ژئوپلیتیک آلمانی

ژئوپلیتیک آلمانی
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
18:17 00:00

رادیو پنجاه و یک شماره‌ی هشت ژئوپلیتیک آلمانی.رادیو پنجاه و یک جاییه که نظریه‌ ژئوپلیتیکی معرفی و کاربرد عملیشون توسط قدرت‌ها تعریف میشه.همونطور که در پادکست های قبلی عرض کردم دانش ژئوپلیتیک شیوه تحلیلیه که در اون جغرافیا,علوم سیاسی و تاریخ عوامل بنیادی اینگونه تحلیل اند. عمده نگاهش بررسی تاثیر عوامل جغرافیایی و سیاسته یا به عبارت ساده‌تر,قدرت و تقسیم اون در جهان.از نظر تاریخی میشه گفت دو شاخه‌ی عمده‌ی ژئوپلیتیک وجود داشته,یکی ژئوپلیتیک آلمان که شامل فردریش راتسل و کارل هاسوفر میشه,دومیش ژئوپلیتیک() که آلفرد ماهان و هالفورد مکیندر و نیکولاس اسپایکمن در بارشون صحبت کردیم در گذشته.از جانور شناس و جغرافیدان آلمانی فردریش راتسل متولد هزار و هشتصد و چهل و چهار و وفات هزار و نهصد و چهار به عنوان بنیانگذار ژئوپلیتیک  آلمان اسم برده میشه.او به شدت تحت تاثیر داروین و هربرت اسپنسر زیست شناس مردم‌شناس و جامعه‌شناس انگلیسی که کلمه‌ی تنازع بقا یا همون() رو برای اولین بار در بنیان‌های زیست‌شناسی به کار گرفت.آقای اسپنسر در حقیقت تکامل رو به عرصه‌ی جامعه,اخلاق و فرهنگ آورد و دفاع کرد,همون چیزی که به طور عموم بهش میگن داروینیسم اجتماعی.فردریش راتسل معتقد بود که آدم‌ها همیشه در تقلا برای به دست آوردن فضای بیشتراند,او از مرزهای دینامیک و در حال تغییر حرف میزد.میگفت مرزهای یک کشور همیشه تغییر میکنن چون مردم به دنبال فضای حیاتی بیشتر هستند. ولی اثرگذارترین و در عین حال جنجالی‌ترین فرد نمایندهی این نظریه یعنی نظریه فضای حیاتی یا همون آلمانی بهش میگن()کسی نیست جز کارل هاسوفر,کارل هاسوفر در بیست و هفت اوت هزار و هشتصد و شصت و نه در شهر مونیخ به دنیا آمد و در تاریخ ده مارس هزار و نهصد و چهل و شیش,هاسوفر و همسر یهودیش با خوردن آرسنیکت دست به خودکشی زدند و همسرش خودش و در گوشه‌ای از ملکشون در ایالت باواریا به دار زد.هاسوفر  در یک خانواده هنرمند و دانشگاهی به دنیا اومده بود پس از پایان دبیرستان وارد مدرسه نظام مونیخ شد و در آکادمی جنگ به دسته‌ی توپخانه پیوست پس از ازدواج با مارتا مایر, مارتا مایر  یهودی باید بگم صاحب دو پسر شدند,آلبرشت و هاینس آلبرشت که خودش جغرافیدان و دیپلمات بود عضو یه گروهی بود به نام مقاومت علیه نازیسم.بزارید داستان غم‌انگیزآلبرشت رو مقداری بهش بپردازیم.آلبرشت در کلاس ژئوپلیتیک با رودلف هس از اولین هواداران هیتلر و معاون هیتلر در زمان صدراعظمی و از دوستان نزدیک پدرش یعنی کارل هاسوفر آشنا شد در کلاس ژئوپلیتیک,این آشنایی بعدها بهش خیلی کمک کرد تا طبق(قانون نورنبرگ) که او را نژاد مخلوط شناخت.میشلینگ به قول آلمانی ها,چون مادرش یهودی بود از این حالت بهش کمک کرد که نجاتش بده و برای او یک به اصطلاح(گواهی خون آلمانی)صادر کرد,یعنی این آدم نژاد اصیل آلمانیه آقای هس در این زمینه بهش کمک کرد.هاسوفر در جریان مذاکرات مخفی()با فرانسوی ها و انگلیسی‌ها مشوق رودلف هس بود  و حمایتش میکرد.به خاطر همین تشویق کردن میشه گفت بختش برگشت و تحت سوءظن قرار گرفت.چند هفته‌ای در زندان بود و تحت مراقبت گشتاپو اون سازمان امنیتی معروف آلمان در زمان هیتلر.او سرانجام به این نتیجه رسید که جلوگیری از شکست فاجعه‌بار نظامی و سیاسی آلمان باید هیتلر رو کنار زد و پس از لو رفتن جریان سوء قصد هیتلر مدتی مخفی‌ شد ولی سرانجام در سال میشه گفت در دسامبر هزار و نهصد و چهل و چهار بازداشت شد و شب بیست و دو به بیست و سه آپریل یعنی دقیقا  اون شبی که ارتش سرخ وارد برلین شده بود آلبرشت هاسوفر به همراه دو نفر دیگه توسط نیروهای اس‌اس که یک گروه شبه نظامی تحت رهبری هیتلر بود با شلیک گلوله به گردنشون کشته شد و جسد او روز دوازده ماه می همان سال توسط برادرش هاینس هاسوفر پیدا شد.اجازه بدید برگردیم دوباره به پدر آلبرشت یعنی کاال هاسوفر,در  نوامبر هزار و نهصد و هشت او به عنوان وابسته نظامی و مدرس توپخانه به همراه همسرش به توکیو رفت و مورد استقبال امپراطور وقت ژاپن قرار گرفت.در این سفر با آدم‌های مهمی از دنیای سیاست و ارتش آشنا شد.در پاییز هزار و نهصد و نه به همراه همسرش به مدت یک ماه به کره و ناحیه‌ی منشوری چین به مناسبت تاسیس راه‌آهن سفر کرد و در ژوئن هزار و نهصد و ده از طریق روسیه وارد آلمان شد.این سفر تاثیر زیادی روی نظریات ژئوپلیتیکی اون گذاشته.پس از بازگشت از این سفر دچار ناراحتی ریه شد و به مدت سه سال از خدمت در ارتش معاف گردید.در این مدت یعنی از سال هزار و نهصد و یازده تا هزار و نهصد و سیزده روی دکترای فلسفه‌اش کار کرد.عنوان تزش این بود(تاملی بر توانایی های ارتش ژاپن موزه جهانی و آینده‌ی آن)با این تز موقعیت او به عنوان بزرگترین کارشناس خاور دور در آلمان تثبیت شد و در این دوره بود که مجله‌ی معروف ژئوپلیتیک رو ارائه داد که تا پایان جنگ دوم انتشارش ادامه پیدا کرد منظورم جنگ دوم جهانیه.در طول جنگ جهانی اول آقای هاسوفر  به عنوان فرمانده‌ی تیپ در جبهه‌ی غرب خدمت کرد و در سال هزار و نهصد و نوزده یعنی همون سالی که قرارداد ورسای امضا شد با عنوان سرلشکری بازنشسته شد.پس از جنگ و شکست آلمان و قرارداد ورسای به نوعی دچار دلسردی و ناامیدی شد.در همین موقع بود که یه جورایی دوستی بین او و جوانی به نام رودل هس به وجود اومد,این دوستی و آشنایی به این ایده دامن زد که رابطه‌ای نزدیک بین هاسوفر و هیتلر وجود داشته.پس از بازنشستگی دوباره وارد کار آکادمیک شد,او اعتقاد داشت عامل اصلی شکست آلمان در جنگ جهانی اول اطلاعات کم آلمان‌ها از جغرافیا و دانش ژئوپلیتیک بود,از این پس علم سیاست و علم جغرافیا حوزه‌های اساسی مورد تمرکز و مطالعه‌ی او قرار گرفتند.دوستی هاسوفر و هس پس از روی کار آمدن نازی‌ها ادامه پیدا کرد.حس کمک‌های زیادی به او و همسر یهودی‌اش در ارتباط با قوانین نژادی نازی ها کرد همونطورکه برای پسرشون این کار و کرده بود.نتیجه‌ی مطالعاتش در زمینه ژئوپلیتیک او را به این بنیان‌های اساسی رسوند. یک:خودکفایی اقتصادی کشور.دو:فضای حیاتی یا همان()سه:بلوک بندی های ترا اقلیمی یا همان ترنس کانتیننتال یا کلان منطقه ای یا همان() که هر کدام از بلوک ها یک نیروی برتر و مسلط دارند و قلمرو پیرامونی.مثلا قاره‌ی آمریکا به سرکردگی خود آمریکا کشور آمریکا,قاره اروپا آفریقا به سرکردگی آلمان یعنی با عمده‌ترین نیروی برتر توی قاره آفریقا و اروپا آلمانه.روسیه به اصطلاح به سرکردگی اتحاد جماهیر شوروی خاور دور به سرکردگی ژاپن.این اساس تئوری هاسوفر,و براساس این او اتحاد بین روسیه آلمان و ژاپن رو بهترین اتحاد برای مقابل با قدرت دریایی انگلستان میدونست.او اعتقاد داشت انگلستان در طول تاریخ همواره سعی داشت از اتحاد آلمان و روسیه جلوگیری کنه البته تو پرانتز باید بگم امروز این وظیفه به عهده آمریکاست که نمیذاره بین آلمان و روسیه اتحاد بوجود بیاد.بنابراین تمامی قدرت آلمان باید متمرکز بشه روی انگلستان تا بتونه بازوهای انگلستان رو در سراسر جهان قطع کنه.میگن که هاسوفر در زندان با هیتلر ملاقاتی داشته وقتیکه هردوشون در زندان بودن و کتاب جغرافیای سیاسی فردریش راتسل رو به هیتلر که مشغول نوشتن کتاب نبرد من یا همون ماینکف بود هدیه داده.هیتلر از کتاب خیلی خوشش اومده بود میگن بعدها رابطشون به سردی گرایید چون مارتا همسر هاسوفر یهودی بود,دلیل اصلی سردی رابطه همسرشون بود,همسر هاسوفر بود.ولی اگه درست‌ تر نگاه کنیم عمده‌ترین اختلافشان به نظر کارشناس ها در این بود که هاسوفر معتقد بود که اگه آلمان با اتحاد شوروی متحد بشه به هارتلند دسترسی پیدا خواهد کرد و از این طریق میتونه حکومت جهانی تشکیل بده.درحالیکه برعکس هیتلر حمله به شوروی رو  بنیان پیشرفت خودش میدونست و به همین دلیل بود که سال هزار و نهصد و چهل و یک به شوروی حمله میکنه.همانطور که عرض کردم عقاید ضد و نقیض زیادی درباره هاسوفر وجود داره که لزوما نمیتونن درست باشن و قصد من دفاع از کسی نیست فقط میخوام با نظرات خود هاسوفر توضیحی در این رابطه ارائه بدم.به نظر بعضی کارشناسان بی‌طرف برداشت و به کارگیری نادرست نظریات هاسوفر توسط حزب ناسیونال سوسیالیسم آلمان باعث شکست آلمان شد به عنوان مثال یک:هاسوفر در صدد اتحاد با شوروی بود در حالی که هیتلر از بریتانیا تمجید میکرد و خواهان مبارزه با شوروی بود,برداشت هاسوفر از نظریه راتسل یعنی()یا فضای حیاتی فضای جغرافیایی که سرنوشت ملتی رو تعیین میکنه نه نژاد در حالی که برعکس در نظر هیتلر  این نژاده که بر فضای جغرافیایی ارجحیت داره.هاسوفر حمله ژاپن به چین در سال هزار و نهصد و سی و دو رو اشتباه میدانست او همچنین حمله ی ژاپنی ها به پرل هاربر رو رد میکرد در حالی که هیتلر از این عملیات تمجید میکرد.حمله به پرل هاربر  به یک پایگاه دریایی آمریکا در هونولولو در ایالت هاواییه که توسط نیروی هوایی ژاپن در هفت دسامبر هزار و نهصد و چهل و یک بهش حمله میکنه و این حمله در اون تاریخ اتفاق میوفته.این حمله باعث ورود آمریکا به جنگ میشه که تا اون زمان بی‌ طرف بود.در این حمله غافلگیرانه به ناوهای آمریکایی مستقر در پرل هارور دو هزار و چهارصد و سه نفر کشته شدند و هزار و صد و هفتاد و هشت نفر زخمی.مصوبه‌ی زیادی در این رابطه هست که دوستان میتونن تماشا کنند.هاسوفر هیچوقت عضو حزب ناسیونال سوسیالیسم نشد ولی به ایدئولوژی آن تمایل داشت.او به همراه پسرش آلبرشت در تسخیر اتحاد آلمان و ژاپن کمک کردند.در کنفرانس مونیخ در سال هزار و نهصد و سی و هشت مشاور هیتلر بودند هردوشون.خلاصه اینکه مناسبات بین ژئوپلیتیک آلمان و حزب ناسیونال سوسیالیسم بسیار پیچیده‌تر از اونیه که عده‌ای میگن.تعداد قابل توجهی از تز های هاسوفر همین امروز در توسط قدرت‌های برتر جهانی من جمله آمریکا استفاده میشه.پایان تراژیک زندگی شاید گواه دیگه‌ای باشه به غلط بودن اون برداشت‌ها به نادرست بودن اون برداشت که ازش حرف زدیم.ظاهرا یک سال پس از جنگ پس از کسب آزادی از دست متفقین و بازگشت به جنوب آلمان همونطور که خدمتتون عرض کردم در حالیکه مشتی از خاک زادگاهش باباریا رو در مشت داشت خودش و همسرش به حیات خودشون پایان دادند.

Radio51_Admin وب‌سایت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *