منار علم و جهل و محیط ژئوپلیتیک ناآرام کابل – قسمت دهم

منار علم و جهل و محیط ژئوپلیتیک ناآرام کابل - قسمت دهم
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
40:03 00:00

رادیو پنجاه و یک فصل ویژه منار علم و جهل و محیط ژئوپلیتیک ناآرام کابل قسمت دهم.پادکست گذشته  اختصاص داشت به آقای حمید کرزای و اثرات پیروزی طالبان در افغانستان روی جریانات متمایل به راست در آمریکا و در انتهاش اگه خاطرتون باشه من از تنهایی استراتژیک ایران و حس کردنش در حال حاضر حرف زدم و از اینکه در پادکست ما دوربین مونو بالای دماوند می‌کاریم و با لنز ژئوپلیتیکی امروز به جهان اطراف ایران نگاه می اندازیم.چرا دماوند؟چرا ایران نه حکمرانانش و در تاریخ.در اساطیر ایران دماوند شهرتش بیشتر به خاطر به بند کشیدن ضحاک در اونه.اسمش توی تورات اومده،آرش کمانگیر تیرش از بالای دماوند گذشت تا مرز ایران و توران تعیین بشه.حماسه‌ سرای طوس فردوسی بزرگ به بند کشیده شدن ضحاک توسط فریدون رو اینجوری توصیف می‌کنه:بر آن گونه ضحاک را بسته سخت،سوی شیرخان برد بیدار بخت  همی راند او را به کوه اندرون همی خواست کارد سرش را نگون همارد همان گه خجسته سروش به خوبی یکی راز گفتش به گوش که این بسته را تا دماوند کوه ببر همچنان تازیان بی گروه.ملکه شعرا بهار یکی از سروده‌های معروفش باز درباره‌ی دماونده،عیدی سفید پای دربند ای گنبد گیتی ای دماوند.و در ادامش میگه:خاموش منشین سخن همی گوی افسرده مباش خوش همی خند تو قلب فسرده‌ی زمینی از درد ورم نموده یک چند شو منفجر ای دل زمانه وان آتش خود نهفته مگزر،و ادامه پیدا می‌کنه.به باور ناچیز من بر فراز این کوه با آگاهی و اساطیر و ادبیات و تاریخ پشت سرمون لنز نگاه ژئوپلیتیکی خودمونو به اطراف ایران امروز بگردانیم در چهار جهت جغرافیایی مون ایران زمین و می‌بینیم که امروز با نام‌ها و مرزهای دیگه‌ای چه بسا گاها مصنوعی و گاها تحمیلی در چشم‌اندازمون قرار می‌گیرن.اگه اون نقشه رو که براتون گذاشتم وقتی دارید گوش میدید روبروتون باشه و نگاه کنید حوزه‌های ژئوپلیتیکی ایران و شاید بهتر بتونیمد تو ذهنتون ثبت کنید.من از کوه نام بردم که طبیعیست نمادیه در فرهنگ ایران از صلابت قدرت عظمت و صفات اینگونه و خلاصه اینکه حضوری اساطیری در روان ایرانی داره.از ادبیات حرف زدم و زبان شعر در توصیفش،می‌خوام این و بگم آیا ایرانی بودن یعنی پارسی حرف زدن؟به هیچ‌وجه.تو پادکست‌های گذشته از پیدایش و گسترش مذاهب عمدتا از منظر جامعه‌شناسی حرف زدم،از میتراییسم حرف زدم تا شیعه و مذهبی شدنش در عصر صفویه.پیروی از هر کدوم از این مذاهب یا حتی پیروی نکردن از هیچ مذهبی از کسی ایرانی نمی‌سازه. من از هخامنشیان تاریخ ایران زمین و شروع کردم و از اقوام گوناگون که از دیرباز در این فلات بود و باش داشتند و دارند،از اونا حرف زدم ولی به باور من این اوج بی رحمیه که این همه تاریخ و به قومی یا مذهبی واحد تغییر بدن.درک من از ایران امروز در کیست در برگیرنده یا شامل اون چیزی که به زبان انگلیسی بهش میگن including.دربرگیرنده همه‌ی اون تاریخ با اقوام و احزاب و فرق و مذاهب گوناگونشه فارغ از اینکه چه کسی فرمانروایان اون باشه،اینجا محل بود و باش آدمیان با همه‌ی تنوع و رنگارنگیش ایرانه و ساکنانش ایرانی هستند.مردمان این مرز و بوم در گذرگاه‌های پر پیچ و خطرناک تاریخ معاصر نشان دادند که چگونه این فضای جغرافیایی محل تعلق خاطر همشونه،آخرین بارش جنگ عراق علیه ایران بود.بارها خدمتتون گفتم که فرقی نمیکنه چه کسی در تهران حکومت کنه،جغرافیای ایران خودش و به حکومت گران تحمیلی میکنه،چگونه نگرشی رو در عرصه‌های خارجی باید داشته باشن؟در کلان‌ترین مواضع منظورمه.این ایران که من از ابتدای رادیو پنجاه و یک مدام ازش حرف زدم جغرافیایی که چندین قرن پیش شکل گرفته و گفتم که هگل چگونه توصیفش می‌کنه.این ایران از کهن‌ترین و دیر پا ترین واحدهای سیاسی دنیاست، این و به خاطر داشته باشید.از تامس جفرسون حرف زدم،از شیوه حکومت‌داری عصر کوروش که مردمانی رنگارنگ از نژاد و مذهب و قوم درش بدون مشکل کنار هم زندگی می‌کردند و او یعنی جفرسون از آن حکومت الهام گرفت برای نوشتن قانون اساسی آمریکا،آمریکایی که مکان زیست همه‌ی اقوام و مذاهب باید باشه.ایرانی که من حرف میزنم یه قالب سیاسی برای هویت‌های گوناگون قومی و مذهبی با هویتی فرا قومی  و مذهبی با میدان بسیار بسیار وسیع از تحولات متفاوت که می‌تونه آبشخور حوادث پیش‌بینی نشده باشه.این فضای جغرافیایی متعلق به سازمان مردم بنیاد محکه،سینا و ایمان درستی دو هنرمند دوستدار محیط زیست که با زبان موسیقی و شیوه‌ای متفاوت زنگ خطر نابودی زمین و برای ایرانی‌ها می‌نوازند،ابزار نواختن موسیقی زیباشون یه دسته جارو و بعضی موقع‌ها اگزوز کهنه‌ی ماشین،روی اون بلوزی که پوشیدن تصویر یک پاکبان هست در حال جارو زدن و زیر اون عکس عبارتی است به این مضمون(نغمه‌ی ساز من زمینی بدون زباله) پرچم سه رنگ ایران طرح تصویری مشترک به اصطلاح بروز ایمان و سیناست.من از ایران اینا حرف می‌زنم من از ایران محیط بان هایی حرف می‌زنم که تا حالا صد و سی نفرشون مردن.اون چیزی که انجام میدن یک وظیفه‌ی اداری نمی‌دونن حفاظت از طبیعت و یک وظیفه‌ی ملی میهنی می‌دونن براشون، ین براشون یک شعار نیست یه نقشه‌ی راهه که سال‌های سال به دنبالش هستن،تا حالا صد و سی نفر جانشون از دست دادن.انجمن حمایت از کودکان کار یک سازمان غیردولتی غیر سیاسی غیرانتفاعی مجوز رسمی داره از وزارت کشور همان مملکت که از سال هزار و سیصد و هشتاد و یک فعالند.طی این سال‌ها از کودکان کار کودکان آسیب دیده در معرض آسیب در مناطق پر آسیب حمایت کرده و می‌کنه بدون تبعیض.انجمن حمایت از زنان و کودکان پناهنده که اسمش حامیه،بر مبنای اون چیزی که بهش میگه پاسداشت کرامت انسانی و احترام به نوع بشر تشکیل شده،تمام تلاشش این بوده که زندگی این گروه از آدما رو بهبود ببخشه من از این ایران حرف می‌زنم.من از ایرانی حرف می‌زنم که محل زندگی و رزم ملی گرایانه‌ی ستارخان و باقرخانه،وطن مصدق جایی که ارتش‌های گوناگون ایران در طول تاریخ شکل گرفتند و برای دفاع از زادبوم مردمشان فداکاری کردند و میکنند،این جغرافیا متعلق به مذاهب و فرق گوناگون.اینجا زادگاه همه‌ی احزاب چپ و راست و میانه و دموكرات و محافظه کار و غیره است،برای من همه‌ی اینا ایرانه،با تمامی تضادها و نزاع‌هایی که بینشان بوده.نزاع‌ها و جنگ‌هایی گاها آگاهانه و گاها ناآگاهانه.وسط همه‌ی این‌ها اون چیزی که مردم میگن همه‌ی مردمان ایران زندگی می‌کنند،وسطه همه این تشکلات و جریاناتی که اسم بردم و شخصیت‌های برجسته و شخصیت‌ها و سازمان‌های فراوان دیگه‌ای که توان بیان اسمشونو ندارم و صرفا به عنوان نمونه خدمت گفتم.فراموش نکنید اینجا وطن فردوسی هست،همونطور که وطن ذبیحالله صفا مجتبی مینوی شاهرخ مسکوب احمد شاملو فروغ فرخزاد و ده‌ها آدم برجسته‌ی دیگست.انسان‌های بی‌شماری تو این خاک رودرروی هم قرار گرفتن و جان باختن در حالی که معتقد بودند که حق با اونا بوده،برندگان این جنگ‌ها بازندگان جنگ بعدی شدن.همه‌ی اینا ایرانه با تمامی رنگ هاش.درسته که آدم دلش از این همه تضاد و با هم نبودن و نداشتن برنامه‌ی مشترک می‌گیره ولی این همون ایرانه.به باور من همه‌ی ما با درک بهتر از رابطه‌ی قدرت سیاست و جغرافیا می‌تونیم آینده‌ی بهتری برای ایران رقم بزنیم.تمام هدف رادیو پنجاه و یک تبلیغ این مهمه،درک قدرت و چگونگی تقسیم اون در جهان برای همه‌ی فعالان سیاسی اجتماعی فرهنگی مدنی،چه آنانی که در قدرت اند و چه آنانی که در جستجوی قدرتند،همه‌ی اینایی که گفتم یاد شعر برف نیما افتادم که زنده‌یاد فرهادم با تغییراتی در این شعر ترانه‌ی زیبایی ازش ساخته،اون شعر آخرش اینجوری تموم میشه:من دلم سخت گرفته است از این مهمان خانه‌ی مهمان کش روزش تاریک که به جان هم نشناخته انداخته است چند تن خواب‌آلود چند تن ناهموار چند تن ناهشیار.می‌خوام این و بگم،نقش هر کشوری در بازی شطرنج بین‌المللی تنها در افکار و عقاید و برنامه‌های حاکمان روزشون خلاصه نمیشه و به علل و عوامل و پارامترهای دیگه‌ای وابسته‌است ورای اون افکار و آرزوها چه اون فضای جغرافیایی بخواد جمهوری باشه یا سلطنتی،ارزش‌ها و منافع نسبتا ثابتی برای هر واحد جغرافیایی متصوره که با تغییر رهبرانش ثابت می‌مونه.شیوه‌ها و روایات و افراد ممکنه تغییر کنند ولی اصل ثابت جغرافیاست و ژئوپلیتیک مربوط به اون جغرافیا.دوباره برگردیم به همون نقشه‌ای که عرض کردم جلوتون بذارید و به اطراف نگاه کنید.ایران با شش حوزه‌ی ژئوپلیتیکی در جهان حاضر ارتباط داره،هر یک از این حوزه‌ها بسته به ویژگی‌های اجتماعی اقتصادی فرهنگی و نظام سیاسی که اونجا حاکمه نقش ژئوپلیتیکی متفاوتی دارند که شامل ایران میشه،ترکمنستان قزاقستان تاجیکستان قرقیزستان،این مجموعه تشکیل شده اون خراسان بزرگ تاریخی،خب طبیعی بعد از فروپاشی دیوار برلین و اتحاد جماهیر شوروی به واحدهای سیاسی گوناگونی تبدیل شدن.خراسان یعنی محل اسکان خورشید این یکی از بزرگترین ایالت‌های ایران بود که در شرق می‌خورد به رود جیحون و ارتفاعات اطراف هرات و از سمت غرب تا دامغان بود و که پیوندهای بومی تاریخی زیادی در این رابطه اتفاق افتاده که من در طول این پادکست‌ها به بعضی از اون اتفاقات اشاره کردم.حالا همین تصویر و میشه یه جور دیگه‌ای هم به اصطلاح حوزه بندی ژئوپلیتیکی کرد یعنی خراسان بزرگی که ازش اسم بردم.یعنی حوزه‌ ژئوپلیتیکی بهش میگن آسیای میانه یا آسیای مرکزی که کشورهای ترکمنستان ازبکستان تاجیکستان قرقیزستان و قزاقستان توش قرار می‌گیره.اگر این قسمت و به کناری بذاریم می‌رسیم به ژئوپلیتیک فلات ایران خود ایران،این فلات که در گذشته عرض کردم چگونه آریایی‌ها درش ساکن شدن در غرب شرق و جنوب حدود دویست و شصت هزار کیلومتر مربع وسعت داره،تو قسمت شرقش می‌رسه به جلگه‌های سند و پنجاب در قسمت جنوب دریای عمان و خلیج فارسه در قسمت غرب اون چیزی که غربی‌ها بهش میگن (16:59) یا همون هلال حاصلخیز که در منطقه‌ی میانرودان قرار می‌گیره یا همین عراق امروزی،در قسمت شمال دریای خزر و جلگه های آسیای مرکزی.پس این حوزه هم با این دید می‌تونه یه حوزه‌ی ژئوپلیتیکی برای خودش باشه.در قسمت شمال حوزه‌ی ژئوپلیتیکی شمال ایرانه ترکمنستان قزاقستان روسیه و آذربایجان اینایی که در کنار دریای مازندران قرار می‌گیرند.دریای مازندران در گذشته خدمتتون عرض کردم اسمش دریای گرگان بود یه مدت شد،دریای خزر به هرحال فرنگی‌ها بهش میگن caspian sea ولی من ترجیح میدم بگم دریای مازندران.یکی از حوزه‌های بسیار مهم و حساس حوزه ژئوپلیتیکی قفقازه که کشورهای آذربایجان ارمنستان گرجستان و ترکیه قرار می‌گیرند و ایران با آذربایجان با ترکیه و ارمنستان مرز مشترک داره و داستان‌هایی که این روزها اتفاق افتاده در جریان هستید.حوزه‌ی بعدی اگر دوربینتون و حرکت بدید حوزه‌ی ژئوپلیتیکی دریای عمانه، در آن قسمت ایران است عمان و پاکستان و هندوستان امارات و بعد اگه دوربینتون رو در گوشه‌ی پارس بکارید استان پارس یا فارس خلیج فارس و می‌بینیدفدر این حوزه‌ی ژئوپلیتیکی کشور ایران قرار داره و واحدهای سیاسی عراق کویت عربستان سعودی قطر بحرین امارات و عمان.درباره‌ی روسیه و آمریکا و روسیه و انگلیس در بازی بزرگ زیاد حرف زدم،اجازه بدین یه کمم از واحدهای سیاسی تازه جمهوری شده‌ی آسیا میانه بگم.البته شما در لابه لای حرفام باز دوباره کلمه‌ی روسیه آمریکا و انگلیس رو خواهید شنید ولی اجازه بدید فعلا روی آسیای میانه تمرکز کنیم.پنج کشور همونطور که عرض کردم توی آسیا میانه یا آسیا مرکزی هست،جمعیتشون حدود شصت و خورده‌ای میلیونه که جمعیت ازبکستان از همه بیشتره سی میلیون نفرند،قزاقزستان بیست و هفت میلیونه،ترکمنستان و تاجیکستان و قرقیزستان زیر پنج ملیون جمعیت دارند،لندلاک هستند به اصطلاح فرنگی‌ها یعنی محاط هستند در خشکی راه دریا ندارند،برای تعاملات اقتصادیشون منابع نفت و گاز و محصولات معادنشان از قبیل طلا و یا پنبه‌ای که در اون منطقه تولید میشه اگه بخوان صادر کنند به طور سنتی از طریق روسیه است ولی اگه بخوان به سمت دریای عمان و خلیج فارس بیان دو تا مسیر دارن یه مسیری که از افغانستان و پاکستان عبور میکنه که بتونن نفت و گازشون و به دریای عمان یا هند برسونن که اونجا مشکلات خاص خودشون و دارن و تمام تلاش آمریکا و کشورهای دیگه اینه که این اتفاق بیفته یعنی اقتصادی‌ترین راه ایرانه یعنی اگه بخوان از ایران اگه عبور بکنن ضمن اینکه وضعیت بهتری ایران برخورداره نسبت به اونای دیگه لوله‌های نفت و گازش به ترکمنستان وصله خط آهنش هم همینطور،می‌تونن از طریق بندرعباس صادر کنند و از طریق خط آهن چابهار به سرخس و ترکستان می‌تونن نفت و گاز و محصولات دیگشون و از طریق بندر مکران یا همون چابهار صادر بکنند و طرح دیگه‌ ای ایران داشت نمی‌دونم به پایان رسید یا نه،طرح اتصال راه‌آهن خرمشهر به بصره هست از اون طریق می‌تونن،می‌تونن سوآپ کنن به قول معروف نفت و گاز یا هر چی هست به ایران بدن ایران در بنادر دریای مازندران تحویل بگیره و معادلش در هر یک از بنادری که ایران در جنوب داره به اون ها بده و اون‌ها  صادر بکنن.می‌تونن محصولاتشون رو به دریای مدیترانه برسونن از طریق خط آهنی که ایران و به عراق وصل می‌کنه عراق و به سوریه و از اونجا به بندر لاذقیه در کنار دریای مدیترانه،از اونجا می‌تونن با اروپا رابطه داشته باشن،بده بستان تجاری ترانزیت داشته باشن،اخیرا هم یعنی تازگی‌ها یک خط لوله انتقال نفت خام از گوره تا جاسک افتتاح شده که صادرات نفتی ایران از دریای عمان از ماه ژوئیه فکر کنم،ژوئیه دو هزار و بیست و یک یعنی ماه تیر آغاز شده بهره‌برداریش،یعنی ایران میتونه حتی اون داستانهای تنگه‌ی هرمز و یه جورایی دور بزنه کنار بذاره،این خط لوله‌ی چهل و دو اینچی با یه هزینه‌ی بالای یک میلیارد و پونصد میلیون یورو ساخته شده و روزانه سیصد هزار بشکه نفت می‌تونه صادر کنه،میتونه ظرفیتش زیادتر بشه تا یه میلیون بشکه برسهفاینها امکاناتیه که کشورهای محصور در خشکی آسیای میانه می‌تونن استفاده کنن یعنی ارزون‌ترین راه براشون ولی خدمتتون عرض کردم در گذشته که در این طور موارد اقتصاد تصمیم نمیگیر سیاست تصمیم می‌گیره و عرض کردم که ایران چگونه باید راهی رو پیدا کنه،سیاست‌هایی رو اتخاذ بکنه که بتونه اون سیاست‌ها را خنثی بکنه و این کار امروز و فردا نیست،یک برنامه‌ریزی واقعا درازمدتی احتیاج داره برای حل همه‌ی مسائل.بعضیا فکر می‌کنن که این مسائل جواب فوری داره و از امروز به فردا حل میشه،نه اینجوری نیست اگر اینکارو نکنی می‌بازی اگر اون کار بکنی می‌بری،برد یا باختش یه چیز آنی نیست یه چیز لحظه‌ای نیست یعنی در شطرنج سیاست برنده یا بازنده فوری نداره،همه‌ی اینها یک جور تحولات اقتصادی سیاسی اجتماعی فرهنگیه که یک خط سیر خاصی رو باید دنبال بکنه به اونجا برسه.بعد از آسیای مرکزی اجازه بدید دوباره یه نگاه دیگه به قفقاز بندازیم.قفقاز از اون قدیما بخشی از ایران فرهنگی بوده که در نتیجه جنگ از حاکمیت سیاسی ایران جدا شده،علتش هم ناتوانی در ارزیابی توان قوای اقتصادی نظامی و عدم وجود استراتژی نظامی مبتنی بر داده‌های میدانی بود و طبیعیست اغراق در مذهب و باورهای خرافی گونه درویش خانی که استراتژی جنگی واقعگرایانه‌ی خان محمد استاجلو در چالدران نادیده گرفته شد به خاطر اون باورها و همه می‌دونید که در آنجا بخش وسیعی از خاک ایران به دست عثمانی افتاد.باورهای خرافی باعث شد که تفاوت شمشیر و توپ‌ها فهمیده نشه که نتیجه‌اش تغییرات ژئوپلیتیکی وسیع به ضرر ایران بود در اون موقع،و همون باورهای مذهبی و خرافه فاجعه‌ دیگه ای رو در قفقاز بوجود آورد که منجر به قراردادهای گلستان و ترکمنچای شد که قبلا خدمتتون عرض کردم.آقای آرش رئیس نژاد استادیار روابط بین‌الملل دانشگاه تهران که دکترای سیاست و روابط بین‌الملل شون و از دانشگاه بین‌المللی فلوریدا گرفته در حقیقت ایشون شاگرد آقای محی الدین مصباحی بوده که تئوری تنهایی استراتژیک ایران و مطرح کرد که من قبلا در موردش حرف زدم.ایشون تو یکی از مقالاتشون مینویسند،نمادهای بر سازنده‌ی تمدن ایرانی را می‌توان در دو نماد نوروز و عاشورا جست،اگر نماد نخست شادی مشترک را به همراه دارد نماد دوم بر درد و غم مشترک اشارت می‌کند،این همه نشان دهنده این است که مرزهای تمدن ایرانی را باید در گستره‌ای بس وسیع‌تر از مرزهای امروزی ایران دید،آنجا که مردمانش نوروز را پاس می‌دارند و یا عاشورا را حرمت می‌گذارند،هم از این رو جغرافیای نوروز و عاشورا سرزمین‌هایی که مردمان آن در عاشورا برای امام‌ حسین سوگواری می‌کنند و یا سال نوی ایرانی یعنی نوروز را به جشن و سرور می‌گذرانند،پارتلند ایران را می‌آفرینند،به بیان دیگر هارتلند بر هلال‌های دوگانه همنهشت است،هلال عاشورا و هلال نوروز.تو این نوشته حقایقی هست ولی سوالاتی هم می‌تونه مطرح بشه،به زم خیلی‌ها عاشورا اوج حماسه است،ابعاد مختلفش که داستانش رو میدونید ولی اگه واقعا در موردش دقیق فکر بکنیم خب یک تراژدیه،واقعا تراژدیه. تعداد زیادی آدم‌های بی‌گناه در این تراژدی کشته شدن من نظر من اونهایی که در جنگ بودن نیستند اون یک داستان دیگه‌ایه ولی افراد بیگناهی از خانواده‌ها در اونجا کشته شدن یک تراژدیه.آیا واقعا تو این دنیایی که ما الان زندگی می‌کنیم یه جوونی که از کودکی با بازی‌های ویدیویی بزرگ شده حالا پشت کامپیوتری توی مرکز فرماندهی آمریکا در فلوریدا نشسته و با فشار دکمه‌ای می‌تونه جان ده‌ها نفر و بسوزونه با این تفکرات واقعا ما می‌تونیم کشور اداره بکنیم؟که عرض کردم تراژیک می‌تونه باشه آخرش مثل عاشورا. واقعا آیا فکر می‌کنیم تشیع اعتقاد صد درصد شکست‌ناپذیره در همه‌ی دوران‌ها و فضاهای جغرافیایی؟اگه این گزاره درست باشه اگه فکرکنیم همینطور که هست همینطور که میگن،چرا این قضیه در شمال غربی ایران در قفقاز یعنی آذربایجان که بیش از هفتاد و پنج درصد هشتاد درصدش شیعه هستند چرا عمل نکرد؟این در اونجا می‌تونست مهمترین ابزار نفوذ باشه ولی به نوعی ما می‌بینیم به حاشیه رونده شده،چه چیزی جایگزین شیعه در اونجا شد یا عاشورا در آنجا شد؟قومیت آذربایجانی،تکیه بر قومیت در آذربایجان باعث پیروزی آذربایجان بر ارمنستان شده،علتش چیه؟یعنی ترکیه با یک برنامه‌ریزی واقعا استراتژیک،ترکیه سنی و آقای اردوغان که طرفدار اخوان المسلمینه طبیعتا عضو ناتو هست،در هماهنگی با واشنگتن توی آذربایجان بعد از فروپاشی دیوار برلین کار کرده در اونجا در عرصه‌های مختلف سیاسی اقتصادی فرهنگی که ثمره‌اش امروز اون چیزیه که اتفاق افتاده و بر اساس اون کارهایی که طی این سی سال انجام داده تونسته رابطه‌ای رو با آذربایجان به هم بزنه و نوعی پیمان استراتژیک باهاش داشته باشه.پس میتونیم اینجوری بگیم که ترکیه برای اینکه تشیع رو به حاشیه ببره قومیت و آورد بالا و تقویتش کرد و تثبیتش کرد و رهبران آذربایجان منظورم باکو باهاش مخالفتی نداشتن،اینم اینجا بگم آیا مثلا بیش از هشتاد درصد مردم شیعه آذربایجان با آنچه که اتفاق افتاده یعنی نشاندن قومیت جای تشیع موافقند؟طبیعتا نیستند ولی خب آیا جای دیگه اتفاقات اینجوری نمیفته؟یعنی مردم مسلمان اردن و تونس و مغرب و غیره عربستان سعودی امارات و واحدهای سیاسی دیگه روابط دولت هاشون و چه به صورت علنی یا مخفی دارن می‌بینن با اسرائیل،آیا همشون قبول می‌کنن؟این رابطه رو طبیعیست نه.خب یه چنین کاری رو چرا آذربایجانی‌ها با برادران ترک شون نکنند.ما مدام از قرارداد ننگین گلستان و ترکمنچای حرف زدیم و می‌زنیم،واقعا بدون اینکه شاید بسیارانی از ما حتی کوچک‌ترین اطلاعی از تاریخ چگونگی،محتوا و خیلی از جنبه‌های دیگه این قراردا نداریم و بدون اینکه این اطلاع رو داشته باشیم اسم و فامیلش و گذاشتیم ننگین،این قراردادها شدن ننگین بدون این که ما بدونیم چرا ننگینند.تو این فاصله که بعد از فرو پاشی برلین ما مشغول چیزای دیگه بودیم،آذربایجان به همراهی ترکیه روایت خودش و از تاریخ قفقاز ساخته یا آذربایجان ساخته،روایتش اینه،آذربایجانی که امروز جمهوری آذربایجان اسمش این و بخشی از جدا شده از سرزمین ایران نمی‌دونه بلکه این روایت و درست کرده که در توافقی میان ایران و روسیه آذربایجان به دو بخش تقسیم شده،این روایتیه که اونجا جا افتاده و آقای الهام علی اف پسر آقای حیدر علی اف می‌خواد حالا بدن و به دست وصل کنه.روایتی منسوب به پدرش هست که میگه دست و باید به بدن وصل کرد نه بدن و به دست. حالا مثل اینکه آقای علی اف،علی اف پسر می‌خواد بدن و به دست وصل کنه نه دست و  به بدن.همه‌ی این اتفاقات و روایات در حالی رفتاری داره صورت می‌گیره که ایران هنوز به روایت های دهه‌های پیش به نظر میاد گرایش داشته باشه یعنی همون چیزی که به نوعی آقای رئیسی نژاد مطرح کردند.با این روایات جدید و کارهای استراتژیکی که ترکیه کرده طی سی سال گذشته سی و اندی سال گذشته،ایران در ژئوپلیتیک قفقاز اگه نگیم بازنده حداقل می‌تونیم بگیم دیر متوجه فعل و انفعالات شده  و طبیعتا هم نمی‌تونه مسائلی رو که اونجا می‌گذرند در جهت منافع استراتژیک ایران سازمان بده.در حال حاضر نسبت به تغییرات ژئوپلیتیکی با مواضع مماشات گرایانه ای که از سوی مسکو و ایروان اتخاذ شده تغییرات ژئوپلیتیکی همونطور که در جنوب با تکمیل خط لوله انتقال انرژی از مزیت‌های استراتژیک ایران کم می‌کنه با در نظر گرفتن حضور اسرائیل در جنوب و شمال ایران اگه ما به عنوان ایران ایرانی از ابعاد این حضور عقلب بی سر و صدا حتی در داخل ایران درک به روز شده و راه حل‌های قرن بیست و یکمی نداشته باشیم رجعت‌های تاریخی به رویدادهای تراژیک ایمان محور نه تنها به وزن ژئوپلیتیکی ایران اضافه نمی‌کنه تصور می‌کنم ما رو دستخوش همون نقصان چالدرانی یا گلستانی خواهد کرد.همونطور که عرض کردم بهترینش همین نمونه‌ی تحرکات مشترک ترکیه و آذربایجانه.سیاست‌های تک بعدی عمدتا مذهب محور ایران و نه تنها تو آذربایجان از تاثیرگذاری مذهبی که داره دور کرده بلکه در بطن خودش باعث شده که بیش از حدر قومیت در اونجا تاکید بشه که ممکنه این تاکید بر قومیت از حد دوست داشتن سرزمین مادری فراتر بره و تبدیل به ناسیونالیزم افراطی که همیشه با تنفر از دیگری همراهه تبدیل بشه.باز تاکید می‌کنم ترکیه در تضعیف نقش مذهب تشیع در تقویت قوم‌گرایی نقش اساسی داشته و طبیعی است هدف استراتژیکش در ماورا آذربایجان باید جستجو کرد هدف استراتژیکش رو.یه نکته‌ی کوچیک دیگه رو باید خدمت دوستان اینجا بگم که اصلی رو که باید آویزه‌ی گوش استراتژیست‌ها و دیپلماسی ایران باشه چه اونایی که الان حاکم هستند و یا اونایی که بعدا قراره بیان اینه که به قول آقای رابرت کاپلان حوزه‌ها و مناطق جغرافیایی که مشمول تعریف توصیف مبهم مناطق جغرافیایی میشند (35:46) این نوع واحدهای سیاسی سیاست خارجی پایداری ندارند تغییر می‌کنه خارجیشون ریشه نداره.این نکته رو باید در نظر داشت آذربایجان امروز فردا ممکنه چیز دیگه بشه همونطور که این آذربایجان آذربایجان دیروز نیست.همه‌ی این عرایض من میتونه در قالب اون چیزی که یک سال قبل خدمتتون عرض کردم بگنجه.ترکیه رقیب ایرانه و قد علم کردن در سوریه عراق و آذربایجان حتم داشته باشید بعد ها در افغانستان علاوه بر مسئله‌ی ضعف اقتصادی ایران یک دلیل دیگر هم شاید بتونه داشته باشه و اون نداشتن گفتمان امروزی‌تری که خودش قدرت نرم مدرن‌تری به همراه میاره در تدوین استراتژیهای حوزه‌های ژئوپلیتیکی ایران.روایت و گفتمان امروزی‌تری لازمه از آن رجعت‌های تاریخی نمونه  آن چیزی که آقای رئیس نژاد گفت به نظر من.این کاملا واضحه اگر ما روایت مون کهنه باشه درجا خواهیم زد.رهبری در دهه‌های پیش رو از آن کسانیست که از رقابت برتری در بعد تکنولوژی برخوردار باشن.توی جهان امروز مناطق ژئواستراتژیک مهم هستند بحثی نیست ولی با قرون گذشته فرق داره،با اون چیزی که آقای مکیندر و دیگران می‌گفتند تفاوت قابل توجهی داره مهمه ولی اهمیتش کافی نیست.این موقعیت ژئواستراتژیک به درجه‌ی بالایی از توانایی‌های سایبری نیاز داره برای حفظ برتری خودش در اون واحد جغرافیایی خاص.اون توانی که در زمین در حوزه‌ی ژئواستراتژیک هست به حد بالایی به حضور قدرتمند سایبری مرتبطه در جهان امروز.متاسفانه باید بگم تا زمانی که بخش قابل توجهی از مردم اون چیزی رو که از تلویزیون‌های ماهواره‌ای می‌بینن بدون کمترین نگاه انتقادی حقیقت فرض می‌کنند و فکت برای داشتن دست بالا باید به سرعت هر عمل سخت‌افزاری سوار بر امواج نرم به اون مردم انتقال پیدا کنه.اتکا به سخت افزار تنها و روایات کهنه و امید به پیروزی داشتن استراتژی نیست.غرب به سرکردگی قدرت فعلا اول جهان یعنی آمریکا کماکان به دنبال حفظ جهان تک قطبیه.همه‌ی این‌ها رو توضیح دادم در ارتباط با چین،در حقیقت آمریکا داره به نوعی تئوری کانتری منت که آقای جورج کنان در ارتباط با شوروی به کار گرفته بود داره در ارتباط با چین به کار می‌گیره که موقعیت جهان تک قطبی رو به سرکردگی خودش حفظ بکنه اگه این استراتژی شکست بخوره طرح ب اونها صد درصد،صددرصد شک نداشته باشه ایجاد یک جهان تکنولوژی محور به سرکردگی خودشون. بهترین مثال برای جمع‌بندی اون چیزی که در ارتباط با تکنولوژی عرض کردم موضوع پهپادهای ترکیه در جنگ آذربایجانه و پوشش ماهواره‌ای وسیع توسط ترکیه و دوستانش که به تفصیل ازشون در پادکست‌های مختلف حرف زدم.

Radio51_Admin وب‌سایت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *