منار علم و جهل و محیط ژئوپلیتیک ناآرام کابل – قسمت چهارم
- Radio51_Admin
- اپیزودها
- اردیبهشت 21, 1403
رادیو پنجاه و یک فصل ویژه منار علم و جهل و محیط ژئوپلیتیک ناآرام کابل قسمت چهارم.تو پادکست قبلی بعضی مسائل و با هم بررسی کردیم منجمله این چهرهی مهربانانه ای که طالبان امروز داره و اینکه چه تفاوتهایی با بیست سال گذشته داره،علت و العللش چی بوده،چه چیزی این وسط تغییر کرده و اینکه آیا این طالبان واقعا یک جریان یک دستیه یا شاخههایی توش هست و آیا این اندیشههایی که طالبان در گذشته داشتن و همه باهاش آشنایی دارند و نوعی وحشت ازش داشتن اون اندیشههاش و کجا جا گذاشته یا قایم کرده جایی بعدا به کار بگیره، در مورد اینها صحبت کردیم و حاصل اینگونه برخورد ایدئولوژیک و اندیشههای خاصی که توی اون ایدئولوژی بوده که به تور خیلی خلاصه میتونیم بگیم ضد زن،ضد دموکراتیکه،ضد اقلیتهای دینی دیگست و از اون به وحشیترین وجهی استفاده کرده برای پیشبرد سیاست های غیر اصولی و زشت خودش در گذشته.از لیتیوم حرف زدیم و اینکه این چه نقشی در انرژی و تکنولوژی دنیا داره و آگاهی طالبان از این قضایا و اینکه افغانستان بزرگترین منابع لیتیوم و در خودش داره.از بینظیر بوتو وزیر کشورش حرف زدیم که چگونه تصمیم گرفتن سیاست شون رو در ارتباط با مجاهدین تغییر بدن،از اینکه مجاهدین طرفدار هند هستند،به جاش به اصطلاح ملیشیا طالبان و به وجود آوردن و این که دولتهای غربی ابتدا به ساکن با این قضیه مشکلی نداشتن و استقبال میکردن از اینکه یک چنین نیرویی بتونه مقابل ایران قرار بگیره و از این صحبت کردیم که این رهبری که الان هست چگونه شکل گرفت چگونه از زندان پاکستان رفت و چگونه از افراد غیر دموکرات در عربستان سعودی و امارات و قطر و جاهای دیگه یاد گرفتن آموزش دیدن از این قضایا که چگونه میشه بنیادگرا بود به اصطلاح و با جهان آزاد هم رابطه داشت و میلیاردها توی بانکها ذخیره کرد به اصطلاح و گفتیم که این نمیتونه یه چیز خلقالساعه باشه و نوعی برنامه ریزی رو پشتش میبینیم و جریان اینکه باز برمیگرده به لیتیوم و مسالهی پیشرویهای استراتژیک ایران در ارتباط با افغانستان که جلوی اون گرفته بشه و این و گفتیم که بعضیا میگن که این طالبان به طور کلی تصویری که ازشون هست به اصطلاح یه مشت افراد ناآگاه و همون اصطلاح عامیانهی پشت کوهی و استفاده کردیم که وارد حکومت شدن و اینم توضیح دادیم که آره ممکنه تعدادی از اینها توشون باشه ولی براتون نقل قول آوردم از فردی که مصاحبهای داشت با یه رسانهی کرهی جنوبی و دیدیم که اون فرد چگونه با مسائل انرژی و دیگر مسائل جهان آشنایی داره و این طور نیست که در موردشون صحبت میشه.ستون نویسی به نام ايشان تارور که قبلا برای تایم مگزین مینوشته،مجله تایم مینوشته حالا برای واشنگتن پست مینویسه یک مقالهای داشت تحت عنوان (4:29) این مقالهی بسیار جالبیه و من لینکش رو میزارم که دوستان بهش دسترسی داشته باشن و مطالعه کنند.یکی از چیزهای جالبی که من تو این مقاله دیدم در حقیقت این مقاله با اون پایان پیدا کرده به اصطلاح اظهار نظر آقای بن رودس که مشاور آقای اوباما بوده اینجوری گفته:(4:58) در مقولهی نفوذ ژئوپلیتیکی حزب کمونیست چین بیشترین بهره برداری رو از جنگ علیه ترور برده،این حرفیه که آقای بن رودس میزنه و این ستون نویس ازش نقل قول میاره منجمله آقای دیگهای به نام استیون کوک باز تو همین مقاله ازش نقل قول هست که عضو ارشد شورای روابط آمریکاست میگه:حمله آمریکا به عراق و ایجاد ناامنی و هرج و مرج در این کشور عملا این ایدراک آمریکا عنصری حیاتی برای استقرار دموکراسی در عرصهی بینالمللیست با چالش روبرو کرد،اگر آمریکا به عراق و افغانستان حمله نمیکرد بدون تردید افسانهی استثنایی بودن آمریکا در داخل و خارج از این کشور همچنان در میان نخبگان سیاسی و افکار عمومی برای مدتی طولانی رواج داشت.آقای کوک تو اون مقاله اینجوری میگن،منظور من از نقل قول آوردن از این مقالهای که سه چهار روز پیش نوشته شده اینه که مطالبی رو که تا الان بنده خدمتتون عرض کردم این مقاله یه جوری باز تاییدی هست به اون چیزایی که من تاکنون گفتم در ارتباط با مسالهی طالبان در افغانستان و مسائل دیگهای که اونجا هست.و اما پس از این مقدمهای نسبتا طولانی در ارتباط با پادکست قبلی حالا اجازه بدید که ببینیم تو پادکست جدید در مورد چه چیزهایی میتونیم حرف بزنیم و دنبال کنیم که این انگیزههایی که ازش حرف زدیم تا حالا و عملیاتی که انجام شده تا حالا از جانب کشورهای مختلف مشخصا آمریکا و دیگران،حالا در سالی که الان توش هستیم یعنی همین سال دو هزار و بیست و یک از اینجا به بعد انگیزههاشون چه خواهد بود در ارتباط با افغانستان با اون چیزی که اتفاق افتاده تقریبا یک ماه قبل.بایدن ریئس جمهور آمریکا در یک سخنرانی قبلا گفته بود که من نقل به مضمون میکنم:ماموریت نظامیان آمریکایی در اشغال افغانستان سرکوب القاعده و دور کردن خطر تروریسم و ایالات متحده بود،این هدفشون بوده و آمریکاییها هیچ ماموریتی برای به اصطلاح ملت دولت سازی اون چیزی که ادعا میکردند در افغانستان نداشته و نخواهد داشت که البته این نداشتش رو به نظر من کم لطفی میکنن،این یک دروغه چون به هر حال در گذشته اینجوری نبوده،نخواهند داشت یه داستان دیگهای نمیتونه با سرباز آمریکایی از مردمی دفاع بکنه که حاضر نیستند برای حقوق خودشون وارد کارزار بشن به اصطلاح،این مطلبی بوده که ایشون در اون سخنرانی مطرح کردن.من بارها و بارها از مسئولان متفاوت آمریکا چه در سنا و کنگره و چه جاهای دیگه شنیدم این اصطلاح رو که we are in the security business ما در کسب و کار امنیت هستیم،که در حقیقت عکسش هست عین بسیاری از کشورها که وزارت جنگشون و تبدیل کردن به وزارت دفاع،برای اینکه وزارت جنگ خب برد خوبی در میان افکار عمومی نداره ولی وزارت دفاع میتونه داشته باشه ولی اگر عملکرد اون کشورهایی که این کارهارو کردن من اسم نمیبرم خودتون نگاه کنید ببینید که کدامش واقعا جنگه کدامش دفاع.در ارتباط با همین security business یا کسب و کار امنیت در حقیقت ایجاد نوعی ناامنیه یعنی کسب و کار ناامنی باید بگیم برای اینکه کشورهای غربی به خصوص آمریکا تجربهی بسیار بالایی در ایجاد این گونه شبکهها دارند،شما به سوریه نگاه بکنید به عراق نگاه بکنید لازم نیست راه دوری بریم،فقط به سوریه و عراق نگاه بکنید شما این شبکههای ناامنی رو کاملا میتونید ببینید.بذارید اینجا از یک ترانه براتون حرف بزنم و از یک خواننده شاعر و ترانهسرا، ترانهسرای آلمانی به نام کنستانتین وکر،آقای وکر برای اینکه شاعر خوبیه ترانهسرای خوبیه شخصیه که مضامین شعر و ترانه اش،همش مسائل اجتماعی و تلاش برای بهبود وضع اونهایی که وضع خوبی ندارند.یک رنج نامهای که میتونم بگم که به صورت ترانه هست داره به نام ویلی که منظورش ویلی برانت که صدر اعظم محبوب و سابق آلمانه و از قرار آقای وکر روابط بسیار نزدیک و خوبی به آقای ویلی برانت داشته و جالب اینه که این ترانه که شاید فکر میکنم شاید بیست سال قبل گفته شده آقای وکر هر وقت یک حادثهی بزرگی در دنیا اتفاق میافته دوباره این ترانه رو به روز میکنه مثلا آخرین ورژنی که به اصطلاح ازش شنیدم در ارتباط با همین پاندمیک یا کووید نوزده هست.یکی از این ورژنهاش به اصطلاح در ارتباط با جنگه یعنی جنگی که ناتو راه انداخته در جاهای متفاوت دنیا و همچنین ارتش آلمان که قراره ارتش بیطرفی باشه تو این جنگها شرکت میکنه.ترانه بسیار زیباییه که خودتون میتونید پیدا کنید،اسمش هست ویلی و گوش بدید. من فکر میکنم ترجمه انگلیسیش هم وجود داشته باشه،فارسیش و مطمئن نیستم.ایشون تو اون ورژن خاص میگه که:ویلی یه چیزی باید بهت بگم که ارتش ما که قرار بود (12:14) باشه چی باشه اینا حالا توی هندوکش هستن توی جاهای دیگه هستن،اینجا هستن اونجا هستن دارن بازم کارای قدیمی خودشون و میکنن،میرن میزنن میکشن خراب میکنند دوباره میسازن از اول.این ترانه در حقیقت توصیف همون چیزیه که من به عنوان بیزینس ناامنی ازش اسم بردم یعنی قبلا هم عرض کردم تو همین پادکست ها که وقتی عراق خراب میشه یا افغانستان خراب میشه و ویران باید بگم میشه کی میتونه دوباره بسازدش؟آیا شرکتهای افغان هستند یا شرکتهای عراقی یا امثال اون؟نه،اینها بیشترشون شرکتهایی هستند که سرمایههای بسیار بزرگ دارند و ابزار و وسایل و ماشینآلات زیادی دارند و عمدتا هم در کشورهای غربی هستند، اینها هستن که بازسازی میکنند.پس میخوام این و بگم که آمریکا تجارب بسیار موفقی در این زمینهها داره به خصوص در منطقهی افغانستان و پاکستان که الانش هم این شبکهها به وجود اومدن و میتونن کارهایی رو انجام بدن بدون اینکه نیاز باشه برای لشکرکشی و بردن سرباز در اونجا. یه نکتهای رو اینجا باید در ارتباط با ایران بگم،به نظر من ایران باید این قضیهی به اصطلاح عقبنشینی آمریکا یا شکست آمریکا یا رسوایی آمریکا هرچی میخواید اسمشو بزارید در ارتباط با افغانستان و عراق این قضیه رو جدی بگیره.این عقبنشینی نیست آمریکاییها از اونجا بیرون نمیرن سیاستشان فقط تغییر کرده و جابهجا دارن میشن.در گذشته آمریکا توی گیومه تعامل بیشتری با ایران داشت صرفا به خاطر اینکه خودش در عراق و در افغانستان حضور داشت و میخواست دردسر کمتری از جانب ایران براشون ایجاد بشه،حالا که این داستان فرق کرده احتمالا اونها سناریوی دیگری رو مد نظر دارند که برای ایران و چین و کشورهای دیگه ایجاد دردسر بکنن،شاهد این مدعایی که من دارم مصاحبهایه که در تاریخ سوم سپتامبر دو هزار و بیست و یک،سوم سپتامبر دو هزار و بیست و یک یعنی میتونم بگم حدود شاید ده پونزده روز قبل،ژنرال پتریاس که فرماندهی عملیات ضد شورش در عراق و افغانستان بوده تو یه مصاحبهای با رادیوی ملی آمریکا دقیقا همین مسئله رو بهش اشاره داره و به همین شیوهای که من ازش حرف میزنم تایید میکنه اینو،من لینک این مصاحبه رو توی اینستاگرام رادیو پنجاه و یک براتون میزارم که شما بتونید این مصاحبه رو خودتون ببینید و ببینید آیا اون چیزی که من میگم تو اون مصاحبه هست یا نیست.وضعیتی که فعلا در افغانستان هست یعنی اگه شما بالای کوه تورابورا وایستید و چشمانداز و ببینید یکی برمیگرده به همون معاملهای که آقای زلمی خلیلزاد در دوحه با طالبان داشته که آقای خلیلزاد به پیماننامه یا قرارداد صلح اسمش و گذاشته که اصلا چنین چیزی نیست و درموردش توضیح دادم و چیزی که تو چشمانداز میبینی که نتیجهی همون معامله است به قول معروف و وضعیت بسیار بدی که امروزه مردم افغانستان بهش دچارشدن که ترس و وحشت و این حالت ندانستن و نا آگاه بودن از سرنوشت خودشون امروز در حال حاضر در افغانستان،عدم آگاهی از اون چیزی که قرار بر سرشون بیاد.این یک منظر است که از بالای اون کوه میبینید،دومین چشمانداز از بالای اون کوه آرایش استراتزیک بازیگران منطقهای و طبیعتا جابهجایی شون و تاکتیکهای جدیدی که به کار خواهند گرفت برای بردن سهم بیشتر یعنی شما در اطراف افغانستان این منظره رو میبینید آمریکا رو که دیدیم روسیه هست اونور ترکیه است،چینه بغلش قطر،هند،پاکستان و قطر چین میشه گفت مشخصه که چی میخوان ترکیه هم دنبال یه رد پایه ویژهای در اونجا هست. فرودگاه کابل که قراره با قطر اداره بکنن که طبیعتا داشتن فرودگاه یعنی آوردن نیروهای جدید و تازه نفسی که به هر حال طرفدار ترکیه هستند و میتونن در اوضاع و احوالی که منافعشان از نظر خودشون تامین نشه ایجاد دردسر بکنند در افغانستان که طبیعتا تاثیر خواهد داشت روی کشورهای پیرامون افغانستان.مسالهی فرودگاه بینالمللی کابل و ترکیه و قطر این نشون میده که این بازیگران به اصطلاح بیرونی برای افغانستانی که فعلا چند پارچه به نظر میاد دارن چیدمان خاص خودشون رو برنامهریزی میکنن.آقای بایدن یه وقتی یه حرف دیگهای هم زده بود که خیلی جالبه گفته بود که میخواد به جنگهای بیست سال آینده مشغول باشه نه بیست سال گذشته که این حرف یک تصویر بسیار بزرگ پشتش هست که میتونه این طوری تفسیر بشه،اگر تونستن با این قرارداد به اصطلاح صلحی که با طالبان بستن بتونن به اهداف خودشون برسن و همونطور که عرض کردم چین و یه جورایی بکنن به اضافهی استراتژیهای دیگهای که دارن با استرالیا و ژاپن و کشورهای دیگه که در جاهای دیگه چین و دارن محاصره میکنن،اینجا هم اگه بتونن از طریق طالبان این کار رو بکنن خب خیلی جالبه ولی اگه نتونن اون جنگهای بیست سال آینده میتونه مفهومش این باشه که با گروههای دیگهای که در افغانستان هستن بتونن ناآرامیهایی به طور مشخص در ایالت جین جیانگ چین ایجاد بکنن و کشورهای دیگه اگه بخوان.یک پروفسور حقوق و تاریخ دانشگاه ییل به نام آقای ساموئل موین یک مقالهای نوشته چند وقت پیش توی نیویورک تایمز،مقالهی جالبیه که یه جورایی برمیگرده به همین حرف آقای بایدن،بایدن گفته (19:54) یعنی این حرفی که زده ما جنگمون علیه تروریسم در افغانستان و کشورهای دیگه ادامه خواهیم داد،حالا این معانی زیادی میتونه داشته باشه آقای موین میگه که میخوان این جنگی که ازش حرف میزنن این جنگ جنگ دیگهای خواهد بود، جنگ سختافزاری اونطور که در افغانستان هست نیست بلکه جنگ جدیدیه بر مبنای دستاوردهای تکنولوژی امروزه مثل پهپاد و مسائلی از این دست و ایشون معتقده که منظور آقای بایدن اینه که میخواد جنگ و هیومین بکنه یعنی انسانیش بکنه و منظورش از انسانی اینه که طوری عمل بکنن که مردم نفهمن که چگونه است.آقای پروفسور موین معتقده که این حرف بایدن و حرف های مشابهی که من خدمتتون گفتم برنامهی دراز مدتیه که جنگ بیپایان جدیدیه و میخوان یه چهرهی انسانی بهش بدن یعنی نبودن نیروهای اشغالگر،خب خود به خود در مطبوعات مطرح نمیشه ولی استفاده از پهباد و چیزای دیگه اون هیاهو و جنجالی رو که ممکنه حضور سختافزاری به وجود بیاره به وجود نمیاره.آقای پروفسور موین کتابی نوشته تحت نام (21:49) چگونه ایالات متحده صلح و کنار گذاشته و جنگ و دوباره کشف کرده؟ تحتالفظیش این میشه و به طور مشخص منظورش جنگهای بیپایان آینده است همونطور که آقای بایدن گفت من به جنگهای بیست سال آینده فکر میکنم.پس از این مقالهی آقای موین همونطور که گفتم من لینکش رو براتون میذارم میدونین که حداقل تا کنون سه قدرت بزرگ در امور افغانستان دخالت کردن لشکرکشی کردند و سرانجام یه جوری بیرون رفتن که موفق نبوده عملیاتشون ولی داستان چین داستان دیگهای،شیوهی چین برای گسترش نفوذش با شیوهی اون قدرتهای بزرگ کاملا فرق میکنه و میتونه طوری عمل کنه که دچار اون گرفتاریهایی که اون سه قدرت بزرگ قبلی شدن نشه.دلایلی میشه در این رابطه عنوان کرد که چین میتونه طوری عمل بکنه که دچار این مشکلات نشه،همچنین هم ایران در بهترین حالت خواهان اینن که اقدامات سازندهای انجام بدن که این مشکلات افغانستان حل بشه و جای امنی باشه نه ناامن.افغانستان نا امن هم برای ایران دردسر میشه هم برای چین،طبیعیه که مسائل امنیتی هم برای ایران اهمیت داره هم برای چین.مسالهی قاچاق مواد مخدر هست و اگر جنگهای داخلی اختلافات و نزاع داخلی اتفاق بیفته بین گروههای مختلفی که در اونجا هستن این میتونه تاثیر منفی روی چین بزاره روی ایران بذاره به همین خاطره که من میگم در دراز مدت چین و ایران میدونن برای حل مشکلات امنیتی خودشون باید ثبات در افغانستان به وجود بیاد یعنی اینها بیشتر طرفدار ثباتن تا چیزاییه دیگه برای اینکه به نفعشونه هم ایران هم چین،به خصوص چین که یک قدرت بزرگه.برای همینه که میگم اگر چین در امور افغانستان دخالت بکنه که نشون میده این کارو بکنه و به احتمال زیاد اولین کشوری خواهد بود که حکومت طالبان و به رسمیت خواهد شناخت به نظر من رویکردش در ارتباط با افغانستان یک جور مداخلهی به اصطلاح سازندس،مداخلهی سازنده میشه گفت یعنی سعی خواهد کرد که بین گروههایی که در افغانستان هستند یک جور آشتی به وجود بیاره برای اینه که چین روابط بسیار خوب هم با پاکستان داره هم با ایران داره هم با عربستان سعودی داره و کشورهای دیگه که به خاطر اون روابط خوب شاید بتونه روی این گروهها تاثیر بذاره و درجهی صدای جنگ و کم بکنه و بیاره پایینتر. تحلیلگرای متفاوت معتقدند که پکن از طریق پاکستان که همون متحد قدیمیش که قبلا هم خدمتتون گفتم که بمب اتم بهش داده و سیستم تانک های مجهز امروزی رو از اون طریق یعنی از طریق پاکستان میتونه تو افغانستان وارد بشه و وارد کشورهای دیگه.استراتژی تاکتیک چین هم همیشه سرمایهگذاری و تجارته،هیچوقت دنبال جنگیدن نبوده و به اصطلاح به امور داخلی اون کشورها دخالت نمیکنه یعنی شما حکومت دموکراتیک باشید ضد دموکراتیک باشید اقتدارگرا باشید دیکتاتور باشید چین با شما کاری نداره با سیستم شما فقط با شما گفت و گوی سرمایهای و تجاری داره.پروژهی معروف جادهی ابریشم جدید Belt and Road Initiative به هر حال یک سرش به پاکستان وصله و بندر گواتر و از این ور اگر با افغانستان روابط خوبی پیدا بکنه با حکومتی که در حال شکلگیریه در افغانستان از این طریق میتونه یه کریدور اقتصادی جدید از داخل خاک افغانستان تا به اصطلاح تمام جمهوریهای آسیای مرکزی برسه و از اونورم طبیعتا به ایران که هدف عمدهی این کمربند و جاده ایرانه،هدف عمدش ایرانه همونطور که از رابرت کاپلان براتون نقل قول کردم در گذشته.این برنامهی کلیه چینه.همینطور که تا حالا با هم فهمیدیم متوجه شدیم اینه که افغانستان منابع طبیعی که داره میگن که بیش از یک تریلیون دلار میشه اینجوری تخمین زده میشه،شرکتهای چینی همین الان در افغانستان یعنی در گذشت زمان آقای غنی در افغانستان وارد مزایدهها شدن و برندهی پروژههای زیادی شدن در اونجا مثلا توی سال دو هزار و هشت یک کنسرسیومی،فکر کنم یه شرکت متالوژی گروه چینی بوده که ذخایر مس افغانستان و به مدت سی سال برای استخراج به اصطلاح اجاره کرده یا قرارداد باهاشون بسته من دقیقا جزییاتش الان یادم نیست یا مثلا در سال دوهزار و یازده شرکت ملی نفت چین یه پیشنهادی داده پیشنهاد چهارصد میلیون دلاری بوده فکر کنم برای حفاری سه تا میدان نفتی من نمیدونستم افغانستان نفتم داره واقعا،به مدت سی سال یک شرکت چینی برندهی این قرارداد شده ولی با توجه به مجموعهی اوضاع و احوالی که توی افغانستان بوده و گرایش بینهایت عجیب غریب آقای غنی به آمریکا نتیجتا این پروژهها اونطور که باید پیشرفت نکرد و به هر حال هم باعث یه جور ناامیدی در افغانستان شد و چین و همانطور که عرض کردم این قراردادها رو چین به طور انحصاری در اختیار خودش داره و با روابط خاصی که همیشه با طالبان داشته و امروز هم کاملا در رفتارشون میشه دید در حقیقت امروز دارن به طالبان سیگنال میدن که شما کارهای خودتون و بکنید یعنی تشکیل دولت و مسائل دیگه ما به اون قراردادها برمیگردیم و معادن زیرزمینی رو استخراج میکنیم،سهم شما رو میدیم یعنی شما پول خودتون و میگیرید و میتونید کشورتون و اداره بکنید.میخواد اون پروژههایی که در گذشته داشته به اضافهی پروژههای جدید در افغانستان به کارش ادامه بده ولی همونطور که قبلا عرض کردم هیچ چیزی در افغانستان فعلا ثبات نداره،این یکی از سناریوها ست و ممکنه این سناریو بنا به دلایلی که قبلا عرض کردم بهم بخوره و تبدیل به یه چیز دیگهای بشه.از یه زاویهی دیگهای شما میبینید که نوعی هماهنگی هست بین دولت ایران و طالبان یعنی سعی میکنن که روابط معمولی با همدیگه داشته باشن و بگذریم که در فضای مجازی چهها گفته میشه من به اونا کاری ندارم به نظر من باتوجه به وضعیتی که فعلا هست اینگونه برخورد آنچنان با دنیای واقعیت فاصلهی عجیب غریب نداره یعنی برخورد به نظر مناسبی میاد،علت این برخورد این برخورد توی گیومه مناسبی که من عرض میکنم یکیش چینه که چین میخواد ایران و افغانستان وبا هم متحد بکنه خب؟این پروژه چینه در این رابطه چون همونطور که عرض کردم هم ایران میدونه همچین میدونه که ایران چقدر مهمه برای اون پروژهی Belt and Road Initiative یا پروژه جاده کمربندی به اصطلاح.چین طبیعتا تصویر بزرگ جهان رو هم در مقابل خودش داره و حرکتهای آمریکا رو هم حسابی زیر نظر داره و میدونه که واقعیت قضیه افغانستان چیه نه اون طوری که در مطبوعات گوناگون جهان نشون داده میشه یعنی همون واقعیتهایی که من در پادکستهای گذشته تاکنون عرض کردم خدمتتون.مثلا جریان اون چیزی که به نام طرح صلح ابراهیم هست که داماد آقای ترامپ جرد کوشنر در حقیقت میشه گفت توی گیومه معمارش بوده،خب چین این و میدونه که چرا آمریکا این کار و کرده،یکی از اهداف اون به اصطلاح طرح صلح بگذریم که ایران بوده هدف دیگه اش چین بوده یعنی اینکه آمریکا میخواد چین و از خلیج فارس تا اقیانوس هند تو محاصره داشته باشه،قبلا هم جریان تنگه مالاگا رو خدمتتون گفتم که بین سنگاپور و مالزی هست.این تنگ تر کردن حلقهی محاصره چینه اون طرح صلح ابراهیم به اصطلاح یکی از اهداف استراتژیکش این هست،برای اینکه آمریکا میتونه از اهرمهای فشار بیشتری برخوردار باشه به اضافهی همون چیزایی که همین دو روز پیش در خبرها بود که بین انگلیس و آمریکا و استرالیا قراردادی بسته شده که زیردریاییهای اتمی به استرالیا فرستاده بشه،اینجا یه اختلافی بین آمریکا و فرانسه پیش اومده برای اینکه فرانسه قرار بود برای استرالیا زیر دریایی بسازه ووو که اینها همش برمیگرده به اون پروژهی جنگ بیست سال آیندهای که آقای بایدن ازش حرف زد و چین به خوبی از این قضایا اطلاع داره.به نظر میاد که توی دو منطقه هست دو منطقهی خاص ژئوپلیتیکی که میشه چین و یه جورایی جلوی قدرت فزاینده اش رو گرفت،یکیش نمونهی اون قراردادیه که بین انگلیس و آمریکا و استرالیا گفتم و اختلافش با فرانسه به اضافهی کشورهای دیگهای هم تو اون مناطق هستن مثل نیوزلند ژاپن کره جنوبی ویتنام و امثالهم که از طریق تنگه مالاکا اقیانوس هند و محاصره بکنن همونطور که عرض کردم خدمتتون،یکی دیگه از طرف خاورمیانهست و قرارداد ابراهیم که کشورهای عربی منطقه خلیج فارس با اسرائیل نزدیک شدند البته اینها این رابطهها در گذشته مخفی بود بوده ولی الان علنی شده که در حقیقت این ائتلافی که بین این کشورها و اسرائیل به وجود اومده از طریق مدیترانه قسمت عربش به اصطلاح کانال سوئز،دریای سرخ،بابالمندب،اقیانوس هند و تنگه مالاگا تا اقیانوس آرام این یک خط محاصره چینه.یه منطقهی ژئوپلیتیکی دیگه برمیگرده به پاکستان و افغانستان یعنی اون منطقهای که عمدتا پشتون ها هستند یعنی دو طرف مرز دورانت و بلوچها که اون طریق چین میتونه به آبراههای بینالمللی برسه که اگر در این مناطق ناآرامیهایی به وجود بیاد برای چین دردسرهای خاصی رو ایجاد خواهد کرد.این تصویریه که میشه از دو محیط ژئوپلیتیکی در اطراف چین در حوزهی دریا و در حوزهی خشکی دید که آمریکا و متحدانش تلاش میکنند چین و در حال درجا زدن ببین نه پیشروی.با این تصویر عمومی که از بالا براتون توصیف کردم در ارتباط با افغانستان،آیندهی افغانستان وابسته به اینه که کدام یک از این کشورهایی که اسمشو بردم از چین و روسیه و آمریکا یعنی با متحدان خودشون دیگه بتونن درموضع بالا قرار بگیرن.وجه مسلط امورات افغانستان رو اونها بتونن اداره بکنن،اگر چین موفق بشه در این رابطه هدفش چیه؟اون پروژهی جادهی ابریشم رکن اساسی زمینیش ایران و افغانستان و پاکستانه،اگر چین بتونه اینا رو به هم پیوند بده یعنی این استراتژی چین در ارتباط با افغانستان موفق بشه به نظر من بقیه دیگه کاری ندارن اونجا انجام بدن و فکر میکنم کوله بارشونو باید ببندند،که به طور کلی اینجوری میشه گفتش که استراتژی چین و روسیه در این رابطه موفق میشه البته بعدا توضیح خواهم داد که چین و روسیه همه جا با هم موافق نیستن و روسیه نگران این قضیه است و در حقیقت روسیه از نظر تاریخی امنیت افغانستان و جزو امنیت عمومی خودش میدونه یعنی حرف اول و میگه من باید در افغانستان بزنم نه کس دیگهای،این و بعدا در موردش حرف خواهیم زد ولی اگه آمریکا موفق بشه یعنی بازی آمریکا در ارتباط با افغانستان موفق بشه نتیجهاش یعنی چین با اون جادهی ابریشمش اگه شکست نخوره حداقل یه تعویق خواهد افتاد.برای اینکه آمریکا تمام تلاشش اینه که قبل از اینکه چین تبدیل به یک قدرت واقعا غیرقابل کنترل بشه بتونه کنترلش کنه،اگرچین هژمونی پیدا بکنه دیگه به هیچ وجه کسی نمیتونه جلودارش بشه.خب این از اون منظر و یک سناریو،حالا بیایم یه سناریوی دیگهای رو ببینیم اگر اتفاق بیفته چی میشه،و اون سناریو اینه که با مسائلی که در افغانستان به وجود آورده شده از جانب آمریکا و متحدانش آیا هدفشون این نبوده که نگاه ایران و از سوریه بردارند و متوجه مرزهای شرقی خودش بکنن؟آیا هدفشان این نبوده؟اینم یک سناریویی که سعی میکنیم یه نگاهی به اون بندازیم.افغانستان تبدیل شده به عرصهی رقابت عربستان و ایران،این میتونه دوباره تکرار بشه.ایران از جدی بودن این قضیه آگاهی کامل داره برخلاف بعضی از تحلیل گران ایرانی که طور دیگهای تفسیر میکنن،آقای محمد بن سلمان که معرف حضور شما هستن سعی میکنه خودش و معتدل جا بزنه و حالت افراطی مذهبی که عربستان صعودی معروفه به اونه با اون فاصله بگیره ولی در دنیای واقعی اینگونه نیست،آقای بن سلمان هم مثل طالبان به نظر میاد ایدئولوژیش و یک جایی جا گذاشته مخفی کرده برای روزای دیگه برای اینکه شما میبینید که عربستان سعودی به طور مدام از جریانات ضد ایرانی که سر مرزهای شرقی ایران افاق میفته کماکان حمایت میکنه و هر از چند گاهی شما میبینید که اتفاقاتی در شهرهای مرزی ایران برای نیروهای ایرانی میفته.این احتمال وجود داره بر اساس این سناریو احتمالی که خدمتتون گفتم عربستان سعودی از طالبان استفاده بکنه به عنوان یک تهدید دائمی و یک تهدید استراتژیک علیه ایران همونطور که ایران از کرسیها در یمن علیه عربستان استفاده میکنه،این ممکنه یکی از آن سناریوهایی باشه که باید بهش پرداخته بشه که طبیعتا در پادکستهای بعدی این موضوع و موضوعات دیگه رو با هم مرور میکنیم و مورد بررسی قرار میدیم،ولی فعلا این و میتونم بگم افغانستان یمن نیست و طالبان هم انصارالله نیست این و فعلا از من داشته باشید تا دلایلم و بگم.