منار علم و جهل و محیط ژئوپلیتیک ناآرام کابل – قسمت هفتم
- Radio51_Admin
- اپیزودها
- اردیبهشت 30, 1403
رادیو پنجاه و یک فصل ویژه منار علم و جهل و محیط ژئوپلیتیک ناآرام کابل قسمت هفتم.در پادکست گذشته راجب نگرانیهای روسیه در مرزهای شمالی افغانستان حرف زدیم و چگونگی تاثیر این ناآرامیها در اوضاع و احوال کشورهای آسیای میانه و طبیعتا بازتاب اون در کرملین،و در مورد این حرف زدیم که طبق نظریهی هالفورد مکیندر یعنی همون هارتلند،آسیای مرکزی که در حقیقت بخشی از هارتلنده و اینکه تئوریسینهای معروف آمریکایی مثل برژینسکی همواره رو این تاکید کردند که برای هژمونی آمریکا باید همواره به این منطقه توجه داشته باشن و نفوذ خودشون رو تو این منطقه گسترش بدن.در ارتباط با ژنوم ژئوپلیتیک افغانستان برای روسیه حرف زدیم یعنی مسئله تروریسم،اسلامگرایی افراطی،مسئله مواد مخدر،صدور اسلحه و مسائلی از این دست صحبت کردیم و گفتیم که ژنوم ژئوپلیتیک چی هست که در حقیقت نقشهی ژنتیک سیاست هر کشوریه که رفتارهای اون کشور رو در عرصهی داخلی به خصوص در سیاست خارجی تحت تاثیر قرار میده.کشورها ژنومهای سایر بازیگران و به عنوان کدهای ژنتیک در نظر میگیرند که تعامل یا تقابل کد این ژنوم کشورها فضایی رو ایجاد میکنه که میتونه در راستای منافع ملی یا متضاد با منافع ملی و منطقه ای یه کشور باشه،این یعنی ژنوم ژئوپلیتیک یک کشور و در مورد افغانستان روسیه صحبت کردیم.در ارتباط با ملاقات پوتین و بایدن توی ژنو در ماه گذشته صحبت کردیم که این که پروندهی افغانستان بخشی از مذاکرات شون بود یعنی از همون موقع و زودتر از اون معلوم بود که چه کسانی در افغانستان به قدرت خواهند رسید.دربارهی آگاه بودن کشورهای مختلف در ارتباط با به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان قبلا به تفسیل در پادکستهای مختلف حرف زدم.از پاکستان حرف زدیم و مسالهی امنیتش از زمان استقلالش در ارتباط با کشمیر و در ارتباط با دو طرف خط دیورند که مرز پاکستان و افغانستانه و در مورد این حرف زدیم که دعوای اصلی درحقیقت بین چین و آمریکاست،چین کاملا فهمیده که طالبان چی میخوان و قول داده که کارای خودشون و بکنن و اینا هم کمکهای اقتصادی بهشون خواهند کرد در ارتباط با قراردادهایی که دارن با دولت های قبلی افغانستان و از به اصطلاح محاصرهی ژئوپلیتیکی چین در عرصهی دریا و در عرصهی خشکی حرف زدیم از جانب آمریکا و گفتیم که این چیزیه که اززمان اوباما شروع شده،اون چیزی که اوباما بهش میگفت:(3:35) سیاستی که از اون موقع شروع شده.از ترکیه حرف زدیم و تمایل بیش از حدش به فعال شدن در افغانستان بیش از اونچه که الان هست.مسئلهی فرودگاه کابل و قطر همهی اینا صحبت کردیم و از این که دوست داره یک جریان شبیه اخوانالمسلمین توی هستهی اصلی قدرت توی افغانستان باشه.از اروپا و در حقیقت نداشتن برنامهی مستقل و دنباله روی از سیاست آمریکا که سیاست عمدهی اروپاست،میشه اینجوری گفت،جریان برجام یکی از اوناست.به همین خاطره که توی افغانستان هم برنامهی خاصی نداره و صرفا به همکاری با ترکیه و روسیه تو افغانستان برای رسیدن به اهداف خودش متکیه و مسائل گوناگون دیگه.و اما بعد از پادکست قبلی یه خبری توی رسانهها بود که توجه من و جلب کرد و اون یک عکس به اصطلاح جنجالی بوده که کاخ سفید بیرون داده در این عکس که یک جلسهی امنیتی بوده آقای بایدن بود خانوم (4:47) بود و چند نفر از ماموران کارکشته CIA.این و مطبوعات گوناگون انتشار دادن و در حقیقت تاریخشم هست،تاریخ شونزده هشت دوهزار و بیست و یک یعنی ماه اوت.طبیعتا تعدادی از جمهوری خواها از این مسئله عصبانی شدن و سروصداهای زیادی توی مطبوعات راه انداختن به خصوص در ارتباط با افشاء شدن به اصطلاح دفتر آمریکا در دوحه که گویا زلمی خلیلزاد هم توی عکسها دیده شده در این رابطه،البته اینا چیزهایی بوده که اهل فن میدونستن ولی خب مردم نمیدونستن و جنجال زیادی به پا کرده.سفیر سابق آمریکا توی آلمان در زمان ترامپ توی توییتر خودش به خاطر انتشار این عکس ابراز به اصطلاح تعجب کرد و این نوشت،این تو توییترش بود:(5:52) خدای من چه کسی عکسهای این ماموران امنیتی رو بیرون داده؟یکی از چیزای جنجال برانگیز این عکس این بوده که مقابل آقای بایدن ساعت شیش تا شهر دنیا از جمله مسکو پکن لندن و تهران روی دیوار روبروی آقای بایدن بوده اون بالا،ساعت تهران اونوقت نوزده و پنجاه و نه دقیقه به اصطلاح ثبت شده،این جنجال خاص خودش رو برپا کرد.من کاری به اون جنجالها ولی از این میخوام اون چیزی که قبلا خودم گفتم نتیجه بگیرم و اون اینکه آمریکا از افغانستان بیرون نرفته،آمریکا اونجا هست منتها حضورش طور دیگهای مثل سابق نیست حضور سختافزاری نداره، حضورش حضور ربات پهباده و وسایل جاسوسی الکترونیکی دیگه که میتونه منطقه رو تحت نظر خودش داشته باشه.با دستاوردهای بیست سال اخیر در زمینههای ابزار جاسوسی الکترونیک و غیره و اون چیزی که به نام Cyber Security معروفه دیگه نیازی به حضور سرباز در افغانستان نیست یا جاهای دیگه،از طریق دیگه میتونن این کار رو بکنن.پس از اونجا بیرون نرفته،این ساعت به وقت تهران و مسکو و پکن دقیقا چیزی رو که من میگم ثابت میکنه بگذریم از این.اما تو این پادکست من میخوام کلا دربارهی اون چیزی که به نام مقاومت پنجشیر،مبارزان پنجشیر و چیزهایی از این دست مطرح میشه و در داخل ایران و خارج از ایران بین جناحهای مختلف سیاسی،مردم عادی بازتاب خیلی وسیعی داشته و برخوردهای ضد نقیض و گاها احساسی و قابل فهم درش زیاد بوده.بذارید از آخرین خبرها شروع بکنم که برسیم به اصل موضوع و اول هم این و بگم که اون چیزی که دارم میگم به عنوان خبر این درست باشه یا نباشه در تحلیل من هیچ فرقی نخواهد کرد ولی بد نیست که این خبر رو با شما در میون بذارم.یک مجلهی اینترنتی هست این سایت معتبریه که مدارک ویکی لیکس رو منتشر کرده و جنجال زیادی در جهان وجود آورده.داستانش رو حتما میدونید،در تاریخ بیست و یک سپتامبر دو هزار و بیست و یک نوشته که این،من بزار خطوط اولش رو بخونم بعدا ترجمهشو میخونم،نوشته:Ahmad Masoud, the son of the late leader of the Northern Alliance, Ahmad Shah Massoud, fled to Tajikistan،احمد مسعود پسر رهبر فقید اتحاد شمال احمد شاه مسعود به تاجیکستان گریخت و بعد ادامه میده به گفتهی یکی از مقامات ارشد اطلاعاتی آمریکا مشاور پنتاگونو دو تا مقام ارشد سابق دولت افغانستان که ایشون پسر رهبر فقید اتحاد شمال بعد از اینکه طالبان پنجشیر رو تصرف کردند در تاریخ شیش سپتامبر به تاجیکستان فرار کرد.همینها باز دوباره گفتن که چند روز بعد امرالله صالح معاون رئیس جمهور سابق که جزو همین اتحاد شمال هست اونم با هلیکوپر فرار کرده و به مسعود پیوسته،ولی ادعاهای خلاف دیگهای هم هست،بعضیا میگن که نه اونا هنوز تو افغانستان هستند و با طالبان میجنگند.اگر این مسالهی فرار درست باشه میشه گفت یه تحولی ایجاد شده در ارتباط با آیندهی جنبش همون چیزی که به نام مقاومت افغانستان بهش میگن.به هر حال فعلا آمریکا و CIA از اینها حمایت نظامی نمیکنن.من قبلا گفتم که آمریکا فعلا برنامه اش در ارتباط با طالبانه،پلن b c d اینا بعدا ممکن اینها باشن فعلا نیست.هم آقای مسعود و هم آقای صالح از غرب تقاضا کردن که بهشون کمکهای نظامی بکنن و تجهیزات جنگی بدن که بتونن به این جنگ ادامه بدن ولی آقای بایدن و دولتش طبیعتا فعلا نمیخوان کاری بکنن و هیچگونه اشاره ای هم به این قضایا نمیکنن ولی خود آقای مسعود از قرار هفتهی گذشته یکی از لابیگرای بزرگ آمریکا به نام آقای رابرت استریک کمک خواسته که لابی اینارو پیش دولت آمریکا بکنن در سنا هم افرادی هستند که از این جنبش حمایت میکنند به طور مشخص یه سناتوری هست ماله (11:11) به نام آقای لیندزی گرم که در حقیقت سناتور مجتمع نظامی صنعتی توی کنگره و آدم معروفی است در این رابطه و بیشتر آمریکاییها میشناسنش،این سایت اینجوری نوشته که نقل میکنم:از زمان سیطرهی طالبان بر پنجشیر نه مسعود و نه صالح دیده نشدن،یک مسئول ارشد در دولت سابق میگه که او هفتهی گذشته با مسعود صحبت کرده و مسعود در مکان امنی در تاجیکستان است،امرالله نیز در مکانی در نزدیکی اوست.آخرین توییتی که از صالح منتشر شده مربوط به سوم سپتامبره که همون روزی که طالبان پنجشیر رو محاصره کرده،اونم با توییت ویدیویی رو منتشر کرده و این گزارشات و تکذیب میکنه.اینترسپ به نقل از فردی به نام علی میثم نظاری که گویا سخنگوی مسعود در آمریکاست اعلام کرده که او یعنی آقای مسعود توی مکان محرمانهای تو آمریکاست،از قرار آژانسهای اطلاعاتی غربی به صورت رسمی با مسعود همکاری نکردن اما دیدارهای غیر رسمی با خودش و نمایندگانش داشتن،خود آقای احمد مسعود توی مصاحبهی گفته که در طول این بیست سال آمریکاییها و افغانها (آرمانها و مبارزات مشترکی داشتند) و حالا واشنگتن باید به حمایت از (مسالهی آزادی) ادامه بده و افغانستان و مقابل طالبان ول نکنه،اون به مقامات آمریکایی میگه که (شما آخرین امید ما هستید).ایشون باز با یک نشریه فرانسوی که ناشرش آقای برنار آنری لوی فیلسوف محافظهکاران نوعی آمریکایی هم هست و آدم جنجالی هم هست در عرصهی سیاست جهان توی اون نشریه از(دوستان آزادیخواه خارجی خواسته که به کشورش کمک بکنه) قبلا هم از خود آقای آنری لوی خواسته بود که وساطت بکنه برای گرفتن حمایت از دولت و مردم فرانسه ولی دولت و مردم فرانسه دلخوشی نسبت به این آقا ندارن به خاطر لابی کردن دخالت فرانسه فرانسه و بریتانیا در لیبی و به اصطلاح سرنگونی محمد قذافی.ایشون در جریان رفراندوم خودمختاری کردستان هم خیلی فعال بودند همراه با اسرائیل.بعد از این مقدمهای که از اینترسپ خدمتتون گفتم بذارید یه چندتا نکته رو بگم تا به اصل قضیه برسم.یه چیزی رو ما نباید فراموش بکنیم که اون چیزی که به نام مقاومت در دره پنجشیر معروفه اینها نمایندهی تمام مردم افغانستان نیستند، همونطور که طالبان نیست.یعنی اینکه اگر ما هر کدوم از اینها حمایت کنیم به نظر من کار نادرستیه در حقیقت داریم از یک قوم یا طرفداران یک مذهب در افغانستان حمایت میکنیم و این اگر ترجمش بکنیم میشه یعنی،یک جنگ قومی مذهبی یعنی یک جنگ داخلی دیگه که ممکنه باز مدتهای طولانی طول بکشه،این یه نکست.با توجه به این قضیه اگر به اون چیزی که در سوشیال مدیا در ایران هست میان موافقین و مخالفین اگر اینا رو جمعبندی بکنیم و روی هم بذاریم و مثلا فرض کنیم بشه سیاست دولت از خودمون واقعا این سوال و کردیم که آیا دخالت حمایت هر چیزی بخوایم بگید،دولت ایران از این جنبش میتونه کار درستی باشه؟آره بعضیا در جواب میگن که میتونه کار درستی باشه همونطور که ایران از فلسطین و داستان سوریه و یمن و این چیزها از اونها حمایت بکنه چرا نباید از اینا حمایت کرد؟یا مگه وقتی ایران ادعا میکنه ما از مظلومین حمایت میکنیم مگه اینا مظلوم واقع نشدن چرا از این مظلومین حمایت نمیشه؟.این ها بیشتر واژههایی هستن با بار اخلاقی خاص که در جهان محاسبات سیاسی دیپلماتیک نظامی امنیتی نمیتونن نقش آنچنانی بازی بکنن.سوریه و یمن و فلسطین داستان دیگهای دارند که با این داستان به نظر من شباهت نداره.اینجا دخالت ایران یعنی یک جنگ داخلی خونین،باید به این موضوع با دقت و اندیشهی بسیار بالا فکر کنیم و ایران نباید در جنگهای داخلی شرکت بکنه اگه قراره هم هست جایی شرکت بکنه و مثال دیگهای هم هست میتونم براتون بزنم در این رابطه در ارتباط با کشمیره،ایران به مسلمانان کشمیر اسلحه نمیده حمایت سیاسی میکنه و پوشش خبری میده،مثلا در بحرین،ایران از مردم شیعهی بحرین حمایت نظامی نمیکنه،براشون اسلحه نمیفرسته،حمایت سیاسی میکنه پوشش خبری میده و مسائلی از این دست.پس هر جایی کسی مظلوم واقع بشه نباید در اونجا دخالت کرد حالا هر گونه دخالتی باشه. محاسبات سیاسی در ارتباط با منافع ملی نظامی امنیتی،مسائل استراتژیک و ژئوپلیتیک این ها چیزایی که باعث تصمیمگیری در ورود یا عدم ورود به یک موضوع میشه نه مسائل اخلاقی.ولی با همهی این چیزایی که خدمتتون گفتم در ارتباط با مسئلهی پنجشیر باید این رو در نظر بگیریم اگر واقعا پاکستان یا کشورهای دیگهای به نحوی از آنها از طالبان در این رابطه به خصوص حمایت نظامی میکنن ایران باید روی سیاستش تجدید نظر بکنه،البته باز مفهومش این نیست که ورود نظامی داشته باشه،باید تاکتیک هاشو تغییر بده در این رابطه که،که این تاکتیکها گرایش سختافزارانه داشته باشن.حالا که از پاکستان حرف زدم اجازه بدید یه چیز دیگه هم بگم یه عکسی توی فضای مجازی پخش شده که جت پاکستان در دره پنجشیر به اصطلاح به سقوط کشانده شده،با تیربار زدن انداختن یه چیزی و یه توییتی هست که منتسب به احمد مسعوده،نمیدونم این توییت مال اونه یا نه ولی توی اون توییت اینجوری نوشته شده:یک جت پاکستانی که توسط شیران پنجشیر ساقط شده است و ما در پنجشیر هستیم و مقاومت ادامه خواهد داشت.ولی اگه شما یکم وقت صرف کنید و توی اینترنت جستجو بکنید میبینید که نه این یک جنگنده اف ۱۶ آمریکاست که در سال نود و هفت توی آریزونا سقوط کرده و توی خبرها هست که این جنگنده نیروی هوایی ارتش آمریکا موقع فرود دچار نقص فنی شد و سقوط کرد و بیشتر جاهاشم سالم مونده و کاربران شبکههای اجتماعی هم این تصویر رو پخش کردن،اینم بگم که این تصویر یه بار دیگه هم در تاریخ هیجده فروردینماه همین سالی که ما توش هستیم به این عنوان منتشر شد که یک جنگنده ارتش ترکیه سقوط کرد و یک متنی هم زیرش اومده که برخی از رسانههای ترکیه نیز تصاویری از محل وقوع حادثه و جنگندهی سقوط کرده مخابره کردند.به هر حال اون چه که مشخصه در این رابطه میخوام بگم که این تصویر هیچ ربطی به پاکستان و حضورش در پنجشیر نداره،پاکستان یه جورای دیگهای حضور داره نه اینجوری.و اما باز طالبان طالبان طالبان،ورود ظفرنمون طالبان همونطور که عرض کردم در کابل برای یه عدهای بسیار تعجب برانگیز بود ولی برای بعضیا نبودفطالبان همونطور که قبلا باز عرض کردم نرفته بود که بیاد طالبان همیشه اونجا بود،گفتم چگونه اونجا بود،و اینم بگم که شما نمیتونید یک بخش قابل توجهی از یک ملت و نادیده بگیرید و سعی کنید اینها رو به حاشیه برونید،کمااینکه میبینیم آمریکا در بیست سال گذشته نتونست این کار رو بکنه و اسرائیل از هزار و نهصد و چهل و هشت در ارتباط با فلسطینیها نتونسته این کار رو بکنه.ترجمه این حرف من اینه که طالبان باید به عنوان یه واقعیت توی افغانستان پذیرفته بشه.این واقعیتی که در افغانستان هست مورد حمایت پشتونهاست،حمایت پشتون ها در حال حاضر از زمان گذشته بیشتره یعنی اون موقعی که طالبان در دهه هفتاد به قدرت رسیدن.غیر از پشتون ها اعم از ازبک ها،هزارها،تاجیکا هیچ گزینهای واقعا مقابلشون نیست،گزینهی ارزشمندی ندارن چون اون چیزی که به نام ائتلاف شمال معروفه که در گذشته مقابل طالبان ایستادگی کرد در عرض بیست سال گذشته یه جورایی سرنوشتش با سرنوشت آمریکا گره خورده و حتی در همون گذشته هم اگر کمکهای ایران و آمریکا نبود و اینها نمیتونستن طالبان و شکست بدن این هم یه واقعیته.از این نقطه کوتاه اگر بخوام وارد بشم به اون چیزی که در مطبوعات ایران در رسانههای نوشتاری و گفتاری و سوشیال مدیا هستن ترکیبیه از مواضع گوناگون گاهی متضاد و پر از احساسات و نوستالژی درش که این خود به خود تبدیل شده اینگونه برخوردها یک جوری حالت رویارویی سخت هم پیدا شده توی جناح های اطراف حکومت مثل اصلاحطلب و اصولگرا،داخل و خارج نداره همه جا تقریبا این هست.ولی اجازه بدید که تصویر بزرگی از اینها داشته باشیم و ببینیم که به عنوان دولت در ایران چه کاری باید در ارتباط با اون چیزی که امروز در پنجشیر میگذره کرد،واقعیتهای میدانی در اونجا چیهفاین برخوردها چگونه میتونن در جهان دیپلماسی و سیاست ما به ازای عملی پیدا بکنن.باید توجه داشته باشیم که شرایط افغانستان خیلی حساسه،باید تصمیماتی که میگیریم چه در ارتباط با طالبان چه در ارتباط با هر واقعه و حادثهی دیگهای که در اونجا اتفاق میفته مثل جریان پنجشیر اطلاعاتی باشه تصمیمی باشه بر مبنای واقعیتهایی که در میدان وجود دارند.بدانیم و تحلیلمون و بر آن اساس بنیان بکنیم این واقعیتهای میدانی رو بشناسیم و تحلیلی داشته باشیم بر مبنای اون واقعیتهای میدانی.حالا براساس اون واقعیتهای میدانی باید بگیم که جنبش پنجشیر چی هست و در شرایط پیچیدهای که درش هست چگونه باید باهاش برخورد کرد و تصویرش کرد که بر مبنای اون بشه عمل واضحی انجام داد و ببینیم قدرتش چیه،پتانسیلش چیه،بالقوه چی میتونه باشه و بالفعل چی هست.اینا چیزهایی که ما باید بهش توجه بکنیم در ارتباط با پنجشیر.اولین چیزی که روبروی ما قرار میگیره تو این بحثها عنصر نوستالژیکی که در ارتباط با پنجشیر است،پنجشیر و شیر معروفش احمد شاه مسعود که خودش یک شخصیت سیاسی بود که میتونست ارتباطات موثری با گروههای متفاوت در داخل افغانستان داشته باشه و بیرون از افغانستان و در عین حال یک استراتژیست نظامی جنبشهای چریکی بود.این یک واقعیته که در ارتباط با اتحاد شمال هست که خیلی هم نوستالژیکه.این شخص و نیروهای اطرافش که ازش حرف زدم مقابل یک ارتش کلاسیک مبارزه میکردن یعنی ارتش اتحاد شوروی سابق و در طول تاریخ ما مثالهای زیادی داریم که یک ارتش چریکی اگر صبر داشته باشه و دانش کافی و حمایت کافی،چگونه میتونه در طولانی مدت یک ارتش کلاسیک و وادار به عقبنشینی بکنه اگه شکست نده،بهترین مثالش فرانسویها در دین بین فو هستن هزار نهصد و پنجاه و چهار توسط ارتش ویتنام شمالی به رهبری ژنرال جیاپ که قبلا خدمتتون گفتم و آمریکاییها در سال هزار و نهصد و هفتاد و پنج در سایبون باز هم به رهبری ژنرال جیاپ و خود احمد شاه مسعود و نیروهای دیگهای که به نام مجاهد معروفند در ارتباط با ارتش شوروی در سال هزار و نهصد و هشتاد و نه و اخیرا خود طالبان.شاید تنها نمونه موفق پیروزی یک ارتش کلاسیک بر یک جنبش چریکی رو میتونم از ارتش ایران نام ببرم در ارتباط با شورشیان ظفار در دهه هفتاد،اون تنها نوع موفقشه شاید،ارتش کلاسیک بر یک جنبش چریکی پیروز شد.و اما اون چیزی که واقعیت میدانی گفتم و امروز در پنجشیر وجود داره اینه که نه نیروهای اتحاد شمالی در اونجا وجود دارن به اون شیوهای که براتون توصیف کردم و نه ارتش کلاسیکی مقابلش.امروز نیرویی که مقابل پنجشیر وایساده یک نیروی چریکی پیروز در یک جنگ علیه یک ارتش کلاسیک یعنی نیروی طالبانه ارتش شوروی نیست،این چیزیه که باید توی تحلیلمون بهش دقت داشته باشیم و شعارهای احساسی ندیم.بذارید یه داستان اینجوری بگم که افسانهسازی چگونه میتونه یک نیرویی رو به شکست بکشونه. بهترین مثالمون داستان پیشمرگههای بارزانی است و نیروهای موسوم به حشد و شعبی بعد از شکست مفتضحانه داعش در موصل توسط نیروهای حشد و شعبی.بگذریم که در مطبوعات جهان و به خصوص آمریکا همش تبلیغ میشه که آمریکا داعش رو شکست داد و چی و جی و جی و اینا و ناتو سربازان ناتو،ولی واقعیت میدانی اینه که نیروهای حشد و شعبی با دادن تلفات زیاد تونستن اونها رو اونجا به زانو دربیارن.این بر کسی پوشیده نیست به کمک مستشارهای ورزیده نظامی ایران که تجربیات بسیار بالایی توی جنگ های چریکی دارند و ما دیدیم که بعد از شکست داعش و ادعاهای ارضی آقای مسعود بارزانی و دولتش باعث درگیری شد بین پیشمرگها و حشد و شعبی و حشد و شعبی سر یه هفته با وارد کردن بیشترین تلفات به پیش مرگ ها بارزانی رو وادار به تسلیم کرد یعنی اون افسانهای که دور پیشمرگ ها ساخته شده بود این افسانه واقعا واقعیت نداشت،پیش مرگ ها مبارزان برجستهای هستن تجربیات بسیار بالایی دارند در جنگیدن در کوههای صعبالعبور ولی جنگی که داشت اتفاق میافتاد اونجا جنگ شهری بود و حشد و شعبی بیشترین تجربه را در تاکتیک و استراتژی جنگهای شهری داره،آخریش همین موصل بود.این اشتباه محاسبهی نیروهای بارزانی باعث شکست بسیار بسیار سنگین برای اونها شد.همین داستان در پنجشیر اتفاق افتاد،من فعل رو به زمان گذشته استفاده کردم اگر اتفاق نیفتاده باشه تا الان حتم دارم که اتفاق خواهد افتاد.بعضیا میگن اگر نیروهای پنجشیر زمستان و دوام بیارن در فصل بهار پیروز میشن،اینا بیشتر شبیه افسانهاست،با وضعیتی که فعلا هست طالبان پیروز این جنگ خواهد بود اگر تاکنون نبوده.مگر اینکه وضعیت تغییر کنه نیروهای بیشتری بهش بپیوندند حمایت بینالمللی پیدا بکنه و و و،اون یک داستان دیگهای میشه میشه داستان احمد شاه مسعود.داستان احمد مسعود سرنوشتی مشابه پیش مرگهای آقای بارزانی خواهند داشت.پنجشیر یعنی احمد شاه مسعود شخصیتی واقعا بی نظیر بود همونطور که عرض کردم توان نظامی بالایی داشت مهارت عجیبی داشت در به اصطلاح مذاکره با گروههای متفاوت داخلی و خارجی اما اون چیزی که امروز رهبری پنجشیر رو تشکیل میده اون افراد نیستن،این یه نکته نکتهی دیگه این که هدف نهایی این افراد مورد سوال قرار گرفته،که این به مشروعیت اندکشون هم ضربه میزنه،میگن که این به خاطر گرفتن سهم بیشتر از طالبانه.نکتهی دیگهای که باز مجددا باید روش تاکید کرد اینه که ما با یه شرایط کاملا متفاوتی روبرو هستیم،معادلات جهانی و منطقهای کاملا تغییر پیدا کردن،من گفتم که چگونه طالبان تونستن خودشون و با شرایط جدید وفق بدن.برخورد کشورهای منطقه چگونه است،هنوز هیچ کسی در جهان طالبان و به رسمیت نشناخته و مسائل زیاد و پیچیده دیگه شرایط افغانستان واقعا تغییر کرده این و ما باید ببینیم.صف بندی نیروهای سیاسی کاملا تغییر کرده،واقعیتهای میدانی مسائل بینالمللی واقعا تغییر کرده،اینها رو ما باید توی تحلیل هامون توی ملاحظات مون کاملا درنظر داشته باشیم.اینو باید ما بدونیم که بسیاری از این رهبران مجاهدین در بیست سال گذشته آلودگیهای خاص خودشون رو پیدا کردن یعنی نه فقط رهبران به اصطلاح اتحاد شمال همهی رهبرانی که در مراوده با سیاست آمریکا بودند دچار اشرافیت سیاسی شدن،مالاندوزی کردن به قول معروف و فساد و مسائل گوناگون دیگه که اینها مشروعیتی در میان طرفداران واقعی احمد شاه مسعود ندارند و کسانی که خودشون و پنجشیری میدونن و همین الانم اگر نگاه بکنید مثلا من الان نمیخوام اسم ببرم بعضی از این رهبران اتحاد شمال در حال چونه زنی هستند با طالبان برای گرفتن یه سهمی در دولت یا یه چیزی شبیه این،همین الانش هم دارن همین کار رو میکنن.این کارنامهی به اصطلاح رهبران پنجشیره،با این کارنامه نمیشه اعتمادسازی کرد بین مردم.آقای احمد مسعود خب جوانی سی و دو ساله هست،میدونیم که تو ایران درس خوانده بود و انگلیس،زیاد با مسائل نظامی و اینا اونطور که باید درگیر نبوده و مسائل سیاسی هم همینطور،الا ممکنه یه جور شباهت هایی داشته باشه با پدرش که به هر حال ی جور قهرمان ملیه و این به اون ایدهی نوستالژیک و افسانه سازی کمک میکنه که مبنای میدانی و واقعی نداره.اون چیزی که به مقاومت پنجشیر گفته میشه به راحتی میتونه از طرف طالبان محاصره بشه.راههای به اصطلاح ورود و خروجش قطع بشه و از نظر لجستیک و نظامی و مواد غذایی و چیزای دیگه در مدت کوتاهی دچار مشکل بشه.جنگهای چریکی علیه ارتشهای منظم یک جریان طولانیه و باید براش فکر بشه و برنامهریزی بشه،برای اون گونه مقاومتها،من فکر نمیکنم چنین چیزی در پنجشیر امروز قابل رویت باشه.بعضیا در به اصطلاح این تئوری رو مطرح میکنن این نیروها سعی میکنن زمستان خودشون رو حفظ بکنن یارگیری کنند،چون زمستان جنگیدن برای طالبان مشکله و امکانش و محدود میکنه،ممکنه اینجوری باشه ولی من زیاد خوشبین نیستم با توجه به اون چیزی که تا الان میدونیم در ارتباط با مسئله پنجشیر و مبارزان پنجشیر اگه بخوایم اسمش و بذاریم.در ادامهی اون حرفی که خدمتتون گفتم خیلی چیزها در افغانستان و جهان تغییر کرده برخورد خود آمریکا با طالبانه،ظاهرا آمریکا با طالبان بیست سال جنگیده ولی با همین طالبان توی دوحه به اصطلاح قرارداد صلح میبنده و به قدرت رسیدنش و تایید میکنه یعنی سیاستش تغییر کرده اینجا ظاهرا نسبت به سیاست گذشته،این یک پارامتریه که باید در نظر بگیریم ما.جریانها و کشورهایی که اون موقع به اتحاد شمال کمک میکردند به اصطلاح در زمان اشغال شوروی هم تغییر کرده،اون موقع ترکمنستان تاجیکستان قرقیزستانی وجود نداشت به مفهومی که امروز وجود داره.دولتی که در ایران حاکم بود دولت دیگهای بود و تفاوت داشت با دولت امروز در ایران و امروزه کسی از این جنبش حمایت نمیکنه و اگر هم در آینده با تغییراتی که به وجود میاد بکنه کیفیت کاملا دگرگونه ای خواهد داشت،پارامترهایی که توی تحلیلها و نگاهمون به مسالهی پنجشیر باید نگاه بکنیم و این و باید در نظر داشت که با احساسات با این قضایا برخورد نکنیم.حس همدردی غرامت فرهنگی زبانی و مسائل دیگه بسیار بسیار مهربانانه و خوبه ولی ژئوپلیتیک بی نهایت نامهربانه،با مهربانی سر و کار نداره و حساب کتابهای کاملا خشک و بر مبنای منافع ملی و گسترش قدرت هر کشوریه و افغانستان امروزه از آنچه که گفتم مستثنی نیست.بسیاری از افراد در قسمت چپ یا قسمت راست جنبشهای اجتماعی سیاسی ایران یا روشنفکران روزنامهنگاران و افراد متفاوت من دیدم که از جنبش پنجشیر به اصطلاح حمایت میکنند.دوستان باید واقعا عمیقا به این قضیه فکر بکنن و توی حرفها و نظراتشون لحاظ بکنن این قضیه رو و منافع ملت افغانستان و در نظر داشته باشن نه قومی در افغانستان،این قوم هر کی بخواد باشه در اون صورته که در افغانستان صلح و ثبات به وجود میاد که در دراز مدت به نفع مردم ایرانه یعنی مسئله منافع ملی ایران باید کاملا در تحلیل هامون لحاظ بشه.یه توضیح اینجا بدم که تعلقات فرهنگی تعلقات زبانی اینا درسته در کلیترین شرایط درسته ولی این رو هم باید بگم که تفاوتهایی بین فرهنگ ایرانیها و فرهنگ در افغانستان هستفسعی کنیم احساسات رو تو این قضیه دخالت ندیم حتی در مقولهی فرهنگ هم میدانی ببینیم،بله در کلیترین وجه فرهنگ مشترک زبان مشترکه ولی در زمینهی فرهنگ من زیاد مطمئن نیستم که مشترک باشه.برگردیم به احمد شاه مسعود در توان و مهارت گفتگو با گروهها و نیروهای دیگهی موجود در افغانستان با قدرتهای خارجی و مسائلی از این دست که احمد شاه مسعود و تبدیل به شخصی کرده که مورد ستایش بسیاری از آدمهای دنیاست.سوال اینه که آیا پسر ایشونم مثل خودشه؟واقعا این سوال و باید از خودمون بکنیم که آیا احمد مسعود همان احمد شاه مسعود؟من تصورم اینجوری نیست ایشون همونطور که عرض کردم سی دو سالشه که بیشتر دوران جوانی خودش رو توی ایران و انگلیس گذرونده و اصلا در ارتباط با جنگ افغانستان اون چیزی که در افغانستان میگذره مستقیما تجربهی مستقیم نداره و مشغول تحصیلاتش بوده که خیلی هم کار خوبیه.حالا اگر بگیم که طراحی نظامی یک جور استعداد ذاتیه،فرض کنیم یه چنین چیزی رو از پدر خودشون مثلا به ارث برده باشه یعنی استعداد روحیه نظامی یا طراحی نظامی یا روحیه چریکی رو از ایشون به ارث برده باشه ولی صرفا به ارث بردن یه چنین چیزی بدون تجربه و در عمل طرحریزیهای به اصطلاح استراتژیک و تاکتیکهای متفاوت جنگی یه چیز دیگست با اون استعداد فرق میکنه.مثل کسی که ممکنه ته صدایی داشته باشه بتونه بخونه ولی لزوما خواننده نیست یا یه کسی بتونه روی پیانو چند نت رو بزنه و صدای نسبتا دلنشینی داشته باشه ولی پیانیست نیست،این مسئله ای هست که ما باید در ارتباط با حتی شخصیت کاریزماتیک آقای احمد مسعود در نظر داشته باشیم.اون ضربالمثل ایرانی اینجا میتونه یه جوری کاربرد داشته باشه،گیرم پدر تو بود فاضل از فضل در پدر تو را چه حاصل.منظورم برداشت اهانت آمیز نیست صرفا میخوام بگم که لزوما هر پسری عین پدرش نخواهد بود،پسر ویلی برانت یقینا ویلی برانت دیگهای نخواهد بود منظور من اینه.به هرحال اون چیزی که از مطبوعات و رسانه های عمومی و سوشیال مدیا بر میاد اون جنبهی نوستالژیک حضور احمد مسعود در پنجشیر بیشتر از هر چیز دیگهای نمود داره و این حالت نوستالژیک و افسانه سازی با اون چیزی که در میدان افغانستان امروز میگذره از زمین تا آآسمون تفاوت داره.یه نکته دیگهای هم که از همین میدان میشه فهمید خستگی از جنگ و ترور سالیانه،به نظر میاد تعداد قابل توجهی از مردم در افغانستان بیشتر دارن به اعتراضات و مبارزات مدنی دامن میزنند و پیگیر این نوع مبارزات هستند که این نوید بخش یک جنبش جدید و درک جدید از واقعیات اجتماعی در افغانستانه که میتونه آیندهی خوبی داشته باشه برای جنبشهای مدنی در افغانستان.اون روشی هم که طالبان در پیش گرفته به اصطلاح مسالمتآمیز تاکنون،کاملا تفاوت داره با اون چیزی که در دههی هفتاد انجام داده یه جوری روی مردم افغانستان اثر گذاشته و انگار بهشون گفته یه خورده صبر داشته باشید که ببینیم چی میشه و مردم افغانستان در همین حالت فعلا هستند.این یکی دیگه از واقعیتهای میدانی در اونجاست که دوستانی که در ارتباط با پنجشیر تحلیل میکنن باید این نکته رو در نظر داشته باشن.طالبان نشان داد که در عرصهی جنگ بسیار بسیار ورزیده است،بیست سال تمام مقاومت کرد در مقابل قویترین ارتش جهان با تمام تجهیزات سنگینش و تمام دستاوردهای الکترونیکش از پیشرفتهترین پهپادها و دیگر چیزها و تونست تو این زمینه مقاومت بکنه و مهار کنه ارتش آمریکا رو وادار به عقبنشینی بکنه،اگر نخوایم از واژههای دیگه استفاده بکنیم و خود آمریکا و بقیهی به اصطلاح قدرتهای درجه اول و دوم جهان فهمیدن که تو این زمینه حریف طالبان نیستند برای همینه که صبر و انتظار رو در پیش گرفتند که شاید در عرصهی سیاست طالبان و شکست بدن و از اون طریق طالبان مجبور به شکست بشه.بر اساس همون مثالی که خراب کردن یک ساختمان بسیار ساده است ولی ساختن دوبارهاش بسیاردشوار.گرداندن امور یک ملت سی شش میلیونی برنامه میخواد، توان اداری میخواد،اقتصادی میخواد و خیلی چیزای دیگه.نتیجتا طالبان باید تو این زمینه خودشون و اثبات کنن،اگر نتونستن اینگونه راحتتر شکست میخورند.به نظر میاد که کشورهای دنیا فعلا منتظر اتفاق افتادن چنین چیزی هستن یعنی طالبان با توجه به آنچه که گفتم و دادههای موجود میدانی در عرصهی افغانستان و جهان مجبور هستند سازش بکنن با این قضیه یا اون قضیه با این کشور یا اون کشور در مقابل مسائل گوناگون نوعی نرمش نشون بدن،اگر این کار رو نکنن سقوطشون میشه گفت حتمیه.برای دوستانی که برخورد نوستالژیک به پنجشیر دارند شاید اینگونه نگاه به موجودیت طلبان بتونه امیدی باشه برای اون چیزی که میخوان بهش برسن یعنی کمک به پنجشیر در ارتباط با شکست دادن طالبان که به نظر من در حال حاضر عملی نیست.علت خشمگین بودنشون رو در ارتباط با قدرت گیری طالبان میفهمم،احساساتشون رو در ارتباط با پنجشیر میفهمم ولی باید صبر داشت،شرایط در افغانستان بغرنج تر از اونیه که بعضیا فکر میکنن. خشم هیجان احساس دلهره و ایجاد نوعی امید کاذب با تراشیدن،با اضافه کردن عنصر کاریزما و نوستالژی به شخصیت احمد مسعود و جنبشی که در آنجا هست اگر این دید اصلاح نشه به ناچار نتیجهای جز سرخوردگی نخواهد بود که هیچ کدوم از ماها نمیخوایم.