منار علم و جهل و محیط ژئوپلیتیک ناآرام کابل – قسمت پنچم
- Radio51_Admin
- اپیزودها
- اردیبهشت 30, 1403
رادیو پنجاه و یک فصل ویژه منار علم و جهل و محیط ژئوپلیتیک ناآرام کابل قسمت پنجم.در پادکست قبلی این مسائل رو با همدیگه مرور کردیم که چگونه افغانستان به اصطلاح به دست طالبان افتاد و آمریکا باز این کشور رو به همان نقطه ای برگرداند که قبلا تو سال دو هزار و یک بود به نوعی یعنی یه جوری حالت بیثباتی و در خطر منتهی با تفاوتهایی که گفتیم چگونه است،سناریوهای گوناگونی در اینجا وجود داره که به بعضیاش پرداختیم و به بعضیهای دیگه خواهیم پرداخت.وضعیتی که الان وجود داره به طور کلی یه جوری شاید طرح استراتژیستهای دولت آمریکا باشه که یه وجهش اینه که نوعی ثبات ایجاد کنه با حفظ منافع،اگه نشد به باتلاق غیرقابل مدیریت و یک جایی که چین روسیه و ایران نتونن پیشرفتهای اقتصادی یا امنیتی و چیزای دیگه داشته باشن.سناریوهای گوناگونی اینجا در هم تنیده شده و یک به یک میاد جلو.گفتیم که آقای بایدن میخوان که جنگهای بیست سالهی گذشته رو کنار بزارن و به جنگهای بیست سالهی آینده بپردازند و گفتیم که چرا این کار و میکنن و اینکه از شعارش میشه اینجوری برداشت کرد که هدف اصلیش از بازی امروزیش تو افغانستان به نوعی بهرهبرداری از همین گروههای گوناگونی هست که در افغانستان حضور دارند.از اینها در شرایط متفاوت و زبانهای متفاوت بستگی به آرامش یا ناآرامی محیط ژئوپلیتیکی افغانستان بتونه جلوی چین و ایران و بگیره و این هم گفتیم که چین به دلیل همسایگی و مسائل دیگه در صدد اینه که یه جوری آرامش و ثبات در اونجا بوجود بیاره چون به نفعشه و همچنین به مسائل امنیتی هم در این رابطه دقت نظر و توجه داره مثل مثلا تروریسم و قاچاق مواد مخدر و امثالهم که بتونه از طریق افغانستان و مسائلی که پیش میاد تاثیر منفی روی چین بزاره و همچنین گفتیم در ارتباط با پروژهی کمربند و جاده یا همون جادهی ابریشم جدید حرف زدیم و کریدور اقتصادی چین و پاکستان که میتونه از طریق افغانستان گسترش پیدا کنه به آسیای مرکزی و تمام منطقه رو تحت چطر حمایتی چین قرار بده،در مورد اینا تو پادکست قبلی حرف زدیم و پایانش گفتم که بیایم از یه زاویهی دیگهای به قضیه نگاه کنیم و سناریوهای دیگه رو بسنجیم که چه اتفاقی خواهد افتاد و اینکه آیا این اتفاقی که در یک ماه و اندی گذشته افتاده در افغانستان در حقیقت پایههاش از سال هزار و سیصد و نود و هفت و با آزادی ملا برادر از زندان شروع شده و جریان مذاکرات به اصطلاح صلح دوحه و چیزای دیگه،آیا این هدف دیگهای رو دنبال نمیکنه؟آیا این یک جور نمیخواد محاصرهی ایران و تکمیل بکنه؟آیا نمیخواد نظر ایران و حضور ایران و از سوریه به سمت شرق جلب بکنه؟چون این و در نظر داشته باشید سیاستگذاریهای آمریکا هیئت حاکمهی آمریکا به طور کلی همیشه از طریق لنز اسرائیل دیده میشه یعنی امنیت اسرائیل،این و همیشه به خاطر داشته باشید.اینی که میگن امورات آمریکا و اسرائیل میگردونه منظورم اون چیزا نیست،منظور من اینه که باید بدونیم که لابیه در آمریکا نفوذ بسیار بالایی داره و به هرحال سیاستگذاری تو اون منطقه با لنز امنیت اسرائیل انجام میشه و ایران از سوریه یا مثلا لبنان یا عراق نظرش به سمت دیگه جلب بشه خود به خود این به نفع امنیت اسرائیله.وقتی میخواستم این پادکست و براتون آماده کنم مسائل جدیدی توی دنیا اتفاق افتاد که دوتاشون رو براتون میگم،یکی این که توی مجلهی فارماسی شمارهی سپتامبر شونزده دو هزار و بیست و یک اومده که آمریکا از سازمان ملل خواسته که منع سفر طالبان رو بردارن و متعاقب آن طبیعتا مسالهی به اصطلاح محاصرهی اقتصادی و پولی و مالی و اینجور چیزا رو توی سپتامبر شونزدهم،مجلهی فارماسی اومده.این یه خبر جالبیه در ارتباط با اون سیاست عمومی که عرض کردم فعلا تلاش در این جهته نه تنها آمریکا کشورهای دیگه هم که نوعی ثبات با طالبان در افغانستان بوجود بیاد این فعلا سناریو اوله.ایران عضو اصلی سازمان همکاری شانگ های شد،میدونید که سازمان همکاریهای شانگهای که به اصطلاح به انگلیسی بهش میگن (6:09) یه سازمانیه که همکاریهای همهجانبه امنیتی اقتصادی فرهنگیه که بین رهبران چین و روسیه قزاقستان و قرقیزستان و تاجیکستان در سال نود و شیش برقرار شده،به وجود اومده و طبیعتا هدفشون جلوگیری از نفوذ آمریکا و ناتو تو منطقه هست و یک جور برقراری موازنه قوا،بعد کشورهای دیگه بهش به عنوان ناظر و عضوی رسمی ایران هم به عنوان ناظر بوده در سالهای گذشته که تا این دفعه به اصطلاح به عنوان عضو اصلی پذیرفته شده.درسته یه عدهای میگن که پیمان شانگهای همچین پیمان تعهدآوری نیست،پیمان دفاعی واقعی نیست امنیتی فلان نیست و اینا در جواب اینا میشه گفتش که اتحادیه اروپا که یکی از بهترین دستاوردهای بعد از جنگ هست اون هم نمیتونید شما بگید که یک اتحادیه دفاعی دفاع جمعی و امثال اون هست،حتی ناتو هم با تمام تجربههایی که بعد از جنگ اندوختن میبینید که اونها هم حتی یک دست نیستن در جنگ عراق و افغانستان میدونید که مخالفت کردن و تعداد نیروهایی که فرستادن چقدرو،به هر حال منظورم اینه که اون هم یک سازمان امنیتی و نظامی کامل نیست چه برسه که این باشه ولی یک سازمان مهمی هست و از این زاویه باید بهش نگاه کرد.ایران از سه زاویه میتونه اثرگذار باشه توی سازمان همکاریهای شانگ های،میتونه از طریق اون چیزی که معروف به کریدور شمال جنوب هست یک حلقه اتصالی باشه برای شمال جنوب و شمال اوراسیا و آسیای مرکزی و روسیه رو یه جورایی به هند از طریق چابهار میتونه پیوند بده.کریدور شمال جنوبش میتونه زیرساختهای همگرایانه به اصطلاح اون چیزی که بهش میگن اوراسیا بزرگ تقویت کنندهی این جنبش باشه،مهمترین چیزی که قبلا آقای کاپلان براتون گفت من بارها این رو تکرار کردم وصل شدن ایران به اون چیزی که جادهی ابریشم جدید میگن یعنی کریدور چین آسیای مرکزی غرب آسیا و در حقیقت پیوند دهندهی شرق و غرب اوراسیاست و بندر چابهار و ظرفیتی که این بندر میتونه داشته باشه و آلترناتیوی باشه برای خلیج فارس و مسائل دیگه ایران میتونه نقش برجستهای در اینجا بازی بکنه و طبیعتا آمریکا یکی از اهداف به اصطلاح خروجش از افغانستان این موضوعه و همون طور که قبلا عرض کردم آمریکا از افغانستان نرفته فقط موضعش تغییر کرده و یه جور جابهجایی نیرو اتفاق افتاده این و در نظر داشته باشید یعنی جنگ از حالت سختافزاری تبدیل شده به جنگ هیومین،به قول اون پرفسور دانشگاه یعنی جنگ حالت به اصطلاح انسانی پیدا کرده ایناها اونجا هستن. همهی این داستانها باز من و دوباره میکشه به آقای زبیگنیِف برژینسکی،من در مورد آقای برژینسکی حرف زدم و جنبههای گوناگون کار و طرح استراتژیهای گوناگون در سیاست گذاریها و مسائل امنیتی آمریکا،که ایشون مشاور امنیت ملی کارتر بوده در عین حال هم به دولت ریگان هم مشاوره می داده.ایشون از طراحان اصلی اون نیروهای به اصطلاح جهادی هستند علیه اون چیزی که ایشون کمونیست میگفتن یا شوروی سابق.آقای برژینسکی به شدت یک شخصیت ضد کمونیستی بودند این و در نظر داشته باشید در مطالعات.همهی تحلیلگران معتبر دنیا برژینسکی رو معمار ظهور و رشد جهادیهای اسلامی در سیاست بینالمللی میدونن،ایشون در حقیقت پدر خوانده این داستانن میدونن از نظر استراتژیک،خودش در مصاحبهای میگه من نقل قول میکنم:روزی که روس ها به طور رسمی از مرز یعنی افغانستان گذشتهاند من به رئیس جمهوری کارتر نوشتم که ما هم اکنون این فرصت را داریم که به روس ها (جنگ ویتنام شان را عرضه کنیم) واقعا اینطور بود برای مدت ده سال مسکو مجبور بود در جنگی وارد شود که حکومتش توانایی پیش برد آن را نداشت.پایان نقل قول.ایشون نقش بسیار بالایی در هماهنگ کردن گستردهی مسائل اطلاعاتی با کشورهای مسلمانی مثل پاکستان،مصر،عربستان و هماهنگ کردن اینها با کشورهای غربی و اسرائیل به اضافهی رقبای اون موقع شوروی یعنی چین و ژاپن.برای تهیهی سلاح و کمکهای به اصطلاح بشردوستانه و به راه اندازی اون چیزی که بعدها به نام مجاهدین افغانستان معروف شدند که من به تفصیل گفتم که اینها چجوری شکل گرفتن و چه کسانی طراح اصلی این قضیه بودند در منطقه،ایشونم یکی از طراحان اصلی بودند و پدرخوانده این داستان ولی عدهی دیگهای معتقدند طراحی اصلی ضیاءالحق بوده که اون طرح رو به اینا فروخته.این بحث ما کسانی که معتقدند بگن این اول بوده اون دوم من کاری به اونا ندارم ولی اون چیزی که اتفاق افتاده چیزی بوده که خدمتتون توضیح دادم و ایشون یکی از معماران اصلی اون چیزیه که به نام جهاد اسلامی معروفه.آقای برژینسکی زیاد مورد انتقاد قرار گرفتن در ارتباط با همین پروژهای که عرض کردم که یکی از طراحان اصلی هستن و ایشون به شدت در مقابل این انتقادات مقاومت میکردند و نپذیرفتن و میگفتن بذارید نقل قولی از ایشون بیارم:چه چیزی در تاریخ مهمتر است؟وجود طالبان یا فروپاشی شوروی؟وجود یک تعداد مسلمانهای به هیجان آمده یا آزادی اروپای مرکزی و پایان جنگ سرد.پایان نقل قول.این این حرف ایشون تعریف ژئوپلیتیکه به زبان دیگه ای یعنی قدرت و چگونگی تقسیم اون در جهان.مسائل انسانی و از بین رفتن محیط زیست و آواره شدن مردمان و این چیزا به هیچ وجه در اینگونه تحلیل ها جایی ندارد.کشور مرکزی در ارتباط با طرح اون چیزی که مجاهدین میگن از نظر لجستیکی قبلا هم خدمتتون گفتم پاکستان بوده،پاکستان رکن اساسی جنبش اسلامی علیه شوروی در گذشته و بعدها علیه آمریکا بوده.اونچه که مشخصه اتفاقی که در افغانستان این روزا افتاده همین قدرتگیری طالبان دست پاکستان و تو افغانستان بازتر میکنه و طبیعیست با نفوذی که پاکستان در طالبان داره تلاش میکنه که به قدرت رسیدن طالبان و در راستای اهداف خودش جهت بده و استفاده بکنه،ترکیه هم دقیقا همون برخورد رو داره.با توجه به اون سناریویی که گفتم دگرگونه نگاه بکنیم ایران وضعیتش چی میشه تو رابطه؟فکر نمیکنید ایران وضع حداقل خوبی نداره اگر نگیم خطرناک؟به این خاطر که با وجود طالبان و تسلط اینها در افغانستان امکان نفوذ ایران که در گذشته داشته کمتر میشه و ضعیفتر و مضاف هم به اینکه اگر وضع به اون صورتی که همهی قدرتها منجمله ایران انتظار دارن پیش نره گروههای دیگهای که در اونجا حضور دارن و دشمنیهای خاصی با ایران دارن مثل مثلا همون گروه داعش شاخه خراسان دست به عملیات ایذایی علیه ایران بزنه و طالبان هیچ کنترلی روشون انجام نده مثلا بگه که ما نمیتونیم کنترل کنیم از کنترل ما خارجه،میتونن بهانههای اینجوری بیارن،منظورم اینه که یکی دیگه از سناریوهای کناری سناریوی اصلی آمریکا همینه که در ارتباط با ایران انجام داده میشه یا انجام خواهد شد،یعنی به قدرت رسیدن طالبان یه جورایی دوباره به محدودیت و محاصرهی بیشتر ایران ختم میشه و آمریکا طبیعتا تلاش میکنه با کشورهای هم مرز با ایران و کشورهای اطراف رابطهی خوبی داشته باشه که حالا مستقیم یا غیر مستقیم نفوذ روشون داشته باشه و به طور خلاصه خروج آمریکا از افغانستان و تبعات بعد از اون نمیتونه برای ایران پیروزی باشه یا خوشحالی بیاره به نظر من.شما اگه خاطرتون باشه توی نظریهی ستیز تمدنها یا جنگ تمدنهای آقای ساموئل هان تین تن استراتژیست مشهور آمریکایی و این هم مهمه توجه داشته باشید هماهنگ کنندهی دفتر طرح و برنامهریزی شورای ملی امنیت آمریکا در دورهی برژینسکی،ایشون هم با برژینسکی کار میکردن.تو اون نظریه معروفش شاید بیش از سی سال ازش میگذره یه نکاتی توی مجموعهی اون تئوری داشت که من اونجا به تفصیل توضیح دادم به اون اتحاد بین دو تا تمدن اسلامی و کنفوسیوسی بود.تمدن اسلامی با محوریت ایران و کنفوسیوس هم که چین بوده.تو اون نظریه به طور کلی تاکید میکنه که غرب با رهبری آمریکا تمدن برتر و مسلط دنیاست و بازم تاکید میکنه که از میان تمام رقبای تمدنی غرب به اصطلاح دو تمدن اسلام و کنفوسیوس که بازیگر اصلی هر کدوم اونها دو کشور ایران و چین هستن میتونن نظم جهانی رو که رهبریش دست آمریکاست به هم بزند نقل و قول:اسلام و چین دارای سنتهای فرهنگی بسیار غنی و متفاوت با غرب هستند که از دید خودشان بسیار برتر است،قدرت و اعتماد به نفس هر دو فرهنگ در رابطه با غرب رو به افزایش است و درگیری میان ارزشها و منافع آنان با غرب در در حال تشدید است و ایشون ادامه میده جوامع اسلامیک و سونیک یعنی همان جوامع چینی غرب را متخاصم میبینند و بنابراین با یک دیگر علیه غرب همکاری خواهند کرد پایان نقل و قول.پس در نظر داشته باشید این تئوری در برنامهریزیهای استراتژیک آمریکا حداقل دربارهی اون چیزی که به عنوان قرارداد صلح به اصطلاح دوحه معروفه در اونجا این تئوری حتما بهش فکر شده و به کار برده شده.بگذریم،کشورهایی مثل ترکیه و پاکستان و عربستان هم تلاش میکنن که به نوبهی خودشون روی طالبان اثر بذارن و کنترل داشته باشن.پاکستان به طور خاص همونطور که عرض کردم در میان اینها کنترل بیشتری داره و تاثیر بیشتری داره ولی ایران چی؟در میان اینها ایران از یک حلقهی ضعیفی برخورداره نه اینکه نفوذ نداره ولی نفوذش با قدرت گیری طالبان اون چیزی نیست که در گذشته بوده،برای همینه که این گروههای جهادی گوناگون که اسمشون رو بردم در آنجا هستند و فعلا ساکتن در دورههایی ممکنه علیه ایران به کار گرفته بشن و دست به نوعی عملیات ایذایی در ایران بزنن و طالبان هم باهاشون برخورد جدی نکنند.در دراز مدت یک جور ناامنیه میشه گفت مزمن رو در مرزهای شرقی ایران باعث میشن و هدف اصلیش هم همونطور که عرض کردم اینه که ایران نگاهش از دیگر نقاط جهان به جغرافیای شرقش دوخته بشه این به نفع امنیت اسرائیل،این هم در نظر داشته باشین که اقتصاد ایران به دلیل محاصره اقتصادی آمریکا و سو، مدیریت و مسائل دیگه و فساد اقتصاد نیمه جانیه و این وضعیتی که الان ایران داره طبیعیست به نفع آمریکا و همپیمانهای منطقهایش به اضافهی ترکیه هم هست و برای همینه که عرض کردم بیرون رفتن ظاهری آمریکا از افغانستان نباید باعث شادی در میان رهبران سیاسی امنیتی نظامی ایران بشه چون اینجا یه عنصر دیگه هم وارد ماجرا میشه که در گذشته نبوده، اختلافاتی که ایران و آمریکا داشتن بیشتر اختلافات سیاسی بود و تا حدی نظامی حالا خودش رفته بیرون از خاک افغانستان رو دریاها نشسته و یا جاهای دیگه نشسته ناظر بر قضایاست ولی قدرتهای منطقهای که حالا به صورت دفاکتو سر مرزهای شرق ایران قرار گرفتند اختلافات فرهنگی اجتماعیشون هم با خودشون میارن و این معضل جدیدتری خواهد بود برای ایران بعد از خروج آمریکا از افغانستان.اجازه بدید من از روش مونتاژ سرگئی آیزنشتاین استفاده بکنم چند تا اتفاق سیاسی و غیره رو کنار هم قرار بدم تا شاید از طریق مونتاژ اینها به ما کمک بشه که بتونیم درک بهتری از اون چیزی که افتاده و قراره بیفته داشته باشیم.در بهمن هزار و سیصد و نود و هشت یعنی بیست و هشت بهمن نود و هشت که میشه هفده فوریه دو هزار و بیست گروه طالبان اعلام میکنه که مذاکراتش با آمریکا تموم شده و سند توافقنامه صلح و ضمائمش نهایی شده و به زودی امضا خواهد شد،این خبر مهمی در اون موقع بود.آقای خلیلزاد نمایندهی آمریکا تو یک سری از توییتهاش اینطوری نوشت :ما در آستانهی یک توافقی هستیم که خشونت را کاهش داده و راه را برای افغانها خواهد گشود تا برای مذاکرات در مورد یک صلح با عزت و پایدار و یک افغانستان متحد با اقتدار که ایالات متحده متحدانش و هیچ کشور دیگر را تهدید نکند با هم بنشیند.شما یه بار دیگه به این توییت ها گوش بدید یا خودتون ببینید اگر یک جملهی درست توی این توییت در آوردید به من بگید که کدوم جمله درست بوده و اون اتفاق افتاده،اتفاقاتی افتاده که توی این توییت ها نیست و پنهان هست.توی مرداد سال هزار و سیصد و نود و نه توسط جرد کوشنر داماد آقای ترامپ و کسی که نتانیاهو رو عمو صدا میکنه توافقنامهای رو اینها امضاء کردند به نام توافقنامهی ابراهیم یا توافقات ابراهیم Abraham Accords که بین اسرائیل و امارات متحده عربی بوده که در حقیقت در سیزده اوت و دو هزار و بیست این قرارداد به اصطلاح منعقد شده.حادثهی دیگه یا خبر دیگه سیزده خرداد هزار و چهارصده و لوید آستین دفاع ایالات متحده آمریکا تلفنی با محمد بن سلمان ولیعهد و وزیر دفاع عربستان سعودی گفتگویی داره و ضمن اون حمایت خودش و یعنی حمایت آمریکا را از عربستان سعودی برای دفاع از مرزها و شهروندان خود مورد تاکید قرار میده.آقای آستین عربستان سعودی رو(ستونی مهم در ساختار امنیت منطقهای دانست) و بر تعهد به اصطلاحات ایالات متحده نسبت به دفاع از خود تاکید کرد.این حرف آقای وزیر دفاع آمریکاست. پونزده خرداد یعنی دو روز بعد آقای لندر کین نماینده ویژه ایالات متحده در امور یمن بعد از بازگشت از سفرش به عربستان سعودی و عمان و امارات متحده عربی و اردن توی بیانیه ای اعلام میکنه که روسی های تحت پشتیبانی جمهوری اسلامی ایران از تعاملی با معنا بر سر آتشبس و پایان یک جنگ تقریبا هفت ساله خودداری کردند.در چهارده آوریل دو هزار و بیست و یک رئیس جمهور ایالات متحده آقای بایدن اعلام میکنه (زمان پایان جنگ بی پایان فرا رسیده) واعلام میکنه که نیروهای آمریکایی در یازده سپتامبر همین سال بیست و یک از خاک افغانستان خارج میشن.این قسمت و داشته باشید تا شما رو برگردونم به اون پادکستی که در ارتباط با انتخابات ایران به نام از از ولایات آن تا از هاری و چند سوال بینابین.یه سوالی رو اونجا طرح کرده بودم که جواب اون سوال و جایی پیدا نکرده بودم تا اون موقع و مضمونش این بود،چرا رهبران شاخص سنی با صدور اعلامیه و کارزار تبلیغاتی اهالی سنی مذهب و به رای دادن به آقای رئیسی تشویق کردن؟چرا این کارو کردن؟شورا هماندیشی اهل سنت ایران که یک سازمانیه و فراکسیون اهل سنت مجلس بیست و سه خرداد اعلام میکنه که از آقای رئیسی حمایت میکنه خب؟بعد هم آقای رئیسی ملاقاتی داشتند با آقای مولوی عبدالحمید و بقیه ماجرا.به این اطلاعیه آقای مولوی عبدالحمید اگه دقت بکنید شاید بخشی از جواب اون سوال تو اطلاعیه که در مطبوعات داخل کشور چاپ شده وجود داشته باشه که در حقیقت سیزده شهریور شنبهی سیزده شهریور این اطلاعیه چاپ شده که میشه چهار سپتامبر دو هزار و بیست و یک.ایشون اینجوری مینویسن:پیروزی بزرگ و چشمگیر طالبان که نتیجهی جهاد شهادت و صبر در راه حق به این کلمات دقیقا دقت بکنید،در مقابل اشغالگران متجاوز و دولت دست نشانده و ناکارآمد و غرق در فساد بود برای عمارت اسلامی علمای بزرگوار و عموم ملت غیور و مجاهد افغانستان قابل تبریک و تهنیت است،بنده به جهانیان اطمینان میدهم که طالبان امروز طالبان بیست سال قبل نیستند،آنها تجربه کسب کردهاند و تغییراتی در دیدگاههایشان به وجود آمده است،اگر ضعفهایی وجود داشته باشد قابل اصلاح هستند شناخت ما نسبت به طالبان از بسیاری از مردم دنیا بیشتر است چون همسایه هستیم و آنها را بهتر میشناسیم بنابراین معتقدیم باید به طالبان فرصت داد و نباید به تبلیغات سوء و یک طرفه توجه کرد.رسانهها نیز باید بیطرفی خود را حفظ کنند و واقعیتها را انعکاس بدن و ادامه پیدا میکنه بیانیه بسیار طولانی هست ولی نکات بسیار مهمی در این بیانیه شما میبینید که نشان از این داره که ایران از خیلی وقت پیشها اطلاع داشت که چه کسی در افغانستان به قدرت خواهد رسید و انتخابات ایران هم در اون راستا سازماندهی شد و شرکت سنیها در اون انتخابات هم یک جور معنا داشت برای آینده افغانستان و اون چیزی که آقای مولوی عبدالحمید به بهترین وجهی توضیح داده.باید اینجا تاکید بکنم که آقای مولوی عبدالحمید ناگهان بهشون وحی نشده که این چیزا رو بنویسن و بگن،این یک سبقهی به اصطلاح تاریخی داره ایشون در تاریخ بیست و پنج آبان هزار و سیصد و نود و سه یعنی هفت سال قبل توی سفری که به چابهار داشتند و سخنرانی که بین به اصطلاح در جمع مدیران مدارس دینی سیستان و بلوچستان داشتند اینجوری در مورد طالبان گفتن:همهی این گروهها تکفیری نیستند،به عنوان مثال گروه طالبان تکفیری نیست اتفاقاتی که ما با روش عملکردهای آنها داریم بماند اما این گروه تکفیری نیست.ایشون در سال هزار و سیصد و نود و هشت با صدور یه بیانیهای امضای توافقنامه صلح بین (حرکت طالبان افغانستان) حرکت طالبان افغانستان و دولت آمریکا رو (موفقیت بسیار بزرگ عصر حاضر) و مصداق (پیروزی حق بر باطل دانست) شما اگر این ادبیات و با ادبیات نیروهایی که در ایران دست برتر رو دارن مقایسه بکنید شباهتهای بسیاری پیدا میکنید،آیا فکر میکنید این شباهتها اتفاقیه؟من اینجوری فکر نمیکنم.در مرداد هزار و چهارصد آقای مولوی عبدالحمید دربارهی طالبان گفتند که:پیشرویهای گستردهی طالبان در افغانستان نتیجهی نصرت خدا و حمایتهای مردمی و حمایت های مردمی از آنهاست و هدف طالبان اجرای شریعت اسلام است.روزنامه شرق در تاریخ شونزده شیش هزار و چهارصد،خبرنگارش یه سوالی ازش میکنه از آقای مولوی عبدالحمید،به نظر میرسد شما از استقرار حکومت طالبان در افغانستان از قبل مطلع بودید،جوابشون اینه بله،من روی شناختی که از طالبان و همینطور حکومت افغانستان داشتم میدانستم که این حکومت سقوط میکند و طالبان به قدرت میرسند و تمام افغانستان را میگیرند، من بر اساس شناختی که از جامعه افغانستان دارم و موازنهی قدرتی که در درون افغانستان میشناسم میدانستم.یعنی شما در نظر بگیرید یک فرد بسیار بسیار بسیار بیشتر از سازمانهای امنیتی غرب و منطقه میدونسته به تنهایی واقعا،ایشون هم این اطلاعات رو از کجا آوردن؟این سواله من واقعا برام خیلی دشواره که بپذیرم یک فرد میتونه این همه اطلاعات امنیتی داشته باشه،این تحلیل نیست اون چیزی که ایشون میگن پشتش باید دادههای امنیتی وجود داشته باشه که به این نتیجه رسیده باشن ایشون،اگر اینطوری نمیشد این میشد یک حرف باطل ولی میبینیم که همین طوری شد که ایشون میگن،تمام تشکیلات جاسوسی و ضد جاسوسی و امنیتی تمامی غرب اروپا بهتره برن کنار ایشون بشینن یه جایی تو مرکز اروپا و مسائل منطقه رو پیشبینی بکنن برای بقیه،فکر میکنم این بهترین راه باشه بسیار هم ارزون تر برای اونها تموم میشه ولی اینطوری نیست که ایشون به طور فردی این اطلاعات رو داشته باشن.این تصور منه خیلی دشواره اینطور فکر کردن.سوال دیگهای از ایشون میکنن،نظر شخص شما دربارهی مقاومت احمد مسعود در منطقهی پنجشیر چیست؟ایشون میگه:فرزند احمد شاه مسعود هم نمیتواند مقاومت کند من مطمئن هستم که نه او و نه هیچ کس دیگری نمیتواند در مقابل اینها یعنی طالبان مقاومت کند.ایشان یک فرد جوان است و پدرش هم جزو کسانی بود که در زمان تجاوز شوروی سابق به افغانستان جهاد کرد و با آنها جنگید،بهترین راه این است که بیایند و بنشینند با مذاکره و گفتگو مسئله را حل کنند.بر مبنای این چیزایی که خدمتتون گفتم به نظر میاد که توی ایران طالبان یا همان طالب های پشتون به عنوان یک واقعیت پذیرفته شدند و فقط تنها چیزی که عنوان میشه خروج غیر مسئولانه آمریکاست که انتقاد میشه ازش بقیه چیزاش به نوعی به نظر میاد پذیرفته شده ولی ضمن پذیرش این واقعیت تردیدهایی هم در ایران وجود داره که باید هم وجود داشته باشه و خط قرمزهایی هم دارن اونها که باید هم وجود داشته باشه،سوالهای گوناگون طبیعتا برای هر ایرانی میتونه این روزها مطرح باشه،چه ایرانی داخل حکومت یا خارج حکومت،آیا باید با طالبان جنگید مثلا؟به صورت جنگ مستقیم یا جنگ نیابتی مستقیم هرجوری،یا اینکه با طالبان همکاری کرد و به اصطلاح اعتلاف کرد و مثلا این و بخشی از اون چیزی که بهش میگن محور مقاومت قرار داد یا اینکه مثلا بیایم چیکار کنیم،بین طالبان و گروههای دیگه میانجیگری سیاسی بکنیم که این اختلاف نشه و جنگ نشه و جنگ داخلی نشه و طبیعتا از هیچ زاویهای به نفع ایران نیست در وحله اول سیل مهاجرانی که وارد ایران خواهند شد و اقتصا ضعیفی که ایران داره و آخرش میرسه،آیا بهتر نیست با طالبان تعامل بشه به عنوان یک واقعیتی که روی زمین بوجود اومده آورده شده حالا یا خودشون ایجاد کردن یا دیگران براشون ایجاد کردند و این حساسیتهایی که در ایران به واژهی عمارت اسلامی وجود داره،خب یه جوری به هرحال تحمل بشه به طور حالا مقطعی هم شده یا هر جور دیگهای.همونطور که آقای مولوی عبدالحمید از این واژه استفاده کردند به راحتی شاید رهبران ایران هم بپذیرن اینو.اگه اینارو یه نگاهی بهش بکنیم جنگ با طالبان تمام سناریوها در همین رابطه چیده شده که چنین چیزی به وجود بیاد، ایران باید به هر طریقی شده از هرگونه درگیری با طالبان فاصله بگیره.اون چیزی که مولوی عبدالحمید در ارتباط با پنجشیر و احمد شاه مسعود معذرت میخوام احمد مسعود عنوان کردن ازش به عنوان گروه نیابتی استفاده کرد به نظر من این سناریو سناریوی بسیار بدیه. همونطور که آقای عبدالحمید به درستی عنوان کردن اون چیزی که در پنجشیر امروز هست با اون چیزی در گذشته بوده خیلی فرق داره.آقای احمد شاه مسعود پدر احمد مسعود علیه یک ارتش کلاسیک مبارزه میکرده به اضافهی اینکه حمایتهای مالی وسیع داشته ولی یه چنین وضعی الان نیست،طالبان ارتش کلاسیک نیست طالبان یک نیروی چریکی بسیار بسیار ورزیده است به نظر من احمد مسعود و اون چیزی که مبارزه پنجشیر معروف هستند باید از پیشمرگهای کردستان یاد بگیرند.وقتی که داعش در موصل به کمک حشد شعبی و حقیقتا به رهبری مشاوران ارتش ایران مغلوب شدند به نظر من مجاهدین پنجشیر باید از شکست پیش مرگهای کردستان بعد از اعلام همهپرسی در ارتباط با خودمختاری در ارتباط با حشد شعبی باید درس ویژهای بگیرند.طالبان افغانستان به همه گونه جنگی آشنایی دارند منجمله جنگ شهری و جنگ غیر شهری و این اشتباه بزرگ پیشمرگها بود که بیشتر به جنگ غیر شهری آشنایی داشتند نه جنگ شهری،این هم درسیه که دوستان باید بگیرن،به اضافهی اون چیزای دیگه که خدمتتون عرض کردم.به این چیزی که گفتم این رو باید اضافه بکنید رهبران اون چیزی که به نام اتحاد شمال معروف اند بیشترشون حداقل اشتهار به فساد دارن برای اینکه تو این حکومتها حضور داشتن و پول و پلهای هم به هم زدن برای خودشون و اعتبارات عجیب غریبی هم دارن و مضاف هم به اینکه به نوعی چون با آمریکا و نیروهای آمریکایی کار کردن ممکنه پروندههایی در ارتباط با اینا وجودداشت باشه که در آینده باعث آبروریزی و رسوایی کل جنبش بشه یعنی این وابستگیهای عمیق امنیتی سیاسی و حتی اقتصادیشون به سازمانهای امنیتی سیاسی آمریکا و کشورهای ناتو این یک حربهای میتونه در آینده در دست طالبان دیگران قرار بگیره و کل به اصطلاح این جنبش و ضربه بزنه،اینم باید بگیم که این به اصطلاح همکاری با این گروههای مخالف طالبان،طالبان رو تحریک میکنه که علیه ایران دست به اقداماتی بزنه یا همونطور که عرض کردم گروههای دیگهای که اونجا هستن اونها تشویق بشن تو ایران عملیات ایذایی انجام بدن و طالبان سکوت بکنه،به نظر من نباید دست به این گونه اقدامات زد.غیر از ایران در این رابطه و تا حدی هند بقیهی همسایههای افغانستان اون حساسیتی که من ازش حرف میزنم ندارن پس به همین دلیل ساده که دارم میگم ایران باز دوباره داره جدا میشه از بقیهی همسایگان لازمه که ایران تماساش و با طالبان حفظ کنه و ادامه بده و طوری نشه که به جای آمریکا که قبلا دشمن اصلی بوده در افغانستان حالا طالبان بشه دشمن اصلی ایران.این چنین سیاستی سیاست نادرستیه به نظر من،یعنی آتو دست طالبان میده برای اقدامات نظامی علیه ایران.کارهایی که ایران میتونه فعلا داشته باشه اینه که مسائلی که بین طالبان و هزارهها و تاجیکها و اینا هست سعی کنه کمک کنه که مسائل اونها رو حل بکنه و با همسایگان دیگهی افغانستان همچنین ترکیه و هند بشینن با هم سعی کنن و کمک کنن که نوعی ثبات در افغانستان بوجود بیاد.این در حقیقت سمت اصلی تمامی قدرتهای دنیاست فعلا اینه،پس برای اینکه جدا نشه ایران به عنوان یه سیبل قرار نگیره بهتره فعلا با اون جمع همکاری بکنه که بلکه بشه یه نوع ثبات در افغانستان بوجود بیاد،به هرحال ثبات به نفع ایرانه و طبیعتا به نفع چین هم هست،به نفع کسای دیگه هم هست ولی به نفع ایران بیشتر از همه با توجه به کنار گذاشتن اون حوادث و خبرها در کنار هم و مونتاژ آنها و پیش بینی اینکه یکی از اهداف عمده ایجاد ناآرامی بر سر مرزهای ایرانه.سازمان همکاریهای شانگهای که ازش اسم بردم و ایران به عنوان عضو پذیرفته شده جای مناسبیه که ایران میتونه اینطور فعالیتها رو ادامه بده و به نوعی در صحنهی حداقل اوراسیا حضور بسیار بسیار بالایی داشته باشه.یه نکتهی دیگهای رو باید اینجا تاکید کنم که در جهان سیاست دیپلماسی به خیلی چیزهای ریز و ریزهکاری باید دقت بشه،من گفتم خیلیا میگن که طالبان پروردهی عربستان سعودی و مکتب وهابیزم و اینطور مسائل هستند ولی اگر به ریزهکاریها دقت بکنید طالبان در دو سه سال اخیر ضمن این که علیه داعش که در حقیقت وهابیهای اصلی هستند و برقراری تماس با ایران یک جور مرزبندی سیاسی اعتقادی روشنی هم با وهابیت و عربستان سعودی اعلام کرده حداقل میتونیم بگیم بخشی از طالبان خب؟حداقل این و میتونیم بگیم که طالبان به طور رسمی شیعیان و تکفیر نکرده و خارج از دین ندانسته،درست برعکس شیخ عبدالعزیز آل الشیخ که ایرانیان و متهم کرده و به طور کلی شیعیان و به غیر مسلمان بودن و تکفیر صریح آنان در مصاحبه با روزنامهی نیمه رسمی مکه عربستان در سپتامبر دو هزار و شونزده انجام داده یعنی به طور رسمی شیعیان و تکفیر کرده سال دو هزار و شونزده.در دههی هفتاد شمسی اگه خاطرتون باشه تقابل بین ایران و طالبان بعد از کشتار مزار شریف خیلی بالا گرفته بود ولی با فروکش کردن فضای جنگ به هر حال این به نفع ایران شد.باز همونطور که عرض کردم در دنیای سیاست و دیپلماسی تغییرات اندک و تفاوتهای اندک همیشه باید مدنظر قرار بگیره.خدمتتون عرض کردم که طالبان یک گروه یک دست نیست توش گرایشهای متفاوتی وجود داره باید یه خورده صبر استراتژیک داشت به اصطلاح و بعید نیست این تفاوتها و انشقاقات سیاسی که توی طالبان وجود داره و همچنین ایدئولوژی ممکنه باعث نوعی فروپاشی نیرو در کل طالبان اتفاق بیفته و اگر این چنین اتفاقی بیفته اصلا لزومی نداره ایران در این قضایا دخالت داشته باشه.این گروهها که یک حزب به مفهوم واقعی نیستند ساختار یک حزب و ندارند ممکنه در اوایل به قدرت رسیدن کاملا هماهنگ و معتلف باشند ولی به تدریج منافع ایدئولوژیک و سیاسی شون باعث میشه که دچار انشقاق بشن،این یک امکانیه که ایران باید بهش توجه داشته باشه و اصلا درست نیست که هنوز مشخص نیست که سمت و سوی سیاست آتیه طالبان چگونه خواهد بود،واقعا کاملا مبهمه درسته اینجا اونجا علائم و نشانههایی هست که میشه یک سمت سوی عمومی رو ببینیم ولی در دنیای سیاست و دیپلماتیک نباید عجله بکنیم و برای خودمون مسائل امنیتی به وجود بیاریم،شما نگاه کنید به تمام دنیا اونها هم همین کار رو دارن میکنن،هیچکس هنوز به طور رسمی طالبان و به رسمیت نشناخته و حدس من اینه که چین اولیش باشه شاید اشتباه کنم.و این حالتی که امروزه ایران داره به نظر من این حالت قابل قبولیه. بهتره که خب روشن باشه ولی متاسفانه با توجه به اوضاع احوال نمیشه واضحتر از این بود،اون چیزی که در ایران میگذره ایران به عنوان یک قدرت منظورمه با آقای مولوی عبدالحمید فرق میکنه،آقای مولوی عبدالحمید به عنوان یک شخص حرف میزنه ایران به عنوان یک کشوره خیلی تفاوت داره.پس اینگونه سکوت و مدارا در اون چیزی که در افغانستان میگذره به نظر من سیاست درستیه.افغانستانی که هنوز خودش تکلیفش با خودش روشن نیست چرا ما باید کاسهی داغتر از آش باشیم،چون افغانستان امروزه در یک مرحلهی گذاره ما نمیدونیم به کدام سمت گذر میکنه،هر وقت یه جوری ثبات نسبی سیاسی امنیتی و به اصطلاح دیپلماتیک برسه و تکلیف خودش و روشن بکنه اون وقت ما سعی کنیم تکلیفمون و باهاش روشن کنیم هر چیزی که خواهد بود.آن چیزی که در افغانستان میگذره چه موافقش باشید چه مخالف باشید اینها تروریست اند اینها اسلامیست اند اینها این هستن اون هستند این یک واقعیت انکار ناپذیره که در افغانستان امروزه وجود داره.این یک مسالهی میدانی امروز در افغانستان این تئوری نیست این تمایل سیاسی ایدئولوژیک نیست.این یک مسئلهای که در میدان افغانستان اتفاق افتاده پس باید یه جور دیگهای بهش نگاه بشه و میبینیم که مردم و جامعه افغانستان به طور کلی بگذریم با نارضایتیهای زنان و تظاهرات گروههای دیگه منظورم نادیده گرفتن اونها نیست ولی اکثریت مردم افغانستان یه جورایی این حکومت و پذیرفتن به هر دلیلی که شما بیارید،من یه بخشیش و قبلا گفتم که طالبان نرفته بود که برگرده،یه بخشش شاید اون باشه ولی چیزای دیگه هم صد در صد هست.حتی یه تعدادی از شخصیتها و احذاب سیاسی که در گذشته هم توی حکومت بودن مثل آقای عبدالله عبدالله و نمیدونم گلبدین حکمتیار و غیره و غیره هنوز حول و حوش حکومت هستند و به هر حال سکوت و مماشات دارن میکنن یعنی هنوز تکلیف روشن نیست، هنوز ما در یک مرحله گذار هستیم و دیپلماسی هوشمندانه حکم میکنه که واقعیت میدانی رو تو افغانستان ببینیم اینو.یه نکتهی دیگهای هم بگم توی ایران همه چیز به سادگی پیش نمیره به دلایل گوناگون نمیخوام وارد اون بشم ولی یه نکتهی قابل توجه،و اون اینه که آن قسمت از شرق ایران در همسایگی افغانستان دو نکتهی اساسی توش وجود داره که باعث تاسف در وهلهی اول به عنوان یک ایرانی،یکی فقر بیش از حده فقر واقعا گسترده،یکی هم تبعیذ مذهبیه متاسفانه،فقر چیز تازهای نیست در گذشته هم بوده و واقعا فلاکتبار و فاجعهباره الان خیلی بیشتر از گذشته هست.میگن که بیشتر از طبق آمار صد هزار نفر تو این مناطق هستند که شناسنامه ندارند و دولت هم با تمامی مشکلاتی که داره نمیتونه تصمیم بگیره که به اینا شناسنامه بده یا نده و این یه فاجعه هست برای اون بچههایی که اونجا به دنیا آمدن و شناسنامه ندارن،سوای اینکه اصلا شما چه فکر میکنید چه اندیشهای داشته باشید از نقطه نظر انسانی اون بچهی بیگناه هیچ تقصیری نداره که شما نمیتونید تصمیمی بگیرید،بگذریم که این باعث ایجاد یک مشکل واقعا امنیتی برای شما خواهد شد.اینها یک منبع بسیار مهیا هستند برای سربازگیری،این چیزیه که ایران باید بهش دقت بکنه و به هر حال ایران امکانات این و داره با تمام این مشکلات این چیزا رو برطرف بکنه، تبعیض مذهبی کنار گذاشته بشه به امورات مردم رسیدگی بشه،مردم این سرزمین بنا به گفته فردوسی بزرگ همیشه از ایران دفاع کردند حتی در جنگ گذشته هم همینطور ولی امروزه با توجه به این اوضاع احوال و تشابهات مذهبی با اون ور مرز میتونه منبعی باشه برای ایجاد ناآرامی،ایران این قضیه رو باید بسیار بسیار جدی بگیره.اگر این قضیه تا حدی حل بشه با توان نظامی برجستهای که ایران داره در منطقه میتونه از پس این طور مسائل بربیاد ولی اگر این مسائل حل نشه بسیار بسیار کار دشواری خواهد بود.اگر برای این مشکلات دیرینه سال تا امروز ادامه داره و بدتر و بدتر شده سال به سال چارهای اندیشیده نشه من شک ندارم که اینها منابع اصلی حرکتهای ایذایی علیه ایران خواهند بود.یه چیز دیگه هم باز در ارتباط با ایران بگم شما اگه مطبوعات ایران و دنبال بکنید یه تفاوت نظرهایی رو میبینید بین مقامهای امنیتی سیاسی مجلس و غیره که کلا اگه من بخوام تحلیلی از اونا ارائه بدم حالت تاکتیکی بیشتر داره،اختلاف نظری بین اشخاص هست ولی از نظر استراتژیک تفاوت چندانی با همدیگه ندارن،یعنی میخوام این و بگم که طالبان سعی نکنه گرایشات ضد ایرانی پیدا بکنه و با تحریک گروههای دیگه یا خودش مستقیم تهدیدات امنیتی برای ایران به وجود نیاره و در یک کلام منافع امنیتی ایران و در نظر داشته باشه من هیچ مشکلی نمیبینم که ایران با طالبان رابطه داشته باشه.با توجه به همون چیزایی که گفتم،اگر کسی یک سناریوی به اصطلاح آلترناتیو به من نشون بده من اون و میپذیرم،من هیچ سناریو آلترناتیوی نمیبینم همه رو توضیح دادم برای شما.شما در گذشته هم دیدید که آمریکا چه ادعاهایی کرد و سعی کرد به هر حال با بیرون راندن رهبریش از به اصطلاح افغانستان ادعا کرد که طالبان نابود شد و چی شد و چی شد و اینا،اینها واقعیت نداشته و الانش هم نداره.طالبان همیشه اونجا بوده و خواهد بود،اینم آویزهی گوشتون بکنید اگر قدرتهای قدر قدرت دنیا نتونستن طالبان و در افغانستان از بین ببرند حتم داشته باشید کسه دیگه ای هم نمیتونه این کار رو بکنه،حداکثر کاری رو که بکنه همون کاری که اونا کردن،یعنی آمریکا کرده در ارتباط با طالبان،طالبان رو هل بده به سمت حاشیه،هل دادن به سمت حاشیه یعنی حرکت از حاشیه به سمت وسط یعنی جنگ و خونریزی ولی یکی از بهترین چارهها برای همهی مشکلاتی که عرض کردم اون چیزی که بهش میگن معماری امنیت جدید در منطقه که ایران از کسانی که سالهاست از این موضوع حرف میزنه یعنی چی،یعنی قدرت های بزرگ اون منطقه بشینن و سنگهاشون و وا بکنن به قول معروف،قدرتهایی مثل ایران عربستان سعودی مصر و به طور کلی ترکیه و کشورهایی که در ارتباط با اینا قرار میگیرن و بشینن منافع همدیگه رو در ارتباط با منطقه به طور مشخص در ارتباط با مسئله افغانستان مطرح بکنن و مشکلات رو حل بکنند.ایران باید نقش سازنده تری در این رابطه بازی بکنه که بتونه این نیروها رو با هم جمع بکنه و اگر این اتفاق نیفته همیشه فرصتی در اختیار نیروهای دیگهای،نیروهای فرا منطقه ای میزاره که از این وضعیت استفاده بکنن و از این زمینههای اختلاف به نفع خودشون بهرهبرداری بکنن همونطور که در گذشته کردن.الان شرایطی هست با توجه به این گرایش طالبان همونطور که عرض کردم دقت ریزبینی در سیاست و دیپلماسی عنصر مهمی رو بازی میکنه در قراردادهای بینالمللی و الان یه فرصتی هست ولی این فرصت برای همیشه نخواهد بود و اگر از این فرصت استفاده نشه برای ثبات کشور خودمون و کشورهای منطقه ایجاد دردسر خواهد شد.این قسمت و پایان میدیم بعد در قسمت بعدی میپردازیم به بقیهی همسایههای جغرافیای پرتلاطم افغانستان.