایزنی به اصطلاح به اروپا فرستاده بود یا مثلا میسیونری به نام رافائل دومان مترجم دربار شاه عباس و شاه سلیمان بود.از نظر مذهبی اگه بخوایم نگاه کنیم هدف اصلی این میسیونر ها کاتولیسیسم و طبیعتا نوعی رقابت با مبلغین پروتستان و همچنین مسلمان بوده ولی هدف استراتژیک شون رسیدن به اهداف سیاسی تجاری نظامی بود یعنی این مهربانی‌های استراتژیک اونا برای رسیدن به همین هدف استراتژیک بود نه چیز دیگه‌ای.درک کلیسای کاتولیک و دولت شهر ونیز این بود که گسترش مسیحیت یعنی نفوذ بیشتر و تحکیم بیشتر سلطه‌ی سیاسی و اقتصادی شون.درباره‌ی سیاحان یا همون سفرا و سفرنامه‌هاشون مثل کاترینو زنو و غیره در گذشته براتون حرف زدم حالا تو این پادکست هم درباره‌ی چند تا دیگه حرف می‌زنم یکی از اونا آدمی به نام وینچنزو دیلو سانتری ایشون هم تاجر بود و هم وزیر،تو سال‌های هزار و پونصد و شصت تا هزار و پونصد و هفتاد و پنج یعنی ده سال عضو عالی رتبه‌ی کنسولگری ونیزی‌ها در قسطنطنیه بود.در بحبوحه‌ی جنگ ونیزی ها و عثمانی برای ایجاد اتحاد با پادشاه صفوی الساندری در پوشش یک تاجر ترک  ارمنی به ماموریت در ایران فرستاده شد.پس آقای الساندری ونیزی خودشون و جا زدن به عنوان یک تاجر ترک و ارمنی،تاجر هستند و ترک و ارمنی هستند.پس از دو سال پیاده سفر کردن به تبریز میرسه و بعدشم میره قزوین،با پارتی بازی باید بگم چند تا تاجر ارمنی با شاهزاده حیدر میرزا صفوی ملاقات می‌کنه ولی موفق نمیشه با شاه طهماسب صحبت کنه اما یه تک نگاری بسیار جالب و با نکته‌ بینی‌های دقیق درباره‌ی او و اطرافیانش و به خصوص درباره‌ی ارتش صفوی نوشته که خیلی مهمه،این و به هیچ وجه شک نباید بکنید که گزارشاتی با این دقت سخت مورد توجه و مطالعه‌ی استراتژیست‌های نظامی سیاسی ونیزی و هم پیمانانشون واقع شده باشه.بزارید یه داستان معاصر براتون بگم که به هر حال یه جورایی این در طول تاریخ به نوعی مطرح بوده.همتون می‌دونید که آقای کیم جونگ اون در به اصطلاح جون سال دو هزار و هیجده با آقای ترامپ در سنگاپور ملاقات کرد،این و حتما می‌دونید دیگه ملاقات رو،اونطور که توی روزنامه‌ها اومده بود و تحلیلهای پشتش ایشون لیموزین ضد گلوله با خودشون از کره‌ی شمالی آورده بودن سنگاپور که از لیموزین های اونجا استفاده نکنند،حتی توالت خودشون هم با خودشون آورده بودن.این یه جور پارانویاست ولی ضمن اینکه اون هست در عین حال به خاطر موقعیت کره‌ی شمالی و پنهان کاری های ویژه اش در زمینه‌ی به اصطلاح حکومت‌ داری و اینا خب این میشه از ایه زاویه نگاه کرد که یک تدابیر به اصطلاح پیشگیرانه امنیتیه چون بر اساس تحلیل یکی از تحلیلگران به نام لیون کیول که قبلا گویا اهل کره شمالی بوده و حالا در کره جنوبی هست و متخصص کره‌ی شمالیه ایشون معتقدن تحلیل میکنن که علت این که ایشون خودشون توالت خودشون رو با خودشون آوردن اینه که فضولات ایشون در اختیار آزمایشگاه‌های تشکیلات امنیتی غرب قرار نگیره که اونا ندونن مثلا وضعیت فیزیکی ایشون چجوریه به هر حال این یک تدابیر پیشگیرانه‌ست.تو ماه جون دو هزار و بیست و یک سی ان ام یک تیتری زده بود (9:12) یعنی چگونه وزن به قول معروف کیم جانگ اون می‌تونه عواقب ژئوپلیتیکی داشته باشه و یه پروفسور دانشگاه ام آی تی این و اینجوری تحلیل می‌کنه که اگر این به اصطلاح کسر وزن یعنی وزن کم کردن از جانب خودش باشه و مسائل سلامتی و این چیزا توش باشه این نشون میده که ایشون کنترل خیلی درستی روی نیروهای امنیتی سیاسی نظامی مملکت داره و برای خودش آینده‌ی دور و درازی پیش‌بینی می‌کنه ولی اگر این به اصطلاح وزن کم کردن دلایل جسمی داشته باشه می‌تونه عواقب بسیار وخیم به قول معروف ژئوپلیتیکی داشته باشه.این مساله رو یک متخصص به اصطلاح امور امنیتی آمریکا یه آقایی به نام مایک براتکا توی کره‌ی جنوبی به اصطلاح خدمت می‌کنه اون هم یه چیزی شبیه این میگه،میگه که ممکنه یه مساله‌ی سلامتی ساده باشه یعنی همون وزن کم کردن ساده باشه که یه جور به اصطلاح لایف استایل شه ولی اگه این نباشه داستان یه چیز دیگه میشه و ما هنوز نمی‌دونم این چیه خب؟این در مورد آقای کیم جونگ اون و مساله‌ی بردن توالت و وزن کم کردن.داستان سازماندهی جعلی یک کمپین واکسیناسیون در پاکستانه که سی آی ای با استخدام کردن یک دکتر بسیار معروف پاکستانی به نام شکیل افریدی از یه منطقه‌ای که سی آی ای حدس میزد اسامه بن لادن اونجا ممکنه باشه منطقه‌ای به نام ابت آباد میگن ایشون با این کمپین تونست دی ان ای افراد زیادی رو به اصطلاح جمع بکنه و در اختیار سی‌ آی ای بزاره و سی ای ای از طریق دی‌ان‌ای که داشت از خانواده‌ی بن‌لادن بفهمه که این کجا هست بعد به اونجا حمله می‌کنند و بن لادن رو میکشن و داستانش و شما می‌دونید. از قرار این قضیه بدون اطلاع دولت پاکستان انجام شده که این هم خودش جالبه باز همون جریان قدرت و به اصطلاح چگونگی تقسیم اون در جهان مطرح میشه و اتفاقی که افتاد این آقای دکتر رو آی اس آی سازمان امنیت به اصطلاح پاکستان بازداشت کرده و به جرم همکاری با نیروهای امنیتی خارجی به زندان انداخته و در حاشیه هم بگم که این به اصطلاح کمپین جعلی واکسیناسیون باعث قتل یک سری آدم بیگناه شد چون نیروهای رادیکال  پاکستان اون چیزی که اون چیزی که به طالبان و پاکستان و غیره معروفه آدم‌های واقعی که می‌خواستن مردم و واکسن بزنن به قتل رساندند و برای مدتی عملیات واکسیناسیون در پاکستان و حتی در افغانستان به اصطلاح متوقف شده بود الان نمی‌دونم چه وضعی داره.بگذاریم برگردم به اون گزارشی که ازش حرف زدم این گزارش به اصطلاح دقیق اون موقع طبیعتا مورد توجه نیروهای امنیتی سیاسی دولت شهر ونیز و کلیسای کاتولیک قرار بگیره.ایشون گزارشش رو اینجوری شروع میکنه،بر روی هم عده‌ی سواران ایران شصت هزار تن است هرچند تعداد آنها بر روی کاغذ بیشتر از این رقم است،سواران ایران عموما نیکونظر تندرست نیرومند خوش اندام بسیار دلیر و سخت جنگاوراند،اسلحه‌ی ایشان شمشیر و نیزه و تفنگ است.اسلحه‌ای ایشان نسبت به اسلحه‌ی سپاهیان دیگر کشورها بسیار بهتر و آب داده تر است.لوله‌های تفنگ عموما به طول شش وجب است اسبان را چنان نیک تربیت کرده‌اند و چنان زیبا و خوب هستند که نیازی به وارد کردن اسب از دیگر کشورها نیست حتی سلطان عثمانی مانند آنها را به دست نیاورده است پایان نقل قول. می‌بینید که دقیق توصیف می‌کنه نیروهای نظامی ایران رو.همونطور که شنیدید آقای الساندری دوره‌ی شاه طهماسب ایران بوده و به همان دقتی که به ارتش ایران به اصطلاح پرداخته شیوه‌ی اداره دربار و شیوه‌ی سلطنت رو هم به دقت بهش توجه کرده و درباره‌شان نوشته و میشه گفت سفیر بسیار خوبی برای دولتش بوده اما یکی از ماجراجوترین و مرموزترین اونا فردی بود به نام جیووانی ماریا آرگییو للو  همچین اسمی.مهمترین گزارش ها مربوط به دوره‌ی آق قویونلو این چیزی که ایشون نوشتن،گزارشاشون و اوایل صفویه از قرار از یه خانواده‌ی اصیل ونیزی بوده در جنگ شرکت کرده علیه عثمانی ها اسیر شده.دو سال پس از اسارت در صف سپاه عثمانی‌ها علیه اوزون‌ حسن می‌جنگیده،توجه داشته باشید که قبلا خدمتتون گفتم اوزون حسن متحد ونیزی ها بود بعد شد خزانه دار شاه عثمانی یعنی سلطان محمد دوم بعد از اونم برای بایزید دوم کار کرد ولی رد پاش یهو گم میشه.پس از یه مدت طولانی تو ونیز پیداش میشه و ازدواج میکنه و برای ماموریت به ایران فرستاده میشه و شروع به گزارش دادن میکنه،تو سفرنامش جالبه از اوزون حسن شروع می‌کنه و به صفویان و جنگ هاشون و بخصوص به اصطلاح جنگ چالدران.یه نفر دیگه آدمی به نام پترو دلاواله از قرار از نجیب‌ زاده‌های روم بوده و به دلیل شکست عشقی ظاهرا تصمیم می‌گیره به ناپل بره و طی مراسمی و با لقب ال پلگرینو یعنی همون زائر به عنوان زیارت به بیت‌ المقدس میره و چون زبان ترکی رو خوب می‌دونسته اول وارد استانبول میشه بعد میره اورشلیم و بعدشم حلب قاهره بغداد و تو بغداد با یه خانوم آسوری ازدواج میکنه،در سال هزار و ششصد و هفده از طریق قصر شیرین و همدان به سمت اصفهان حرکت کرد.تا شمشیر خودش و در جنگ با عثمانی‌ها رو تقدیم شاه عباس بکنه و همین ملاقات که در محل و شرایط عجیبی اتفاق افتاد باعث شد که پنج سال تو ایران بمونه و فارسی رو هم یاد بگیره،خودش میگه از سفر به ایران دوتا هدف داشته،در لشکرکشی نظامی علیه ترکهای عثمانی شرکت کنه و انتقام بدرفتاری‌های اونا رو علیه مسیحی ها بگیره او پس از (17:16) معطلی های زیاد بالاخره با شاه عباس ملاقات می‌کنه،شرح ملاقات شم خیلی خوندنیه و نشان از صبر و برنامه‌ ریزی دقیق برای پیشبرد هدفی معین داره،مثل بقیه‌ی میسیونرها و سیاحان و بازرگانان به اصطلاح تشویق دولت ایران برای خصومت بیشتر با عثمانی‌ها بود که اروپا از زیر سم ضربه‌ی سواران عثمانی در امان باشه،این هدف اصلی همه این ها بود.دلاواله بالاخره در فرح آباد موفق میشه با شاه عباس ملاقات کنه من بخشی از شرح این ملاقات رو براتون می‌خونم که فکر می‌کنم براتون جالب باشه:ملاحظه کردم که تقریبا همه در حال رفتن اند،برای این که همرنگ دیگران شوم من هم عقب آنان روانه شدم و در حالی که روی پله‌های دیوان خانه منتظر تسلیم کفشهایم از طرف کفشدار بودم آمیر از یک سو و وزیر مازندران از سوی دیگر صدا کردند که شاه احظارم کرده اند، فورا بازگشتم و به سمت شاه رفتم و در مقابل او دو زانو بر زمین نشستم به نحوی که فاصله‌ی ما نسبتا زیاد بود و جنب دلی محمد خان قرار گرفته بود ولی شاه گفت می‌خواهد با من صحبت کند و با دست اشاره کرد که سمت چپ او قرار گیرم من هم برای اطاعت امر او همانجا نشستم همین که پهلوی شاه قرار گرفتم به زبان ترکی از من علت آمدنم به این کشور را سوال کرد در جواب اظهار کردم که شهرت نام و کارهای بزرگ او مرا به چنین سفری برانگیخته است و شایسته‌ی مقام بلند اوست که همه‌ی اصیل‌ زادگان و نجوای عالم به خدمتش کمر بندند.با این ادبیات آشنایی دارید دیگه حتما،پرسید از چه راهی به ایران آمدم و مبدا حرکتم از کجا بوده و من به طور خلاصه تمام ماجرای سفر خودم رو براش تعریف کردم و پس از ان وارد مباحث دیگر شدیم و شاه از من پرسید چرا مسیحیان با ترک‌ها به جنگ نمی‌پردازند و در این راه پاپ رهبری آنان را به عهده نمی‌گیرد؟من به اشتباهاتی که دیگران در موقع مذاکره با شاه درباره‌ی این موضوع مرتکب شده بودند واقف بودم و به این جهت جواب دادم که پاپ در امور مذهبی به تمام عیسویان امر و نهی می‌کند و مسیحیان خوب که ما آنها را کاتولیک می‌نامیم مجبور به اطاعت از او هستن منتهی وی در امور سیاسی کشورها دخالت نمی‌کند و هر پادشاهی درباره‌ی امور مملکت خود آزادانه تصمیم میگیرد و در صورت لزوم به جنگ می‌پردازد،البته پاپ درباره‌ی جنگ با ترکها به فرمانروایان کشورهای کاتولیک همیشه توصیه می‌کند ولی اگر آنان این توصیه‌ها را انجام نداده‌اند نمی‌تواند اعمال زور کند شاه گفت:جنگ با ترک‌ها امریست که به نفع مذهب مسیحی تمام می‌شود و برای تایید این گفته دلایلی ذکر کرد و اظهار داشت پاپ به این ترتیب مسیحیان پیرو خود را از قید ترکا آزاد می‌کند و حتی مسیحیانی که پیرو او نیستند در صورتی که از زیر یوغ ترک ها خلاص می‌شوند و در اختیار یک فرمانروای مسیحی قرار گیرند مسلما امکان گرویدن آنان به آیین پاپ بیشتر خواهد شد،دلیل دیگر شاه این بود که وظیفه‌ی هر مسیحی ارض مقدس را آزاد کند و به پیشگویی‌های انجیل تحقق بخشد.شاه سپس از پادشاهان مسیحی سوال کرد و گفت چرا آنان در مقابل ترکها با یکدیگر متحد نمی‌شود؟به او پاسخ دادم که آن‌ها با یکدیگر اختلاف دارند و خیلی مشکل است که بتوانند در امری وحدت نظر به دست آوردند.وی خطاب به کسان خود گفت اگر این پادشاهان با یکدیگر اتحاد داشتند سلطان عثمانی اکنون در قسطنطنیه نبود و بعد خطاب به من اظهار کرد به طور کلی مسیحیان تمایلی به جنگ ندارند و راحتی را ترجیح می‌دهند،واقعا شرم‌آور است که آنان به علت اختلافات داخلی خود را چنین زبون و ذلیل ترکها کردند،گفتم سلطان عثمانی تا به حال خاک کشورهای ما را فتح نکرده است و آن قدر که ما به او صدمه زده‌ایم صدمه‌ای به ما وارد نیاورده است،شاه گفت او قسطنطنیه و یونان را گرفته است پاسخ دادم:یونان نیز مانند روسیه جزو فرنگستان محسوب نمی‌شود گفت:اراضی بسیاری در مجارستان نیز به دست او مسخر شده است و با وجود اینکه این حرف حقیقت محض بود من برای دفاع از مسیحیان گفتم ما قسمت اعظم این سرزمین را سال‌ها پیش ضمن جنگ از ترک ها پس گرفتیم شاه گفت:تنها اوست که مجدانه با ترکها می‌جنگد و اگر او نبود ترک ها تا روم پیش رفته بودند،با قیافه‌ی جدی جواب گفتم نمی‌دانم ولی بارها شده است که میان ایرانیان و ترکها حالت جنگ برقرار نبوده و با وجود این سلطان عثمانی به خیال جنگ با ما نیفتاده و یا اگر به این عمل مبادرت کرده با تحمل خسارات فراوان به سرجای خود بازگشته است،شاه با دقت تمام به سخنان من گوش میداد و تا به آخر آن را قطع نکرد سپس گفت:آنچه مشیت الهی است همان خواهد شد و چندین بار کلمه‌ی مصطلح عربی را که ایرانیان نیز آن را بر زبان می‌آورند تکرار کرد و گفت انشالله انشالله پایان گزارش آقای دلاواله.حالا اجازه بدید یه خورده هم درباره‌ی کلمه‌ی قزل باش حرف بزنیم،واژه‌های زیادی تو زبان فارسی هست که در زمان ساخته شدنشون  لزوما پسندیده و قابل قبول نبودند ولی با گذشت زمان اون به اصطلاح قبح اولیه‌ شون رو از دست داده و تبدیل به یه واژه‌ی نرمال شدن،مثلا اسکندر عجم چنگیز تیمور پدرسوخته و غیره.. یکی از این واژه‌هایی که از طرف سازندگانش نوعی به اصطلاح کینه و تحقیر توش بود  واژه‌ی قزلباش.معنی لغویش سرسرخه که یه واژه‌ی ترکیبیه،قزل یعنی سرخ و باش یعنی سر به زبان ترکی.عثمانی ها سازنده‌ی این اصطلاح با بار منفی هستند و از قرار اولین بار سلطان بایزید عثمانی با اینکه بار منفی شو می‌دونست این کار و کرد،او تو مکاتبات داخلی از قزلباش استفاده می‌کرد ولی تو مکاتباتش با شاه اسماعیل از این واژه استفاده نمی‌کرد،تو اسناد خود عثمانی‌ها از لفظ صوفی استفاده می‌کردند (25:40) و یا به خود شاه اسماعیل می‌گفتن اردبیل اوغلو به اصطلاح پسر اردبیلی.همانطور که قبلا هم عرض کردم طوایف گوناگونی بودند که در مجموع دولت صفویه رو تشکیل میدادن مثل شاملو و استاجلو و غیره… قزلباش طایفه نبوده خود شاه اسماعیل هم هیچ وقت تو مکاتباتش از لفظ قزلباش استفاده نکرد،خودش ازعبارت گوناگونی برای توصیف سپاهیانش استفاده می‌کرد مثل مجاهدان دین،قاضیان ضرغام انتقام،قاضیان عظام و اساکر نصرت فرجام  و غیره… اینا اصطلاحاتی بود که برای توصیف سپاهیانش استفاده میکرد.از دوره‌ی شاه طهماسب فرزند و جانشین شاه اسماعیل که به اصطلاح قبح کلام شکسته میشه و واژه‌ی قزلباش برای توصیف افراد لشکری مورد استفاده قرار می‌گیره.اون چه که به نام سپاه قزلباش در متون تاریخی معتبر دیده میشه بعد از شاه اسماعیل که واحدهای سوار چند صد نفری از ایالات مختلف با ترکیبی از جماعت شهری و روستایی و در دوره‌ی شاه طهماسب به بعد بدون اون بار منفی که ترک‌های عثمانی در ساختن اون به کار گرفته بودند استفاده شد.

Radio51_Admin وب‌سایت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *