۵۰۰ سال تنهایی استراتژیک
- Radio51_Admin
- اپیزودها
- بهمن 7, 1402
رادیو پنجاه و یک شماره ویژه پانصد سال تنهایی استراتژیک در راهبردی بیست و پنج ساله:روزهای پر تلاطم و حساس بهاری ایران و بیانیهای که در اول منزل بیست و پنج سال ملتی رو پوشش میده باعث دغدغهها و یه جور حساسیت عمومی بین اونایی که بیشتر شم علمی و اونایی که بیشتر به شم غریزی بررسی میکنن ایجاد کرده.اینارو من وطن دوستی مثبت ارزیابی میکنم, این وظیفهی مردمه که اعمال حکومتها را رصد کنند و زیر ذرهبین داشته باشن تا بتونن دریه روند تاریخی خطاها و ناکارامدیها و عوارض دیگه رو شناسایی و جلوگیری کنند,هممون باید آگاه باشیم هر دولتی در دنیا از آلمان تا سوئد و روس انگلیس و آمریکا و چین و ایران و غیره تنها و تنها به فکر افزایش منافع خودشونن,پوتین مرکل یا هر کس دیگهای چه از نظر ما آدمای باکلاسی باشن یا بیکلاس دنبال منافع کشورشون هستن ما نباید اونا رو سرزنش کنیم,ما باید مشق خودمون رو انجام بدیم و در این رابطه یعنی وارد قراردادی بشیم که به نفع ملت و مملکت ما باشه.در وضعیت کنونی که ایران درش هست به نظر من اگه بشه قراردادی بست که بنبستی رو به نفع مردم بشکنه,باید به پیشوازش رفت,خود قرارداد اهمیتی نداره,چگونگی انعقاد اون بر مبنای حقوقی و حقوق ملت مهمه.تفسیر درست و حقوقی تک تک بندهای یه قرارداده که میتونه موازنه ژئوپلیتیکی مثبت برای کشور ایجاد بکنه.خوشبختانه یه جور میتونم بگم ناسیونالیسم مثبت که من اونو وطنخواهی میفهمم از مشروطه به اینور در بین ایرانیها شکل گرفته به دلیل قراردادهای بعضا تحمیلی گذشته به خصوص اون دو قرارداد معروف که در بازی بزرگ انگلیس و با مشاور سفارت بریتانیا در تهران نوشته شده.مردم ایران به حق به هر قراردادی حساسیت نشون میدن,من این حساسیت رو مثبت و کلید امنیت ایران میشناسم. موقعیت ژئوپلیتیکی ایران,وضعیت گذرگاهی اون از دیر باز توجه حکومتهای گوناگون و به فضای یا ایران جمع کرده و به طور طبیعی وارد قراردادهایی شدن با هم,بعذا بعد بعضی هم خوب بود,پس مسالهی ما نباید این باشه که هیچ قراردادی نبندیم ما باید قرارداد ببندیم و با همه ببندیم.شک ندانستن رو رها کنیم و به خودمون بیشتر بیاموزیم از چگونگی کارکرد قدرت در جهان با همون دوز حساسیت ویژهی خودمون.من تا حدی میفهمم که تغییر همیشه آسان نیست,گاهی هم کلافه کننده و کشنده چه در سطح شخصی و چه در سیستمهای کاربردی جوامع.سیستمی که از سال هزار و دویست و نود و نه به اینور در ایران شکل گرفته رو به سوی غرب داره و نیروهای قدرتمندی رو هم در اقشار مختلف جامعه تربیت کرده طی سال ها و به گمان من این یکی از دلایلی که این قرارداد که بهش نگاه به شرق میگن پذیرشش دشوار شده به خصوص چین که ما خیلی کم ازش میدونیم,بسیاری شاید بتونم بگم هزاران نفر از ما زبانهای مختلف غربی میدونیم هر زبان غربی که شما بگید ما ایرانیا میدونیم و با فرهنگاشون در حد قابل اعتنایی آشنایی داریم. اما از زبان و فرهنگ به اصطلاح اژدهای خفتهای که حدود چهل سال پیش بیدارشده خیلی کم میدونم,چیزایی هم که میدونیم طی سالهای اخیر با مساله روابط تجاری و به لطف شبکه های اجتماعی که به اصطلاح اون هم ملغمه ای از جعل و حقیقت که به دلیل دانش کم ما از چین راستی آزماییش دشواره,بازم فراموش نکنید همین اطلاعات اندک ما هم از طریق رسانههای غریبه که ما زبوناشون رو میدونیم به ما میرسه,این فقط ما مردم عادی نیستیم که اینجوری هستیم,سیاستمدارها و مسئولین ما هم همینجوراند.میشه گفت تا حالا قراردادی قابل ذکر در این حد با چین نداشتیم,قراردادهای در گذشته داشتیم که عموما به دلیل فشارهای آمریکا اینا یه جورایی اجرا نشدن,درسته که چین از محدود کشورهایی بوده که روابطش رو با جمهوری اسلامی همیشه حفظ کرده,یه جاهایی به نفع همهی ما بوده,چه موافق جمهوری اسلامی باشیم چه نباشیم,مثلا:جنگ عراق علیه ایران که همهی کشورهای جهان حتی شوروی سابق به دلیل طبیعتا قراردادهای بلند مدتی که با صدام داشته علیه نیروهای ایران میجنگیده.ولی چین کم و بیش راه برعکس رو انتخاب کرد,به اون ور هم کمک کرد ولی به اینور بیشتر کمک کرد.این روابط در همه این سالها وجود داشته تا که پنج سال پیش مقدمات این بیانیهی همکاری مشترک با سفر آقای شی جین پینگ به ایران فراهم شده و به اصطلاح در فضای بینالمللی امروز که به دلیل حضور بلاتغییر جغرافیا یعنی موقعیت ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیکی ایران در منطقه حساس غرب آسیا برای چینیها به دلایلی که بعدا خواهم گفت بسیار بسیار اهمیت داره,این سند جامع همکاریهای راهبردی,روابط دو کشور رو میگه که میخواد به سطح استراتژیک ارتقا بده.این سند یک نقشهی راهه,قراردادی توش نیست,چون قرارداد نیست هیچ حرفی از عدد و رقم و سرمایهگذاری و منابع مالی و غیره زده نمیشه,بیست و پنج ساله بودنش هم برای اینه که توی این بازهی زمانی به اصطلاح بتونن اهدافشون رو پیگیری کنند و و و,که بعدا به تفصیل زوایای گوناگون دربارش حرف میزنیم.خلاصه این که اگه بخوام به زبان خودمونی بگم:تمام آنچه در این سند اومده همش کلیگوییه شما خودتون میتونید متن فارسی و انگلیسی این سند رو روی وبسایت آقای روحانی ببینید و وبسایت وزارت خارجه,اگه این روزا فرصتی دست داده باشه بهتون و سری از روی تامل و به عنوان یه نظاره گر به صحنه رسانهای داخلی و خارجی و شبکههای اجتماعی و غیره نگاهی بندازید با بحثهای غریبی روبرو میشید دربارهی اونچه که به عنوان اسم اصلی و رسمی اون در ایران و چین اینه,بیانیهی مشترک جامعه راهبردی ایران و چین که متن انگلیسی اونو همونطور که گفتم در سایت رییس جمهور ایران و هم در مطبوعات انگلیسی زبان چین میتونین ببینین که ترجمه دقیق این بیانیه از فارسی به انگلیسی اینه:(۹:۲۰) علت اصلی مغز من روی متن عنوان اصلی بیانیه یا بیانیه مشترک اینه که غیر از بیشتر منابع غربی و بعضی منابع داخلی بقیه همش به نظر بحثهای هدفمندی بوده برای رسیدن به اهداف سیاسی خاصی که ربطی به اصل این بیانیه مشترک نداره به نظر من چه موافقش باشیم چه مخالف به هر دلیلی و منظورم از این حرف اینه که ارزیابی واقع بینانهای این سند بر مبنای آرایش قوای جهانی امروز و استراتژی هم سوی بخشی از نیروهای داخل و خارج ایران با فرار هوشمندانهی چین از محاصرهی آمریکا در لابهلای این صداها گم شده و پوشیده مونده,اصل قضیه یه جورایی پوشیده مانده.به نظر من تصویر کلان اون صدای بزرگ اینه,یه گروه امضای این سند و فروش خائنانه وطن,فروش ایران,فروش خاک ایران آغاز استعمار چین و یه ترکمنچای جدید دونستن یه عدهی دیگه این و یه پیروزی بزرگ در نبرد با آمریکا و هژمونی اون در جهان توصیه کردن.ولی اگه یه نگاه همه جانبه به اونچه که اتفاق افتاد بندازیم به قول حضرت خیام نه آن است و نه این,میترسم از آن که بانگ آید روزی که بی خبران راه نه آن است و نه این.قبل از توضیح آنچه که طرح فرار سی سالهی چین از محاصرهی آمریکا و همسویی بخشی از نیروهای ایرانی بپردازم اجازه بدین یه نگاه معمولی در سطح یک فرد معمولی حداقل به عنوان این سند از نظر حقوقی یه نگاهی بیندازیم.(۱۱:۵۰)مشارکت جامع راهبردی.در یک مجلهی حقوقی انگلیسی زبان معتبر اینجوری تعریف شده:همکاری در سطح عالی یعنی بالا منافع طرفین را در دراز مدت به هم متصل میکند پشتیبانی و پیشبرد بنیادی و محسوس منافع مشترک و در مشارکت جامعه راهبردی میتونه عناصر زیر وجود داشته باشه وجود یک تفاهم نامه باید بگم که تفاهم نامهها بین طرفین الزام آور نیست و موارد دیگهای که در این مشارکت جامعه راهبردی در اون مجلهی حقوقی اسم برده شده قرارد های فراوانی در تاریخ معاصر ایران موجودند که میشه خیلی حرف ها زد ولی من فکر میکنم برای درک آسانتر شرایط با هم یه سفری به گذشتهها بکنیم و نگاهی به یک قرارداد بندازیم که در حکومتی دیگه شرایطی دیگه ولی در فضای جغرافیایی واحدی اتفاق افتاده تاکید میکنم در فضای جغرافیایی واحدی با لحن سیاسی و دیپلماتیک طبیعتا متفاوتی.کارخانهی ذوب آهن آریامهر,من این مطلب و که خلاصش خدمتتون میگم از یک وب سایتی گرفتم به نام mashrote.org که لینک این وبسایت رو در صفحهی رادیو پنجاه و یک میذارم که شما بتونید به اصل این مطلب دسترسی داشته باشید.سوم دی ماه هزار و سیصد و شیش قانونی تصویب شد یازده دی ماه آگهی مناقصهی ذوبآهن در روزنامههای معتبر آلمان فرانسه و انگلستان به چاپ رسید,کارها را به ثمر نرسید, هزار و سیصد و شیش تاریخ و به خاطر بسپارید هزار و دویست و نود و نه کودتا شد توسط اون موقع رضاخان سردار سپه رضاخان سردار سپه در سال هزار و سیصد و چهار شد رضا شاه و در هزار و سیصد و شیش از اون موقع خواستن ذوبآهن بزارن در ایران,پس هزار و سیصد و شیش به جای نرسید هزار و سیصد و هفت دوباره آگهیها چاپ شد تو همون مجلاته,مجلات و روزنامههای اون کشورهای اروپایی با بودجهی دو برابر بودجهی قبلی به جایی نرسید.در اردیبهشت ماه هزار و سیصد و شونزده یعنی ده سال بعد دربارهی دو تا کمپانی به نام دماگ کلوپ آلمانی و ساختن یک کارخانه در کرج یه نشستی برگزار شد.بیست و سه مهر ماه هزار و سیصد و شونزده نخستین سنگ بنای به اصطلاح کارخانه ذوب آهن کرج به دست رضاشاه گذاشته شد,خلاصه کنم مطلب خیلی طولانیه,کار به دشواری ادامه داشت تا شهریور هزار و سیصد و بیست که نیروهای متفقین ایران و اشغال نظامی کردند و پروژه نابود شد یعنی ماشین آلاتی که تو کشتیها بودن مصادره شدن و بقیشم تو آلمان زنگ زد و از بین رفت.با بمباران ایران توسط متفقین و تبعید رضاشاه و جانشینی محمد رضا شاه پس از جنگ دوم جهانی دولت ایران دوباره تصمیم میگیره که کارخانهی ذوب آهن کرج رو بازسازی کنه پس از به اصطلاح رویاهای زیاد سرانجام کارخانهی کلوپ آلمان در سال هزار و سیصد و سی و یک موافقت میکنه که قراردادش رو تمدید کنه ولی بانک جهانی وامش رو تصویب نکرد به خاطر داشته باشید بانک جهانی از اون موقع تا همین امروز بزرگترین و قدرتمندترین سهامدارش آمریکاست یعنی اگر پروژهای در جهان باشه و بانک جهانی یا صندوق بینالمللی پول بخواد وام بده و کاری بکنه اگر آمریکا رای نده اون پروژه انجام نمیشه.خیلی ساده به همین سادگی که میگم.در سال هزار و سیصد و سی و نه از سوی شرکت مهندسی کایزر که در لندن دفتر داشت برای ساختن دستگاه نورد به اصطلاح فاز کارخانه إول آهن پیشنهاد داد ولی بانک جهانی باز دوباره وام این شرکت رو تصویب نکرد.دولتهای غربی همچنین دولت ایران رو به اصطلاح برای ساختن ذوب آهن به طرق مختلف سر میدوعندند,ارزیابی های دروغ می دادند گزارشها و بررسیهای ناامید کننده و و و که بقیش رو تو اون گزارش هایی که عرض کردم میتونید بخونید.تا اینکه پس از سی سالی که از تلاشهای رضاشاه برای صنایع ذوب آهن میگذشت محمد رضا شاه در اوج جنگ سرد به اصطلاح به شوروی سفر میکنه,به دعوت هیئت رئیسه شورای عالی اتحاد جماهیر شوروی شاه و شهبانو به مسکو پرواز میکنند البته طبیعی که مقدمات سفر قبلا توسط وزیر خارجه ایران و سفیر شوروی در تهران فراهم شد تا سرانجام موافقت نامهای به این نام بسته میشه,عنوان این موافقت نامه اینه:موافقتنامه بین دولت شاهنشاهی ایران و دولت شوروی برای ایجاد ذوب آهن و کارخانهی ماشینسازی منظور کارخانهی ماشینسازی اراکه,کارخانهی ماشینسازی و نصب لولهی گاز در ایران و دادن اعتبار.این عنوان اون قرارداده که در نوزده ماده و یک پیوست در تاریخ بیست و سه دی ماه هزار و سیصد و چهل و چهار برابر با سیزده ژانویهی هزار و نهصد و شصت و شش در شهر مسکو بسته بشه,این قرارداد باز اونجا هست میتونید قرارداد رو مطالعه کنید ولی من بند چهار و پنجش رو و یه سری چیزای دیگم خدمتتون میگم که جالب برای من و برای شما احتمالا,ماده چهارش میگه دولت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی اعتبار تا مبلغ دویست و شصت میلیون روبل با بهره دو و نیم درصد در سال به دولت شاهنشاهی ایران خواهد داد که برای همکاریهای فنی با ایران در ایجاد تاسیسات مذکور در مادهی یک این موافقت نامه و و و.به قول معروف ادامه میده و فقط میخوام بگم که نه تنها این به اصطلاح مجتمع رو میسازن و وام هم به ایران با بدهی دو و نیم درصد میدن,فقط مقایسه کنین با بانک جهانی و همه اون چیزایی که از سال هزار و سیصد و شیش تا هزار و سیصد و چهل و چهار با دولتهای متفاوت ایران از جانب غرب بازی شده.شاه به اصطلاح برای این مراسم بنیانگذاری به اصطلاح که اسمشو میزارن به اصطلاح ذوب آهن آریامهر یه سخنرانی میکنه یا حرف میزنه اونجا اینطوری بزار بگم,ایشون اینطور میگه;امروز برای ملت ایران روز مبارک و میمونیست زیرا یکی از آرزوهای دیرینه ملی به خواست خداوند متعال برآورده شده است استقلال ما در صنایع توام است با استقلال ما در سیاست ما مشغول پیریزی پایههای استقلال صنعتی کشور هستیم و ذوب آهن که رشتهی وسیعی از صنایع فلزیست استقلال ما را تا درجه زیادی تامین میکند صنایع پتروشیمی ماشینسازی و آلومینیوم نیز به مقدار وسیعی وسایل پیشرفت و ترقی این مملکت را فراهم خواهد کرد مژدهای دیگری که باید به ملت ایران بدهیم وجود معادن مس است که به مقدار قابل توجه و متنوعی در ایران موجود است و بعد در مراسم افتتاحش که فکر کنم پنج سال بعد بود این پیام و میده که خیلی پیام جالبیه و با نوعی غرور این و میگه:هر مملکتی هر رویهای که نسبت به ایران بگیرد میتواند انتظار رویه ای متقابل از طرف ما داشته باشد و این زمان رسیده است که ما میگوییم نسبت به رفتار خارجی رویهی متقابل خواهیم گرفت اخطار میکنم اگر دوستان فعلی ما منافع ایران را از هر جهت به خصوص در خلیج فارس محترم نشمارند باید از سوی ما انتظار همون رویه رو داشته باشن,امروز این صحبتهایی را که من با شما ملت ایران اظهار میدارم از درون رختخواب یا زیر پتو نیست این اظهارات ظاهرسازی و جنگ زرگری نیست این از داخل خاک و قلب ملت ایران اظهار میشود.اینم بگم که همین مطالب در سطح گستردهتری بعدها در یک مصاحبه با آقای مارک والاس برنامهسازی برنامهی معروف شبکهی تلویزیونی سی بی اس آمریکا به نام شصت دقیقه و تو مصاحبه این و مطرح میکنه و حتی تند تر هم حرف میزنه,میتونید اون مصاحبه رو توی یوتیوپ پیدا کنید و ببینید.اما این پروژه پروژهی ذوب آهن و همینجور بدون دردسر به اصطلاح اجرا نشده مثل همین امروز موافقان و مخالفانی داشت,موافقان معروف اون دوره حزب توده بود و جریاناتی که به حزب توده نزدیک بودن,مخالفینش اون چیزی که به جنبش چریکی معروف بود اونها بودن چون شوروی رو به اصطلاح سوسیال امپریالیست میشناختن بخصوص جریانی که از حزب توده جدا شده بود به نام سازمان انقلابی و یک جور تمایلات پروچینی داشتن یعنی طرفدار چین بود,در حد داخلی هم حزب ایران نوین و حزب مردم و به اصطلاح نهضت آزادی و جبهه ملی و این چیزا هر کدوم دیدگاههای خاص خودشون داشتن و اما مشکل ساخت کارخانه ذوبآهن در ایران فقط انتقال داخلی نبود کارشکنیهای خارجی هم به هرحال اینجا نقش داشت خودشون و داشتن و اما مشکل ساخت کارخانه ذوب آهن در ایران فقط انتقاد های داخلی نبود,کارشکنی های خارجی هم به هر حال اینجا نقش داشت,خودتون میدونین خدمتتون گفتم رضاشاه قبل از جنگ جهانی دوم با آلمانها قرار گذاشته یه کارخونهی پونزدههزار تنی ذوب آهن در ایران بسازه و به هر حال نشد به شرحی که خدمتتون گفتم در زمان محمدرضا شاه جعفر شریف امامی به عنوان وزیر صنایع و معادن وارد مذاکراتی به قول معروف آلمان ها شد و قرار شد قراردادی به اصطلاح ساخت یه کارخونهی بزرگتر ذوب آهن امضا بشه,مذاکرات به اصطلاح شروع میشه و پس از مذاکرات قراردادها آمادهی به اصطلاح امضا میشه و قرارها گذاشته میشه که یه روز خاصی در دفتر وزیر در وزارت اقتصاد که اونجا به صورت رسمی امضا بشه اما از قرار سر موعد مقرر و زمانی که همهی آدمایی که وزارت اقتصاد آمادهی امضای قرارداد بودن آلمانها سر قرار حاضر نشدند داستان هایی اینجا هست که درستی غلطیش رو نمیدونم,داستان اینه که میگه مقامات ایرانی پس از تماس با هتل,هتل محل اقامت آلمان ها متوجه میشن که آلمان ها شب پیشش وسایلشون و جمع کردن از ایران خارج شدن و طبیعتا قرارداد امضا نشد و میگن که چرایی به امضا نرسیدن به اصطلاح این قرارداد به کارشکنیهای آمریکا و تلاش آمریکا به حفظ منافع خودش در ایران و منطقه بوده قبلا گفتم بانک جهانی چگونه با طرحهایی که آدمای متفاوت شرکتهای متفاوت داده بودند مخالفت کرده بود,بعید نیست که چنین داستانی باشه,میگن که رئیس جمهور آمریکا زنگ میزنه به آلمانی ها به رئیس جمهور آلمان یا صدراعظم آلمان که شما این قرارداد رو امضا نکنید که ما آهن هایی که تولید میکنیم مثلا تو شیکاگو نمیتونیم بفروشیم,دستور بدین اینا برگردن,یه چنین داستانهایی هست نمیدونم ولی از اینکه آمریکاییها کارشکنی میکردن شکی درش نیست در نهایت پس از اون همه تلاش برای بستن قرارداد که ناموفق بود هیئت نماینده ای ایران به ریاست علی نقی عالیخانی وزیر اقتصاد به مسکو میره و پس از حدود دو هفته مذاکره سرانجام موافقتنامه نهایی به اصطلاح منعقد میشه.اینجوری بزار بگم,ژئوپلیتیکی که خودش و تحمیل میکنه به رهبران سیاسی که تصمیم بگیرن نه خواست یا اراده این یا اون,اصدالله اعلم موقع افتتاح پروژهی ذوبآهن وزیر دربار بود یه خاطرهای از مذاکرش در مسکو که در به اصطلاح موئید شاه صورت گرفته تو یادداشتهای خودش ثبت کرده یادداشتهاش اگه نخوندید بخونید که کلی از تاریخ معاصر ایران مطلع میشید. نقل قول از یادداشتهای آقای اعلم:هیچ خاطرم نمیرود وقتی که در رکاب شاهنشاه سه سال قبل به مسکو رفتم این قرار گذارده شد,شاهنشاه مرا به کناری خواستند در صورتی که هر دو نفر در باغ بودیم و رادیوهای کوچک را در جیب خودمون باز کرده بودیم که امواج گیرنده را خراب کند یعنی رادیو تو جیبشون گذاشته بودن,سازمان امنیت ایران گفته بود که بتونن اضطراب سمعه شوروی هارو بهش پارازیت بندازن,خلاصه ایشون ادامه میدن خیلی آهسته فرمودن یعنی شاه فکر میکنید دوستان ما بگذارند این کار عملی شود؟عرض کردم نیت اعلی حضرت پاک و قصد خدمت به کشورتان و مردم است هزار مرتبه هم از آمریکاییها و انگلیسیها و آلمانیها این کارخانه را خواستهایم ندادند اگر هم بدهد در مقابل دلار میخواهند در صورتی که ما به اینها یعنی به شورویها گاز میدهیم گازی که پنجاه سال مفت سوخته است پس در این زمینه حق ایراد ندارد.فرمودند:راست میگویی به امید خدا تصمیم میگیریم. بعد عرض کردم اجازه فرمایید یکی را هضم کنیم نوبت دیگری خواهد رسید,گردش چرخ جهان هم به نفع ماست یک دهه بعد اسدالله علم در بستر بیماری بود که میدید که چگونه چرخ جهان به ضرر و زیان او و شاه چرخیده.از قضا این چرخش را هم در نامه ای به شاه نوشت و در اون نامه از اوضاع وخیم کشور به شاه هشدار داد که منتظر بحرانهای بزرگتری باشد.شاه از قرار روز بعد به هویدا گفته بود علم مشاعرش را از دست داده است.حالا میخوام توجهتون رو جلب بکنم به یه گفتگو یا مصاحبهای که بیبیسی انجام داده با آقای عبدالحمید شیبانی یعنی برادران شیبانی,یعنی امیرعلی شیبانی و عبدالحمید شیبانی از آدمهای مهم صنعت ذوب آهن اصفهان هستند در پایه ریزیش,آقای امیرعلی شیبانی فکر میکنم حدود ده سال مدیر عامل ذوبآهن بودند.مصاحبهگر در ابتدا مقدمهای میگه این مقدمشه:در سال هزار و سیصد و چهل و شیش کارخانهی ذوب آهن ایران برخلاف انتظار با همکاری اتحاد جماهیر شوروی احداث شد و با تاسیس آن بالاخره کوششهای یک صد سالهی ناکام مانده برای جلب همکاری دولتهای مختلف غربی برای ایجاد چنین کارخانهای به نتیجه رسید.چرا محمدرضا شاه متحد جنگ سرد غربیها بود؟برای ایجاد ذوب آهن در ایران دست به دامن شوروی شد,چرا متحدان غربی اش این کمک را از او دریغ کردند؟بعد از این مقدمه این سوال رو مطرح میکنه,حالا به نظر شما آقای شیبانی یه خورده عجیب نمیاد که ایران که متحد منطقهای آمریکا بود و به زعم بسیاری از مخالفان اون موقع شاه سر سپردهی آمریکا بود و مستشاران زیاد نظامی و غیرنظامی آمریکایی در ایران فعال بودند و ایران وابستگیهای سیاسی و اقتصادی زیادی به کشورهای غربی و بخصوص به آمریکا داشت یه چنین کمکی برای تاسیس ذوب آهن به ایران نمیکنه,او وقت اتحاد جماهیر شوروی که ایران در واقع از طریق اتحادش با کشورهای غربی بالقوه دشمن اون بود یه چنین کمکی میکنه,این وسط کی خوبه؟کی بده؟سوالتون یه خورده پیچیده شد خوب و بد نداریم همه دنبال منافع خودشون بودن,دولت آمریکا نفت می خواست,می خواست وارد بازار دنیا بشه یه مقدار کمک میکرد ولی وقتی حساب آیندهی خودش رو میکرد میدید که با این فرمی که داره جلو میره منابع مواد اولیهی کافی وجود نداره تا جوابگوی اینکه همهی ملل دنیا از زندگی خوب بهرهمند بشن و بده بنابراین اونجایی که باید اشکالتراشی میکرد اشکال تراشی میکرد,اونا ظاهرا خیلی کمک میکردند ولی در باطن عملا من دیدم که مشاورین اونها صداقت نداشتن. دانشگاههای آمریکا یه چیز درس میدادن و تعلیم میدادند سیاستمداراشون همون مطالب رو وارونه پیشنهاد می کردند,این بود که خیلی هم سنگ جلوی پیشرفت اقتصادی این مملکت میزاشتن,ما جوون بودیم,سینه خودمون و پاره میکردیم که چرا ما رفاهی مثل رفاه بقیه دنیا نداشته باشیم و اون ها یه خورده بازی میکردن یعنی شما در واقع عملا دارید میگید آمریکاییا رو اینکه در ظاهر متحد ایران بودند و از ایران در منطقه حمایت میکردند در کارشون صادق نبودن,جواب آقای شیبانی اینه,آخر سر که صداقت شون عملا مشخص شد,یه توضیح کوتاه بدم که طرفداران پادشاهی در ایران معتقدند که آمریکاییها بی صداقتی نشان دادند و از شاه حمایت نکردند و شاه و حتی آمریکاییها به سقوط کشاندند,این دیدگاه به اصطلاح بعضی از طرفداران پادشاهی در ایران است.خبرنگار میگه حالا همون موقع هم ما بحث آخر سر نمیکنیم بحث زمانی رو میکنیم که کارخانهی ذوب آهن تحصیل شد در سال هزار و سیصد و چهل و شیش این مسائل روشن بود,آیا برای شخص شاه هم روشن بود؟آیا برای شخص شاه هم اینا واضح بود؟جواب اعلی حضرت در یک مقام خیلی بالاتری بودند و با مسائل بیشتری آشنایی داشتند,بعد از انقلاب عراق وقتی شاه خودشون رو کشتن و رژیم عوض شد رژیم بعدی که کمونیست بود تمام اسناد معاهده نظامیه بغداد رو به شوروی داد,اجازه بدید یه پرانتز باز کنم معاهدهی نظامی بغداد رو یه توضیح بدم و چند تا موضوع دیگه,سازمان پیمان مرکزی که معروف به سنتو هست یا همون Central Treaty Organization در دوران جنگ سرد و با هدف مبارزه با شوروی و نفوذ مارکسیسم تشکیل شد بود.جورج کنان خاطرتون هست؟ توی تئوری بازدارندگی ازش حرف زدم سفیر ایالات متحده آمریکا در سال هزار و نهصد و چهل و هفت یعنی همون کسی که طولانیترین تلگرام و فرستاده به واشنگتن از به اصطلاح شوروی در مقالهای به دولت آمریکا پیشنهاد میکنه برای مقابله با خطر توسعه طلبی شوروی سیاست سد نفوذ یا همان کانتری منت دور شوروی به مرحله اجرا بذاره تا با به اصطلاح گذشت زمان نظم شوروی فرو بپاشه.پیمانهایی مثل ناتو,سیتو,سنتو بر اساس همین راهکار و تئوری به وجود آمدن.طبیعیست بعد از فروپاشی دیوار برلین این سازمانها یعنی سنتو حداقل فلسفهی وجودیش رو از دست داد در فوریه هزار و سیصد و پنجاه و پنج عراق ترکیه این پیمان با همدیگه میبندند و اعلام میکنند که کشورهای عضو جامعه عرب و دیگر کشورهای علاقهمند به صلح و امنیت خاورمیانه که اون دو دولت اونا رو به رسمیت میشناسن اونا میتونن به اصطلاح ملحق بشن که ایران هم در سال هزار و سیصد و پنجاه و پنج و پاکستان ملحق شدند بعدشم به اصطلاح بریتانیا و آمریکا اومدن توش که طبیعتا معلوم میشه که این یه پیمان بین کشورهای منطقه نبوده عوامل فرامنطقهای هستند که منافعی دارن و این پیمان رو تشکیل دادن.آقای شیبانی از کشتن به اصطلاح شاه عراق حرف زدن,این اتفاق در سال هزار و سیصد و پنجاه و هشت افتاده و آدمی بوده به نام عبدالکریم قاسم که یک نظامی بوده و چپگرا بوده حداقل میتونیم بگیم و طبیعتا شوروی پشت کودتاش بودن این کودتا رو در عراق راه انداخته,قبلشم در سال هزار و سیصد و پنجاه و چهار جمال عبدالناصر,عنبر سادات و دیگران انقلاب به اصطلاح افسران آزاد اونجا راه انداخته بودند اونها داستان پان عربیسم رو راه انداختند که طبیعتا با سیاستهایی که شاه در خاورمیانه دنبال میکرد خانایی نداشت,حالا با این اتفاق که در راه افتاده بود یه جورایی حکومت ایران دستپاچه میشه که مرزهای غربی ایرانم به اصطلاح دچار تشنج میشه و میشه گفت که نطفهی جریانات نیابتی از اون موقع و در دولت شاه بسته شد چرا این و میگم به خاطر این جمله برای جلوگیری از خون دادن در مرزهای غربی ایران ما باید در کرانهی شرقی دریای مدیترانه در لبنان دفاع کنیم.بعضیا ممکنه فکر کنن که این حرفی که مقامات نظام جمهوری اسلامی زدند ولی نه اینطوری نیست این حرفیه که آقای سرهنگ پاشایی رئیس ادارهی خاورمیانهی ساواک در سال هزار و نهصد و پنجاه و هشت یعنی بعد از کودتای هزار و نهصد و پنجاه و هشت را عبدالکریم قاسم و سقوط خونین نظام سلطنتی که آقای شیبانی ازش حرف میزنه این حرف و زده.به همون دلیل که گفتم که یه جور پیوند ایجاد میشه بین جمال عبدالناصر رهبر کاریزماتیک مصر و رهبر پان عربیسم و رقیب منطقهای شاه بوده و اما این جمله در سال دوهزاروپانزده,اون هزار و نهصد و پنجاه و هشت دوهزار و پونزده یعنی همین سال هزار و سیصد و نود و چهار در ایران گفته شده اگر مدافعان حرم مبارزه نمیکردند باید در کرمانشاه و همدان میجنگیدیم,آیا این گفته و گفتهی آقای سرهنگ پاشایی فرقی با هم دارد؟به نظر من نه,واقعیت ژئوپلیتیک و فضای جغرافیایی که خودش رو به رهبران ایران تحمیل میکنه.یه نکته دیگه,میدونید که عرض تنگه هرمز در باریک ترین قسمت سی و هشت کیلومتره یا به اصطلاح بیست و یک مایل دریایی که نصفش مال عمانه نصفش ماله ایران خوب؟در دههی پنجاه,پنجاه به اصطلاح شمسی جنبشی در منطقهای در عمان شکل گرفت به نام سفال معروف به جنبش انقلابی سفال,که چنین اسمی داشت,این جنبش انقلابی با پشتیبانی یمن جنوبی که یک حکومت به اصطلاح دموکرات خلقی داشت و نیروهای دیگهی چپ حمایت میشد و داشتن پیشروی میکردند که سلطان قابوس از شاه ایران خواست که در جهت سرکوب این نیروها بهش کمک کنیم و در سال هزار و سیصد و هزار و نهصد و هفتاد و سه که همان هزار و سیصد و پنجاه و دو باشه بالای به اصطلاح واکنش سریع به اضافهی نیروهای دیگه وارد منطقه میشن و به هر حال این جنبش سرکوب میشه و سلطان قابوس یه جوری بقای تاج و تخت خودشو تا حد زیادی مدیون ایران میدونه.داستان این زیاده خودتون میتونید مطالعه کنید در مورد به اصطلاح جنگهای جنگ سفال و ورود ایران به اونجا که برمیگرده به همون قضیه نگرانیهایی که ازش حرف زدم یه مصاحبهای هست که آقای حسین دهباشی با تیمسار مسعود بختیاری انجام داده یه مصاحبهی دو ساعتهست بسیار مصاحبهی جالبیه که شما میتونید گوش بدید آقای بختیاری در اون مصاحبه یه نکتهای رو اشاره میکنه که من نقل به مضمون میکنم که خیلی جالبه میگه که,به هر حال میگن که جنبش مردمی در سفال اتفاق افتاده و خواهان برقراری عدالت در اونجا بودن و این داستانا من متاسفم ولی من به عنوان یک ایرانی این رو یه جور دیگه میبینم به خصوص یه نظامی اینکه سر مرز به قول معروف ما و عمان یعنی با همون فاصلهی سی و هشت کیلومتر اونور داره حکومتی شکل میگیره که منافع ایران و به اصطلاح تهدید میکنه و طبیعیست ما یه چنین چیزی رو تحمل نمیکردیم و نمیکنیم.ببخشید که این پرانتز من اینقدر طولانی شد,برگردیم به مصاحبه آقای شیبانی آقای شیبانی میگه که بعد نگاه بکنید تمام اسناد در اختیار شوروی ها قرار گرفت.مقامات شوروی سفیر ایران و مقامات سفارت ایران رو خواستند و برنامهها رو برای اونا باز کردند,و این دوستانی که این همه شما از اون ها اسلحه می خرید و این همه وارد مملکتتون کردید برنامهشون اینه که اگر جنگی پیش بیاد تمام مناطق شمال ایران زاگرس به صورتی با بمبهای اتمی در هم کوبیده بشه که موجود زنده نتونه در اونجا زندگی کنه که ما یعنی شورویها نتونیم به طرف مناطق نفت خیز بیایم.شاهنشاه با این مطالب هم آشنا میشدند بعد از این داستانها اونوقت شوروی اومد و گفت که ما در گذشته بد عمل کردیم سیاست اون روز اونطور ایجاب میکرد امروز سیاست خودمون و عوض میکنیم و آمادهایم به شما کمک کنیم. ما آمادهایم برای شما ذوب آهن بسازیم.این مصاحبهایه که آقای عبدالحمید شیبانی با بیبیسی داشته و مصاحبه طولانیه خودتون میتونید بخونید و مطالب بسیار با ارزشی هم باز در اونجا هست که تایید میکنه با تمام تلاشی که از سال هزار و سیصد و شیش ایران داشته که با غربیها این پروژه رو پیش ببره ولی به دلایل ژئوپلیتیکی نشد و اما توی به اصطلاح گشایش ذوبآهن آریامهر که در به اصطلاح پیشگاه به زبان اونروز پیشگاه شاهنشاه و(۳:۱۷) رئیس شورای وزیران اتحاد جماهیر شوروی که برای بازدیدی اومده بود به ایران کارخانه ذوب آهن افتتاح میشه,آقای کاستین به اصطلاح در یه مهمانی شامی که براش گذاشته بودند سخنانی ایراد میکنه ایشون میگه:دولت شوروی به گسترش همکاری با ایران اهمیت زیادی میدهد,ما خشنود هستیم که میان کشورهای ما پیوندهای خوبی به وجود اومده و برآنیم در آینده نیز هر کاری را که به ما بستگی دارد انجام دهیم تا اینکه پیوند هایی میان شوروی و ایران استوارتر گردد و این پیوندها به گونهای تغییر ناپذیری به سود دراز زبان ملتهای دو کشور و به امر پایدار ساختن صلح و امنیت بینالمللی در آسیا خدمت کند.در اون مهمانی شاه هم طبیعتا یه حرفایی شبیه ایشون میزنه ولی یه چیزی که اونجا اتفاق میفته قرارداد جدیدی یا متمم قرارداد جدیدی که بین آقای کاستین و وزیر خارجه امضا میشه و اون اینه که دولت شوروی متعهد میشه صد و چهل و دو میلیون روبل دیگه وام باز برای گسترش کارخانه ذوب آهن به ایران بده و اسم این متمم گذاشتن قانون موافقت نامه همکاری در توسعهی کارخانه ذوبآهن آریامهر اصفهان بین دولت شاهنشاهی ایران و دولت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی,این قرارداد متم اون قرارداد دیگست پس از این سفر به گذشته سعی میکنم در لابهلای سند جامعه همکاری اونچه که من اون و پانصد سال تنهایی در راهبردی بیست و پنج ساله اسم گذاشتم به بعضی سوال ها نگرانیها خطرات و فواید اون در حد درک خودم توضیح بدم.اجازه بدین مطلب با یه شوخی شروع کنم اون شوخی رو هم خبرنگار روزنامه عصر ایران شاهدش بود و نقل کرد ایشون میگه:آرایشگاههای مردانه در ایران همیشه باشگاه سیاسی و اجتماعی بودن درست مثل آرایشگاهی که در محلهی ما قرار دارد آن روز برای کوتاه کردن موهایم به آرایشگاهی که دو کوچه بالاتر از دفتر عصر ایران قرار دارد رفته بودم که سخن حاضران به توافق بیست و پنج سالهی ایران و چین رسید از کجا سخن به این موضوع کشید نیز جالب است.+راستی خونت و اجاره دادی؟- نه هنوز میخوام به دلار اجاره بدم.+دلار؟ چطوری؟- مگه نشنیدی؟ایران و چین قرارداد بیست و پنج ساله بستن همین روزاست که چینیها سرازیر بشن و دنبال خونه باشن برای خرید و اجاره.آدم باید فرصت شناس باشه داداش,و بحث ادامه یافت و به این شوخی هم رسید که در سالهای آینده متولدین دورگه ایرانی و چینی هم خواهیم داشت.از این شوخی که بگذریم توئیت یکشنبه هشت فروردین هزار و چهارصد وزارت خارجه چین این و تایید میکنه که شروع گفتگوها به ژانویهی دو هزار و شونزده برمیگرده روسای جمهور دو کشور بیانیه ای در این زمینه به اصطلاح بیرون دادن ولی برای درک بهتر موضوع مجبوریم باز سفری داشته باشیم به گذشته.خاطرتون هست در ابتدای همین پادکست من از فرار چینیها از محاصرهی آمریکا حرف زدم؟که بنیانهای اصلی استراتژی جادهی ابریشم زمینی و دریاییه؟گلوگاه این محاصرهی خفهکننده برای چینیها دومین آبراه مهم بعد از تنگهی هرمز یعنی تنگهی مالاکاس که بین اندونزی و سنگاپور واقع شده که نزدیک به یک چهارم محمولههای نفتی و حدود یک سوم از تجارت جهان از طریق دریای جنوبی چین از این تنگه که بنادر اقیانوس آرام رو به اقیانوس هند به هم متصل میکنه میگذره.آمریکا با داشتن پایگاههای نظامی در کرهی جنوبی فیلیپین اوکیناوا ژاپن نه تنها کنترل منطقه رو تو دست خودش داره میتونه تهدید جدی برای خطوط دریایی ایجاد کنه که بنادر چینی رو به جهان وصل میکنه این خطر استراتژیک و هژمونی بلامنازع آمریکا برای این تنگست که چین رو از دههی شصت میلادی به فکر به اصطلاح پیدا کردن راه فراری از این خفه شدن بالقوه انداخت.اگه باز خاطرتون باشه در پادکست نظریه قدرت دریایی آقای آلفرد ماهان به تفصیل توضیح دادم که ماهان معتقد بود که کسی که بر دریاها تسلط داشته باشه میتونه حکمران جهان بشه و منظورش هر دریایی و آبی نبوده منظورش به طور مشخص تنگههای مهم جهان بود,مثل تنگهی هرمز باب المندب داردانل بسفر و غیره… مالاگا,مالاگا یکی از مهمترین هاست که دارای پتانسیل استراتژیک در اون منطقه و جهانه و دولتهای ساحلی باید برای خودشون برنامههای استراتژیکی خاصی داشته باشند برای هرگونه حادثه جنگی و بستن این آبراه راهبردی و اما چین کی به فکر راه فرار افتاد؟ و تا امضای سند همکاری بین ایران و چین در هفت فروردین چه اقداماتی انجام شده در این رابطه؟سال هزار و نهصد و شصت و چهار اولین کلنگ یک شاهراه به نام کارا کرام زده شد که چین و از نظر اقتصادی سیاسی به همسایههاش متصل میکرد چهارده سال پس از قدرتگیری بالستون در چین,پاکستان جمهوری خلق چین و به رسمیت میشناسه تحت عنوان رابطهای به اصطلاح مردم با مردم این بزرگراه کارا کرام توسعه داده میشه و اتمامش در سال هزار و نهصد و هفتاد و هشت اتفاق میوفته و طرفین یعنی چین و پاکستان در یک مراسم اعلام کردند که دوستی آنها بالاتر از بلندترین کوه است امروز این بزرگراه به سیستم راهآهن پاکستان متصله و در ادامه این پروژه در سال دو هزار و یک گسترش پیدا کرد در غرب چین به اقیانوس هند متصل شد یعنی بندری ساخته شد توسط چینیها در گوادر پاکستان با این بندر غربیترین استان چین یعنی شینچیانگ به این بندر وصل میشه ولی بهرهبرداری صد در صدش به خاطر اعتراضات به اصطلاح بلوچها که این پروژه رو یه جوری تسلط هرچه بیشتر ارتش تو اون منطقه میدونن یه جورایی هنوز دچار مشکله.علاوه بر این پروژه جنوب آسیا شاهد به اصطلاح ساخت و سازهای جدید پیشنهادی چینی در بنگلادش میانمار نپال سریلانکا منطقهی خودمختار تبت و و و با احداث میشه گفت بیش از صد و چهل جاده چین و به همسایههاش متصل میکنه حالا اجازه بدید به بخشی از این پروژه که در حقیقت پس از فروپاشی شوروی در سال هزار و نهصد و نود در حقیقت تصریح شد یعنی چیزی که هزار و نهصد و شصت و چهار شروع شده بود بعد از فروپاشی شدت پیدا کرد در سال هزار و نهصد و نود پروژه شروع شد,اون چیزی که بهش میگن(۱۲:۳۸) جاده ابریشم جدید ولی به طور رسمی در سال دوهزار و سیزده موجودیتش اعلام شد به بخشی که مربوط به ایران میشه تمرکز میکنیم و برای اینکار من میخوام شما رو با دیدگاه یکی از نامدارترین ژئوپلیتیسین های آمریکا که کتابها و مقالات متعددی در ارتباط با ژئوپلیتیک نوشته و بخش نسبتا قابل توجهی از مقالات و بعضی از کتابهاش به موضوع ایران اختصاص داده آشنا کنم,یعنی دیدگاه آقای رابرت کاپلان,اول اجازه بدید یه ذره ایشون رو معرفی کنم بهتون آقای دیوید رابرت کاپلان متولد سال هزار و سیصد و پنجاه و دو در یک خانوادهی یهودی پدرش راننده کامیون بوده برای پخش به اصطلاح نیویورک د نیوز و از اون زمان کودکی سعی میکرد پسرش و علاقهمند به تاریخ پرورش بده.آقای کاپلان با بورس تحصیلی شنا وارد دانشگاه کنتیکت میشه و در سال هزار و نهصد و هفتاد و سه لیسانس انگلیسی میگیره,پس از فارغالتحصیلی اقداماتی برای پیدا کردن کار در اتاق خبرها انجام میده ولی نا موفق بود تا اینکه یه بلیط یکطرفه به تونس به عنوان خبرنگار میگیره ولی چند سال بعد سر از اسرائیل در میاره و در ارتش اسرائیل خدمت میکنه.مدتی خبرهایی از اروپای شرقی و خاورمیانه مخابره کرد پس از مدتی اقامت در پرتغال وارد یونان شد و همان جا هم با همسرش آشنا شد و حالا هم در ایالت ماساچوست زندگی میکنه.مقالات زیادی برای نشریههای معتبر آمریکایی نوشته مخصوصا نیویورک تایمز و آتلانتیس و از این چیزا.کتابهای زیادی هم داره,یکی از اونها کتابی به نام بازگشت جهان مارکوپولو جنگ,استراتژی و منافع آمریکا در قرن بیست و یک که من در آینده به این کتاب و یه مقالهی خاص در ارتباط با همین کتاب صحبت خواهیم کرد اما اجازه بدید اینجا و حالا به مقالهای که ایشون در بیست و شیش جون دو هزار و نوزده در نیوتایمز چاپ کردن بپردازیم.اسم مقالش اینه(۱۵:۲۰) بحث ایران نیست بحث چینه یا میشه گفت مسئله ایران نیست چینه.این و دوباره تکرار میکنم ایران به عنوان یک بازیگر و قدرت مهم منطقهای از امتیازات ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک مهمی در منطقه برخورداره و این از نگاه تیز آقای کاپلان دور نمونده.ایشون در بخشی از اون مقاله مینویسن:تنشهای اخیر بیشتر از اینکه در مورد ایران و خلیج فارس باشند دربارهی چین و اقیانوس هند هستند دولت ترامپ که این را بفهمد و نفهمد آنچه در گیر و دار بین ایران و آمریکا رخ میدهد دربارهی موضوع بسیار بزرگتری ست,خلیج عمان نه تنها عمان و ایران را از هم جدا میکند,عمان را از پاکستان نیز جدا میسازد.در گوشه جنوب غربی پاکستان که به مرزهای ایران نزدیک است چین یک ترمینال کانتینری پیشرفته در گوادر راهاندازی کرده که به تن امیدوار است این ترمینال کانتینری نهایتا از طریق جادهها خطوط ریلی و خط لوله به غرب چین وصل شود.چینیها میتوانند از گوادر ترافیک دریایی تنگهی هرمز را پایش کنند به زبان دیگر چین همین الان هم در خاورمیانه است و در ادامه در جای دیگه میگن:اما علاقهی چینیان هم شامل مسیرهای دریایی و هم زمینی است.راههایی که چین پیش از این در آسیای مرکزی ساخته است چین و ایران را به هم متصل میکند.به خاطر پیچیدگیهای موجود بین واشنگتن و پکن ایران و چین در نهایت راهی برای همکاری و خنثی کردن برنامههای آمریکا پیدا خواهند کرد پایان نقل قول این قسمت. اینجا بذارید تاکید بکنم که همهی این چیزایی که ایشون دارن میگن دربارهی جغرافیاست.در ادامهی مقاله مینویسند:البته تنها چین نیست که روی خلیج فارس متمرکز شده ایران و هند با چین و پاکستان در حال رقابت هستند و تلاش میکنند جنوب شرقی ایران را به کشورهای آسیای مرکزی ثروتمند از لحاظ انرژی متصل کنند و به نظر من این چیزی که الان میخوام بگم مهمترین بخش این مقاله است,ایشان مینویسد:ایران ثقل جغرافیای سیاسی قرن بیست و یک است ایران به خاطر بیش از هزار و پونصد مایل خط ساحلی از عراق تا پاکستان بر مسیرهای تجاری آسیای مرکزی مسلط است و انتقال نفت و گاز در اقیانوس هند به ایران وابستهاست.ایران برای عملی شدن برنامههای چین بسیار حیاتی است پایان نقب قول.یادآوری این نکته رو برای دوستان لازم میدونم که ایشون ستون نویس روزنامههای چپ و راست و به اصطلاح داخلی نیستند یا خارجی.آقای کاپلان پستهای مهمی در تشکیلات دولتیه آمریکا داشتن,مثلا مدرس دانشگاه جنگ در آمریکا بودند در وزارت دفاع آمریکا سالها مشاور بودند به خصوص مشاورت آقای گیتس وزیردفاع بوش پسر و اوباما را به عهده داشتن یعنی این و میخوام بگم برای ما خیلی مهمه که به حرفهای ایشون به دقت توجه بکنیم ایشون در همون مقاله ادامه میدن خروج آمریکا از تی پی پی یا همان پیمان تجاری به اصطلاح اقیانوس آرام نشان از این دارد که آمریکا هیچ برنامهای برای رقابت با راه ابریشم جدید ندارد,آمریکاییها فقط به فکر منطقهی کوچک خلیج فارس هستند در حالی که چین چشم انداز جغرافیایی وسیعتری دارد. ایشون یه هشدار معنادار دیگهای هم در مقاله دارن و اون اینه,به طور قطع تغییر رژیم در ایران میتواند منجر به بدتر شدن اوضاع بشود چرا که در آن صورت سپاه پاسداران کنترل مستقیم اوضاع را در دست خواهد گرفت و دیگر مثل الان کنترلش بر اوضاع غیرمستقیم نخواهد بود.حالا اجازه بدین پس از توضیح پس زمینههای محاسبات ژئوپلیتیکی و نقشههای استراتژیک چین در قالب کمربند و راه یا همان جادهی ابریشم جدید سعی میکنم جوابی برای بعضی از سوالها و نگرانیها تا اونجایی که در بضاعت من هست براتون ارائه بدم,سوالای متعددی طرح شده این روزها,آیا ایران اولین کشوریه که چنین تفاهمنامهای رو با چین امضا میکنه؟ جوابش نه.مثلا عربستان و چین در سال هزار و سیصد و نود و پنج توافق نامهای به ارزش شصت و پنج میلیارد دلار امضا کردند که شامل پانزده قرارداد در زمینههای مختلف بود.چین و چهارده کشور آسیایی در نوامبر دو هزار و بیست توافقنامه تجارت آزاد به امضا رساندند,مثال خیلی زیاده مثلا چین و اروپا در سال دو هزار و بیست که مذاکراتش در سال دو هزار و چهارده شروع شده بود قرار داد بستند,در سال دو هزار و ده با سفر نخست وزیر چین به ترکیه آنکارا و پکن موافقتنامههایی رو برای بالا بردن به اصطلاح سطح روابط دوجانبه امضا کردند که پس از امضاش اردوغان گفت که روابط بین دو کشور به سطح روابط استراتژیک رسیده,این حرف اردوغانه.یه سوال دیگه اینه که چرا متن سند منتشر نمیشه؟آیا چیزی داره پنهان میمونه؟به طور خلاصه بگم ضمن اینکه مورد ایران با همهی کشورهای دیگه ای که بالا گفتم به دلیل تحریمها فرق میکنه که شاید ایجاب بکنه که اینطوری باشه این و هم بگم انتشار اسناد غیر تعهد آور مثال همین سند در روابط بین الملل چندان به اصطلاح متداول نیست میتونم نمونهی قرارداد ترکیه و چین رو براتون مثال بزنم که مثل همین متن کوتاه فارسی انگلیسی که در وبسایت ریاست جمهوری ایرانه که عمومی یا به قول انگلیسیها,انگلیسی زبانها باید بگم جنریکه و هیچ عدد و رقمی پولی در کار نیست اونجا مثلا بتن سه همون قرارداد,قرارداد ترکیه و چین که اسمش هست(۲۳:۳۳) که اون اسم به اصطلاح یه قرارداد دیگست که ترکا دارن.چیزیه که توسط چین ترکیه اعلام شده چشمانداز به اصطلاح جادهای قدیم ابریشمه که تمدن چینی رو به تمدن ترکی پیوند میده.تو ادامه هر چی من خوندم همش همین تعارفات بود ولی دوستان مایل باشن میتونن به سایت reserchgate.net مراجعه بکنن و متن کامل قرارداد و به انگلیسی اونجا بخونن,این نمونههای قراردادهایی که یه چیزایی اقلا توش هست.قرارداد منظورم تفاهم نامه یا هرچی میخوای اسمشو بزارید.ولی در خیلی از موارد هیچی نمیتونید پیدا کنید حتی همون تعارفات هم نمیتونید پیدا کنید,تعارفات جنریک رو نمونش قرارداد میلیاردی که ترامپ با به اصطلاح بن سلمان بست یه خط نمیتونین پیدا کنین منظورم از منابع دولتی و رسمی ایرانه که تو روزنامهها هست. یکی از سوال ها اینه که بعضیا میگن قصد چین رویارویی با آمریکاست به همین خاطر ایرانه که چهل ساله رو در روی آمریکا و ایستاده انتخاب کرده که نگه انگیزش از امضای این توافق چیه.از زوایای مختلف میشه این سوال و سوالات مشابه رو ارزیابی کرد, یکی اینکه چین پس از او مااوو یعنی پس از مرگ مائو یعنی سپتامبر فک میکنم هزار و نهصد و هفتاد و شیش در (۲۵:۲۰)سوم فکر میکنم نشست یازدهم کمیته مرکزی حزب چین بود که در دسامبر هزار و سیصد و هفتاد و هشت اتفاق افتاد آقای دنگ شیائوپینگ به قدرت میرسه و انتخاب آقای دنگ شیائوپینگ یعنی آغاز فاصله گیری سیاستهای ایدئولوژیک چین و اتخاذ یک سیاستی که بهش میگن سیاستهای پراگماتیستی,مبناش هم کسب به اصطلاح حداکثر سود اقتصادی بود,بیشتر رو اقتصاد تاکید داشت.شاید بر همین اساس همین اساسی که پراگماتیستی این توافقنامه را امضا کرده که وقتی به اصطلاح موقعش شد عملیش کنه اینم بدونید که صرف امضای این توافقنامه یعنی توافقنامهی ایران و چین این باعث نمیشه که آمریکا به اصطلاح عمل تلافی جویانه اقتصادی علیه چین انجام بده چون یه تفاهمنامهی جنریکه همونطور که عرض کردم و چینیها این و خوب میدونن.آقای ظریف اشارهای داشت مبنی بر اینکه بدون برجام و حل مسالهی اف ای تی اف این تفاهم نامه قابل اجرا نیست این و هم من دارم نقل به مضمون میکنم,شاید اصرار رهبران ایران به این که اول برداشتن تحریمها و ورود مجدد آمریکا به برجام یه جور سیاست چینی رو پشت سر داشته باشه چون شواهد و قرائن اینجوری به نظر میاد که بدون رفع تحریم اجرایی شدن خیلی از مواد این تفاهمنامه به نظر غیرممکن میاد یا اگه میشه اینجوری دید,چهل سال گذشته نشون داده که دعوای ایران و آمریکا تمومی نداره و به نوعی به یه جور بنبست رسیده خب این یه جور فرصت استثنایی برای چین نیست؟ که ضمن بهره بردن از به اصطلاح نفت ارزان یه جور سرمایهگذاریهای کوتاه مدت هم بکنه و سود هم ببره و خیلی چیزای دیگه.لب کلام اینه که بدون هیچ تردیدی ایران از وزن ژئوپلیتیکی و (۲۷:۴۵)بالایی در آسیا برخورداره و چین این و میدونه طبیعیه میخواد در رقابتش با آمریکا و ارتقا به اصطلاح موقعیتش تو دنیا این نوع روابط سیاسی اقتصادی رو با ایران برقرار بکنه قبلا هم گفتم به دلیل جایگاه به اصطلاح دروازهای ایران یعنی ورود به منطقهی بنا اونچیزی که تو مطبوعات غربی بهش میگن(۲۸:۱۷)که مخففش میشه بنا قفقاز و آسیای میانه,چین به خوبی آگاه از این قضایا و میتونه از طریق ایران آسان تر به این مناطق و حتی اروپا دسترسی داشته باشه ولی در عین حال در این حال هیچ وقت روی کار ایران سرمایهگذاری سنگین چینی ها نکردن,همونطور که قبلا گفتم با عربستان ترکیه و کشورهای خلیج فارس و حتی اسرائیل هم رابطهی گستردهای دارند,به هر حال روابط ایران و چین مبتنی بر یک واقعیت ژئوپلیتیکیه و نباید آلترنتینه رابطه با آمریکا دیده بشه به نظر من.مسالهی اصلی منافع ملی اینجا,آقای (۲۹:۱۴)نخستوزیر انگلیس خوب تعریف کرده و دیگرانی مثل چرچیل و کسینجر هم به نوبه خودشون اون و تکرار کردن آقای (۲۹:۲۷)میگه ما هیچ متحد ابدی نداریم و نه هیچ دشمن دائمی منافع ما ابدیان و اون منافع وظیفهی ماست که پیگیری کنیم هر کشوری این کار و میکنه مثلا با توجه به وضعیت فعلی ایران وضعیتی که الان توش هست دنبال مقصر فعلا نگردیم,کمتر کشوریه که بین آمریکا و ایران,ایران و انتخاب کنه و منافع ملیش رو به اصطلاح به خطر بندازه,تنها گزینه به منظور به اصطلاح خنثی سازی فشارهای آمریکا برای ایران چینه که با تمام عیب و ایرادهایی که بهش هست به چینیها یه جوری از ایران حمایت کرد ولی ایدهآل برقراری بالانس در روابط غرب و شرقi به خصوص همسایههای ایران در خلیج فارس و آسیای میانه و همه جا همه جا و این تنها از طریق حل مشکل با آمریکاست.تا زمانی که این مشکل وجود داشته باشد امکان ایجاد سیاست موازنه منفی وجود نداره وقتی اختلاف با آمریکا به لحن عوام حالت غیرتی پیدا میکنه طبعا چین میتونه امتیاز بگیره اگه مشکل با آمریکا و در منطقه با اسرائیل به نوعی حل بشه به نوعی حل بشه مثل خیلی از کشورهای مسلمانی که به نوعی حل کردن به نوعی حل بشه حتی به شکل اردوغانیش به قول معروف هر قراردادی با چین ایران ارزانتر تمام میشه که در ابتدای همین پادکست دقیقا به همین خاطر قرارداد ذوب آهن و مطرح کردم.اون موقع ایران با غرب بود و دیدیم که مسئلهی منافع و ژئوپلیتیک باعث شد ایران پس از سی سال حتی نتونست با غرب قرارداد پروژه راه آهن ببنده و شاه با استفاده از همون موقعیت ژئوپلیتیکی ایران با شورویها این کار و کرد. یه تفاوتی شاید در همین(۳۱:۵۱)که وزارت خارجه ایران در ارتباط با تفاهمنامهی بیست و پنج ساله ارائه داده و پروژهی ذوب آهن میشه دید اینه که اونجا ژئوپلیتیک و همکاری اقتصادی و بهبود نسبی روابط سیاسیمون نشد ولی توی این تفاهم نامه همونطور که از آقای کاپلان برای شما در این آوردم بیشتر ژئوپلیتیکیه تا اقتصادی این تفاوتشه.تو حاشیه ولی در عین حال در متن اینرو بگم که روز شانزده و هفده فروردین هزار و چهارصد نشست مهمی در وین بوده بین اعضای چهار به اضافه یک یکی از برنامهها صحبت از برگشت آمریکا به برجامه که من فکر میکنم این نشست ده روز پس از امضای تفاهم نامه نشست مهمیه یعنی شاید نوعی عملیاتی شدن مفاد اون سنده چون چینیها بیشتر از تریگا اروپا در جستجوی راه حل سریع برای احیای برجام هستن همونطور که قبلا هم گفتم چون که بازگشت آمریکا به برجام مسیر هموار تری رو برای به اجرا گذاشتن سند همکاری برای چین قرار میکنه که ایران هم به نظر من با تشویق چین میتونه به نوعی تعدیل مواضع در ارتباط با آمریکا برسه البته خوشبین نیستم و با توجه به مشکلات جنایی در ایران و لابی قدرتمند یهود و عرب به خصوص یهودی ها در واشنگتن این روند سنگلاخی خواهد بود.صرف بعد ژئوپلیتیکی این تفاهمنامه باعث فعال شدن تریگا اروپا و آمریکا برای نگهداری ایران در جبههی خودشون و سیاست مهار چین میتونه کلیش باشه,حالا اگه دریچهی دیدمون یه کم بازتر کنیم و مثلا برعکس ببینیم یعنی اینجوری که گفتگوهای ایران و اروپا به طور کلی غرب به جایی نرسه برخلاف اون استعاره قبلی که گفتم به بنبست برسه.چین میتونه به عنوان میانجی وارد بشه اینجا که طبعا به نفع خودش هم از نظر اقتصادی و هم اعتبار بینالمللیش یکی از موقعیت ژئوپلیتیکی ایران یعنی همون موقعیت دروازهای که عرض کردم میتونه چین و تا مرزهای ناتو هم بکشه,اگه بخوام از زاویهی امنیتی به این قضیه نگاه کنیم این مایه نگرانی بزرگیه برای آمریکا چون همین الان چین از راه پاکستان و ایران یعنی از سمت شرق به غرب کالاهاش و به ترکیه میرسونه این یعنی که اگه اوضاع امنیتی بشه میتونه از همین مسیر برای ترابری نظامی تا مرز ناتو استفاده کنه,این یعنی نگرانی برای اروپا,علت فعال شدن تروکا این میتونه باشه.تا حالا سعی کردم از زوایای مختلف به این قرارداد نگاه کنم,بازم میتونم همینجوری ادامه بدم ولی بالاخره یه جایی باید ختمش کنم.یه کم دیگه به من وقت بدین به چند موضوع دیگه اشاره کنم و اون اینه که فرض کنیم با تمام موانع و مانورها و اما و اگر که عمدتا بر مبنای یه به اصطلاح فکت شیت وزارت خارجهی ایران که رو وبسایت اسم گذاشته و همانطور که در ابتدای عرایضم گفتم بر مبنای این فکت شید قضاوت در رابطه با توافقنامه معاهده قرارداد بینالمللی بدون بررسی دقیق تمام مفاد اون دفاع کردن یا حمله کردن به اون از نظر فنی حقوقی سیاسی کار نادرست و بیهوده ایه.فرض کنیم همهی این جملات زیبای جنریک درست بوده و به عمل دربیاد چه خطراتی داره و چه امتیازاتی و آخر سر ببینیم آیا اصلا این قرارداد از نظر حقوقی در ایران و حقوق بینالملل قرارداد معتبر یا نه؟ جنبههای مثبتش حتی با فساد موجود در پروژههای بزرگ سرمایهگذاریها در پروژههای مادر یه جورایی توسعه پیدا میکنه,میتونه جنبهی کارآفرینی بالایی با درآمد بهتری برای میلیونها نفر باشه.فراموش نکنید در زمان ذوبآهن هم فساد وجود داشته ولی در مجموع ذوب آهن یکی از صنایع کلیدی در ایران بود و هست.نکتهی دیگه اینکه جنبشهای کارگری و اقشار تهیدست در ایران طول انقلاب اسلامی و اگر دوستان دقت داشته باشن مطالب و دنبال بکنن به خصوص سال جدید نمود بالایی داشتنه,این سرمایهگذاریها میتونه حضورشون در صحنههای گوناگون تولید سیاست و موارد دیگه صنفی تقویت کنه و در نتیجه نقش سیاسی بالاتری بهشون بده.با توجه به موفقیتهای چشمگیر چین در حوزهی انفورماتیک از نظر علمی تکنولوژیک به اصطلاح درسته که میتونه نقش دوگانه بازی کنه یعنی نقش دوگانهاش اینه که از یه طرف کمک بیشتر به اصطلاح به امور سانسور و کنترل و این چیزهاست ولی از طرف دیگه میتونه توان تکنولوژیکی جوونهای ایرانی رو بالا ببره.در جنبه منفی قضیه همونطور که گفتم ضمن کمک به تشکل کارگران تو این توافقنامه حرفی از حقوق صنفی حداقل دستمزد و چیزهایی از این دست نیست حتی به صورت جنریک هم چیز دندان گیری توش نیست.همونطور که در گذشته همه چیز وابسته به غرب بود,اینبار وابسته به شرق بشه این هیچ مزیتی نیست باید هوشیار بود و اون هوشیاری رو باید حفظ کرد.باید هر قراردادی که در آینده در چارچوب این تفاهم نامه نوشته میشه با دقت بالایی تحلیل کرد که وابستگی اقتصادی به یک قطب خاص اتفاق نیفته یا به عبارتی تخم مرغها در داخل یک سبد نباشه.فراموش نکنیم چین میتونه برای ایران مهم باشه ایران هم میتونه برای چین مهم باشه,نظارت ملت ها بر عملکرد دولتها اصلی و دائمیه و باید قاطعانه ادامه داشته باشه.با تعاریف حقوقی از تفاهم نامه و غیره شروع کردم اجازه بدین با ارزیابی حقوقی تمامش کنم به اضافهی یک رویای شاعرانه.از زاویه حقوقی آیا این قرارداد اعتبار قانونی داره؟اولین نکتهای که در مورد این قرار داد سوال کرد اینه که چرا آقای ظریف و نه آقای روحانی که یک مقام انتخابی این قرارداد و امضا کرد؟آقای ظریف یک مقام انتصابیه,خودتون بهش فکر بکنید,مجلس به طور رسمی باید اون و تصویب کنه طبق همین قانون اساسی جمهوری اسلامی.اگه ثابت بشه رشوه یا تهدید و فشاری بوده شانس ابطال این معاهده بالاست و اما در سطح بینالمللی باید تمام شرایط قوانین معاهدات کنوانسیون وین که در سال هزار و نهصد و شصت و نه که این کنوانسیون به اصطلاح به تصویب رسیده این قوانین باید رعایت بشه,قوانین خیلی پیچیده ایه دوستان میتونن سندش رو ببینن,در گذشته معاهدات زیادی بر اساس همین کنوانسیون باطل شد مثال میتونم بزنم مثلا سال هزار و سیصد و هفتاد و هفت معاهده کانال پاناما بین آمریکا و پاناما با اون که به امضای رئیس جمهور پاناما رسیده بود ولی چون نمایندگان مجلس پاناما تاییدش نکرده بودن بیاعتبار اعلام میشه بر اساس همون کنوانسیون ژنو.چون آن هایی که امروز بر مقدرات مردم حاکمند و چه اونایی که برای کسب قدرت فعالیت می کنند یه چیزی باید همیشه به خاطر داشته باشن و اون پرهیز از مطلق گراییه همه چیز در دنیای سیاست و قدرت مشروط و نسبیه و متکی به سازش و اجماع.فرقش در دموکراسیها و غیر دموکراسیها تا حکومتهای به اصطلاح بغایت اختیارگرا در رفتار رهبرانشونه یعنی تفاوتی هست از تمام رعیت تا قوس مردم.پس دوستان بدانن که پایبندی مطلق به غرب یا شرق با منافع استراتژیک ایران منافات داره شاید گرایش به شرق و شمال نوعی بازگشت فرهنگی به سرزمین های اجدادی باشه یا بشه اینجور تلقیش کرد که در دراز مدت پیوند مجدد بین ما و بستگان اروپایی مون رو باعث بشه.حواس پرتیهای راهبردی گذشتهها ما رو به اینجا کشونده.ژئوپلیتیک اصلا هنر مهربانی نیست,هنر به کارگیری اجزای متشکله در یک فضای جغرافیایی برای افزایش قدرت نفوذ و وزن ژئوپلیتیکیه.به باور برخی از متخصصان ژئوپلیتیک در ایران از زمان صفویه به دلیل اعلان مذهب شیعه به عنوان دین رسمی ایران توسط شاه اسماعیل ایران دچار نوعی تنهایی استراتژیک شده یعنی به این مفهوم که کمتر تونسته اتحاد من معنا داری با قدرتهای بزرگ داشته باشه به خصوص از افشاریه به این سو.در پادکستهای بنده به تفصیل دربارهی این موضوع صحبت خواهم کرد یعنی تنهایی استراتژیک ولی آیا میشه این سوال و کرد یا این سوال و مطرح کرد سند همکاری بیست و پنج سالهی ایران و چین و توافقنامهی معروف به کریدور شمال و جنوب که از چابهار شروع میشه و توافقنامش در سال دو هزار در سنپترز بورگ بین ایران و هند و روسیه امضا شد و در سال دو هزار و دو تصویب شد در کنار این دو پیوستن ایران به اتحادیه اقتصادی اوراسیا در سال هزار و سیصد و نود و هفت و توافقنامه تجارت آزاد با کشورهای ارمنستان بلاروس روسیه قزاقستان قرقیزستان و غیره … و احتمال عضویت دائمی ایران در سازمان همکاری شانگهای میتونن آغازی برای پایان این تنهایی پونصد ساله باشند.این و میدونم که ژئوپلیتیک دانشیه که دربارهی کشورها و استراتژیها بحث میکنه منم همیشه سعی کردم از این زاویه اشتباه کنم و سعی کردم اون چه که در یک کشور میگذره و بعد چگونه خواهد گذشت رو با همین ابزار بسنجم ولی گاهی میبینیم افرادی با زبان دیگه و از منظر دیگه به جهان نگاه میکنند و پیشبینیهایی رو ارائه میدن که نه تنها از به اصطلاح وضوح کامل برخورداره به نوعی پیشگویانه ارزیابیشون درست در میاد,بله منظورم زبان شعر در ژئوپلیتیکه,دید شاعرانهی یک شاعر که حالت افیوچریستیک داره و مجهز به نگاهی استراتژیکه.مثالهایی در ادبیات جهان و ادبیات غنی ایران میتونم بزنم ولی برای جلوگیری از دراز گویی بیش از این به دو سه نمونه اشاره میکنم فقط.مثلا داستان کاوه آهنگر و فریدون در شاهنامه که باهاش آشنا هستید و تقسیم ایران پهناور اون روز بین پسرانش ایرج سلم و تور یه جور جغرافیای نمادین فردوسیه.در عالم واقع شامل به هرحال شبه قاره هند تمام مناطق آناتولی و خراسان بزرگ و همه آسیای میانست یا به عبارتی از فرارودان تا میان رودان از ماوراءالنهر تا بین النهرین.پس از هزار سال اون جغرافیای نمادین تغییر کرده ولی زبان شاهنامه نه تنها در ایران در جغرافیای ایران بزرگ هنوز زندست یعنی اون نماد شاعرانه نوعی ما به ازای دهری داره,اگه پیش نگری کردن رو معادل فورکست انگلیسی بتونیم به کار بگیریم دو شاعر معاصر به خوبی انقلاب ایران رو که رنگ و بوی اسلامیش هم حتی توش هست پیشبینی کردن مثلا سهراب سپهری در منظومهی زیبای صدای پای آب یه جایی مینویسن من قطاری دیدم روشنایی میبرد من قطاری دیدم فقه میبرد و چه سنگین میرفت من قطاری دیدم که سیاست میبرد و چه خالی میرفت.آیا این قطار فقه نیست که در سال هزار و سیصد و پنجاه و هفت توی ایستگاه ایران ایستاده؟و یا فروغ در شعر ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد که یه جوری پیش نگری به اصطلاح میکنه که ایشان مینویسه:کسی که مثل هیچکس نیست مثل پدر نیست مثل ان سی نیست مثل یحیی نیست مثل مادر نیست و صورتش از صورت امام زمان هم روشن تره,البته من یکسری از ابیاتش رو میندازم چون طولانیه و از برادر سید جواد هم که رفته است رخت پاسبانی پوشیده است نمیترسد و ادامه میده و اسمش آنچنان که مادر در اول نماز و در آخر نماز صدایش میکند یا قاضی القضات است یا حاجت الحاجات و میتواند کاری کند که لامپ الله که سبز بود مثل صبح سحر سبز بود دوباره روی آسمان مسجد مفتاحیان روشن شود.مثال های بیشتریه ولی به همین فعلا رضایت بدیم بهتره به نظر من.اجازه بدید در آخرش یه رویا پروری فرهنگی بکنم که بار معناییش پیش نوعی آیندهنگری به پیوند دادن گسلهای گذشته است,منظورم از این پیوند تکرار میکنم منظور از این پیوند نوع زورمدارانش نیست,اتحادی داوطلبانه است میشه از تجارت شروع بشه و به سیاست برسه و دوستیهایی با احترام متقابل به مفهوم واقعی چرا اینجوری فکر میکنم؟عرض میکنم خدمتتون.تحقیقات ژنتیکی نشون میده اقوام و گروههای جمعیتی ایران امروز و ایران فرهنگی علی رغم تفاوتهای جزئی در عرصهی فرهنگ و زبان ریشه ژنتیکی مشترکی دارند که برمیگرده به جمعیتی که حدود ده هزار سال پیش در جنوب دریاچه آرال زندگی میکردن اگه به طور مشخص بخوام بگم کجای آرال,یه جایییه در ازبکستان امروزی که جمهوری گره قالپاق اسمشه,گر به زبان ترکی یعنی سیاه,قالپاق یه مفهومش تو ایران قالپاق ماشینه ولی یه مفهومش کلاهه یعنی مردمی با کلاه های سیاه,مردم کلاه سیاه.داستان زیادی داره که در آینده به طور مفصل در پادکست جداگانهای که دربارهی آریاییها خواهد بود در اینباره صحبت خواهیم کرد.شما حتما با عبارت خراسان بزرگ آشنا هستید.خراسان بزرگ تمامی خراسان امروزیه ایران تمامی افغانستان نیمی از مساحت ترکمنستان,ازبکستان فعلی شهرهای سمرقند و بخارا و تاجیکستان امروزی و غیره… این منطقه خراسان بزرگ بود,پارتیان یا اشکانیان از همین دیارند و همینجا قرنها حکومت کردند حتما شما اسم سپهبد سورنا رو شنیدید,طراح معروف جنگ های پارتیزانی در سال پنجاه و سه پیش از میلاد در جلگه میان رودان کراسوس سردار رومی را با تمامی لژیونرهای کار کشتش شکست داد حالا همین مناطق اون ایران فرهنگیست که ازش اسم بردم.اگر رواداری مثالزدنی قومی و دینی کوروش هخامنشی تا حدی در مبارزه قدرت بین قدرتهای معروف اوراسیا به کار گرفته بشه اون پیوند تاریخی چند هزار ساله با روایت مدرن اون شاید اتفاق بیفته این خوشبینی رو من از توماس جفرسون سومین رئیس جمهور آمریکا وام میگیرم که بیش از دویست سال پیش برای نوشتن قانون اساسی آمریکا به کوروش نامه گزنفون مراجعه کرد.اگر جفرسون که اجداد اروپاییش از گره قالپاق به گوشه کنار اروپا مهاجرت کردن میتونه از کوروش که اجدادش از گره قالپاق به جنوب فلات ایران یعنی استان پارس امروزی جا به جا شدن میتونه گرتهبرداری کنه, چرا ما که زبان مشترکی با کوروش داریم نتونیم.به این چند جمله گوش بدین,به تو توصیه میکنم به طور منظم به درسآموزی از تاریخ و ادبیات در هر دو زبان یونانی و لاتین بپردازیم در یونانی اول از همه با کوروش نامه شروع کن,کوروش نامه به انگلیسی میشه Cyrus letter.این جملات بخشی از نامهای که توماس جفرسون نویسنده پیشنویس اعلامیه استقلال آمریکا از پدران به اصطلاح بنیانگذار آمریکا و سومین رئیس جمهور این کشور به نوهاش فرانسیس اپس حدود دویست سال پیش نوشته.همونطور که عرض کردم کوروش نامه نوشته گزنفون شمشیر به مزد و تاریخ نگار قرن پنج پیش از میلاد که دربارهی زندگی کوروش بنیانگذار هخامنشیه نوشته.ایشون شمشیر به مزد بودن امروزی میگن مزدور من با کلمهی مزدور موافق نیستم چون آقای گزنفون به همه کسانی که اینجوری میجنگند میگن مزدور, من میگم شمشیر به مزد چون ایشون نیازی به پول حتی نداشته اون روز,ایشون در لشکر ده هزار نفری کوروش صغیر بوده که علیه اردشیر هخامنشی مبارزه می کرده که این مبارزشون هم در ساحل رود فرات اتفاق افتاده. گزنفون در اون لشکر کشیه کوچک یا کوروش صغیر به اصطلاح حضور داشته.مدتی که در به اصطلاح چجور بگم ایران اون موقع بوده این کتاب رو در ارتباط با کوروش و زندگیش نوشته.آخرین کلام,مدتهاست به این باور رسیدم که اگه همهی اونایی که برای خودشون نقش سیاسی اجتماعی در جامعه قائل اند بیشتر با ژئوپلیتیک آشنا بودن شاید فجایعی که طی دههها به بار اومد کمتر میشد,شاید.آخرین نکته رو میخوام با مقدمهای که برای رادیو پنجاه و یک نوشتم به پایان ببرم,تو اون مقدمه نوشتم:اهل سیاست نا آشنا به ژئوپلیتیک عمل شکست اگر نگوییم حداقل باعث تضعیف مردم و راقم سرنوشتی تحقیرآمیز برای خود خواهند شد پایان نقل قول.یک بار دیگه از این که وقتتون رو با من گذراندید تشک میکنم از صمیم قلب و امیدوارم به هدر نداده باشم وقتتون رو.