رابطه ایران و اروپا – گلستان و ترکمنچای
- Radio51_Admin
- اپیزودها
- فروردین 23, 1403
رادیو پنجاه و یک شمارهی بیست و یک نگاهی به مناسبات ایران و اروپا قسمت سوم.رادیو پنجاه ویک جاییه که نظریهی ژئوپلیتیکی معرفی و کاربرد عملیشون توسط قدرتها تعریف میشه.عهدنامههای گلستان و ترکمانچای،یک:عهدنامه گلستان (10:10) گلستان واقع در کرانهی رود سیبا در قره باغ که در استان شاهومیان واقع شده محل امضای این عهد نامست که معروفه به عهدنامه گلستان میان ایران و روسیه. میرزا ابوالحسن خان نمایندهی ایران و رینیشف از طرف روسیه عهد نامه رو امضاء کردن،بر اساس این عهدنامه مناطق قرهباغ گنجه شکی شیروان قوبه دربند باکو و همه جاهایی که از تالش اونجا در تصرف روسیه بود،تو جنگ گرفته بود به اضافه داغستان و گرجستان از ایران جدا شدند و به خاک روسیه به اصطلاح منزم گشتن وصل شدن و یا به روسیه واگذار شدن.علاوه بر آن ایران از کلیهی دعاوی خودش از گرجستان و داغستان و ابخاذی صرف نظر میکنه،میدونید متن این قرار داد رو کی نوشته؟آدمی به نام سرگور اوزلی دیپلمات انگلیسی مقیم تهران که نفوذ زیادی هم در دربار ایران داشت و همچنین میانجی امضای این عخد نامه بود متنش هم نوشت،اما اگه یکم زاویهی دیدمون رو بازتر بکنیم فکر میکنم ریشهی اصلی جنگهای ده ساله ایران و روس برمیگرده به لشکرکشیهای خونین و کشتار آقامحمد خان قاجار در سال هزار و هفتصد و نود و پنج،علت این جنگ این بوده که آقای ییراکلی حاکم اون وقت گرجستان در پرداخت مالیاتش تاخییر داشته و معذرت خواهی نکرده بود و در این حال گویا گفته بود که من به کاترین دوم ملکه روسیه پاسخگو هستم نه به تو یعنی آقا محمد قاجار،آقا محمد خان قاجار هم با پنجاه هزار سرباز به گرجستان حمله میکنه و پس از شکست دادن ییراکلی و خونریزی بیسابقه گرجستان و تسخیر میکنه،تو حشیه بگم که گرجیها بیست و چهارم سپتامبر هر سال به یاد قربانیان و سربازانی که با حمله آقامحمد خان قاجار کشته شدند در بنا یادبودی که معروف به سیصد آراگولی در کلیساها و در خود شهر تفلیس گرد هم میان،این سرباز ها یعنی این سیصد نفر اهل آراگو در نزدیکی تفلیس بودن در نبرد معروف به کرتسانیسی به اصطلاح جان باختن.بعد از مرگ آقا محمد خان گرجستان دوباره رفت توی کمپ روسیه و بعد از اون روس ها به تدریج و به ترتیب باید بگم،شهرهای مختلف قفقاز جنوبی رو که جزو قلمرو ایران محسوب میشد یکی پس از دیگری میگیرن.اشغال ناگهانی شهرهای شمال قفقاز به وسیلهی ارتش روسیه در سال هزار و هشتصد و سه سرآغاز جنگهای ایران و روس شد،فتحعلی شاه قاجار در مقابل فشارهای انگلستان و روسیه به فرانسه متوصل شد،ناپلئون با پشتیبانی از ایران که گرجستان به ایران تعلق داره یه جورایی وارد این ماجرا شد و یه عهد نامه ای بستن با دولت ایران معروف به نام عهد نامه فینکنشتاین ک در چهارم ماه مه سال هزار و هشتصد و هفت بین ایران و فرانسه امضاء میشه و بر طبق این عهدنامه فرانسه ضمن پذیرش تعلق داشتن گرجستان به ایران قبول میکنه برای آموزش و کمک نظامی به ایران ژنرال کلود ماتیو گاردان رو به عنوان وزیر مختار روانه ایران بکنه،جالب اینه که هنوز امضای این عهدنامه خشک نشده بود که روسیه از ارتش ناپلئون به سختی شکست میخوره و تزار الکساندر اول معاهدهی محرمانهای رو با فرانسه به امضاء میرسونه در سال هزار و هشتصد و هفت و فرانسه و روسیه از دو دشمن به دو دوست تبدیل میشن و ایران این وسط به حال خودش رها میشه،اینم بگم اینجور جبهه عوض کردنها در اون زمان ها خیلی متداول بود و در نتیجه بعد از این صلح ارتش تزار از جبههی اروپا به جبهه قفقاز فرستاده میشه،درباره دچار سرگیجه ایران این دفعه نامید از فرانسه به انگلستان رو میکنه،انگلیسیها پس از خروج ژنرال گاردان از ایران به هارفورد جونز سرکنسول سابق انگلیس در بغداد فرمان میدن که بره تهران اونم با هدایای گرانبها،به عنوان وزیر مختار در دربار فتحعلی شاه حضور پیدا میکنه و عهد نامه ای معروف به عهدنامه مجمل که قبلا براتون توضیح دادم چه عهدنامه ای بود در این رابطه امضاء میشه.در ژوئیه هزار و هشتصد و دوازده یک قرارداد اتحادی بین روسیه و انگلستان در مقابل با ناپلئون امضاء میشه و به دنبال اون افسران انگلیسی در حال خدمت در ارتش ایران پست هاشون رو ترک میکنند و ایران فریب خورده در مقابل دشمن نیرومند یه جورایی باز دوباره تنها میمونه.عهدنامه گلستان عمدا مبهم نوشته شده بود و قابل تفسیر بود،علت قابل تفسیر بودنش هم این بود که بعد ها روس ها بتونن برای خودشون یه کارایی بکنن،مخصوصا مبهم نوشته شده بود.مثلا یکی از ابهامات این عهد نامه مرزها بود یعنی مرزها به هیچ وجه مشخص نبود،همونطور که عرض کردم این متن و سرگر اوزلی تهیه کرده بود و در واقع یک جور واسطه و همهکارهی این قرارداد بود.این شکست و به دنبال اون عهد نامه نه تنها خسارات جانی و مالی زیادی به بار آورد در اون منطقه،از نظر روانی هم ضربه سنگینی برای ایران بود.بسیاری از مردم آن نواحی نمیخواستن تحت حاکمیت روسها باشن چون که از نظر فرهنگی طبیعیست ایرانی ها نزدیکتر بودن،توی جنگ اخیر آذربایجان به ارمنستان دامنهی درگیریها به دهکده گلستان یعنی محل امضای قرارداد هزار و هشتصد و سیزده به روس و ایران رسید.بحث هایی در شبکه های مجازی مطرح شده که شما قطعا دیدید به این مضمون که حالا که آذربایجان در صدد پس گرفتن به اصطلاح قره باغه ایران نمیتونه خواهان حق مالکیتش بشه چرا که این به اصطلاح این مناطق با فشار روسیه از ایران جدا شده،بعضی از افراد توی این شبکههای اجتماعی استدلالهای جالبی هم دارند مثلا میگن چطوره که فلسطین مثلا خواهان پس گرفتن سرزمینهای اشغالی از اسرائیله چرا ما نباشیم؟یا مثلا روس ها که شبه جزیره کریمه رو ضمیمهی خاک خودشون کردن یا حتی ایرانم مثال میزنن که در سال هزار و سیصد و چهل حاکمیت جزایر به اصطلاح تنب بزرگ و کوچک و ابوموسی رو دوباره در دست گرفته،آیا مثلا به همین دلایلی که گفتم نمیشه قره باغ دوباره به ایران برگرده؟من سعی میکنم در پایان این قسمت با ارائه یک تصویر مختصر از ژئوپلیتیک پیچیده قفقاز نظر پیشنهاد دهندگان چنین راهکارهایی رو به پیچیدگی و بحران ژئوپلیتیکی منطقه حساس اوراسیا جلب بکنم،عهدنامه ترکمنچای،ترکمانچای یکی از شهرهای قدیمی و تاریخی ایران در شهرستان میانه است در آذربایجان شرقی،این شهر در سی و هفت کیلومتری جادهی میان تبریز و با به اصطلاح هشت کیلومتر فاصله در کنار جاده ابریشم قدیم واقع شده،زبان مردمش هم طبیعیست ترکی آذربایجانیه.پس از پیمان نامه گلستان دور دوم جنگهای ایران و روس آغاز شد.این دور مهمترین جبههی جنگ منطقه گنجه بود که سپاه ایران به فرماندهی عباس میرزا تو این منطقه سنگر گیری کرد.به دلیل یک سری آشفتگیها در بین نیروهای ایران عباس میرزا بیشتر تمایل داشت که جنگی نشه و صلحی اتفاق بیفته یا حداقل آتش بس ولی از قرار موفق نشد و یک درگیری وسیع که دامنهاش تا ترکمن چای کشیده شد نتونست جلوی ارتش روس رو بگیره و مجبور به پذیرش شرایط صلحی شد که روسها بهش تحمیل کردن.این عهدنامه هم به رسم سیاستهای پیچیدهی انگلیسی ها در ایران با میانجی گری دولت انگلستان منعقد شد،بر اساس این عهد نامه ولایت ایروان و نخجوان به روسیه واگذار شد،حق کشتیرانی در دریای خزر به روس ها واگذار شد دوباره،دولت روسیه عباس میرزا رو به عنوان ولیعهد به رسمیت شناخت و بر اساس قرارداد ترکمانچای روسها از حق کاپیتولاسیون در ایران برخوردار شدند.این حاکمیت و این رابطه ادامه داشت تا انقلاب اکتبر هزار و نهصد و هفده در روسیه بعد از انقلاب اکتبر لنین رهبر انقلاب اکتبر شخصا در اعلامیهای که در چهارده دسامبر هزار و نهصد و هفده امضا کرد قرارداد هزار و نهصد و هفت روسیه و انگلیس رو که ایران رو به دو منطقه نفوذ روس و انگلیس تقسیم میکرد فاقد اعتبار دونست،ولی دولت وقت ایران که گویا بازم یه جورایی دچار سرگیجه سیاسی شده بود فرصت رو از دست داد و مسالهی قراردادهای گلستان و ترکمنچای رو اصلا مطرح نکرد،شاید نظر دوستانی که در رسانههای اینترنتی مسالهی الحاق و مطرح میکنن میتونست در سال هزار و نهصد و هفده از نوعی اعتبار و امکان تحقق برخوردار باشه این ادعاها،مطمئن نیستم البته.البته اینم بگم که دولت(13:23)یه اقداماتی کرد،اقداماتی رو باید بگم اعلام کرد ولی پی گیرش نشد.من در پادکست شمارهی بیست به طور مختصری به علایق ژئوپلیتیکی و استراتژیکی روسیه به قفقاز اشاره داشتم،اگه اجازه بدید قبل از جمعبندی نهایی از اونچه که به عنوان بازی بزرگ معروفه نگاهی به بحران ژئوپلیتیکی قفقاز بندازیم که ضمن خوندن دست این دو بازیگر یعنی روس و انگلیس با بازیگران جدید هم آشنا میشیم که به طور غیر مستقیم به کسانی که نوستالژی الحاق مجدد و مطرح میکنن امکان آشنایی بیشتر به پیچیدگی این منطقه پیدا بکنن به خصوص کسانی که به طور مشخص الحاق آذربایجان رو مطرح میکنند که البته در دو کمپ متفاوت هستند،کمپ اونایی که میخوان دست و به بدن وصل کنن و کمپ اون هایی که میخوان بدن و به دست وصل کنن.این و من به نوعی به شیوهی خودم گفتم ولی اصلش از قرار این حیدر علیاف بوده البته من شک دارم به این قضیه ولی اینجوری معروفه که در خصوص الحاق اینجوری گفته نقل منسوب به علی اف این بوده:کسانی که آن را مطرح میکنند دیوانهاند چون دست باید به بدن ملحق شود نه بالعکس.حیدر علی اف پدر الهام علی اف از سال هزار و نهصد و چهل و یک تا سال دو هزار و سه در پستهای متفاوتی اعم از امنیتی و حزبی و دولتی و غیره بود مثلا هزار و نهصد و شصت و نه دبیر کل حزب کمونیست آذربایجان بود،هزار و نهصد و هشتاد عضو دفتر سیاسی حزب کمونیست شوروی بود و یکی از رهبران اتحاد جماهیر شوروی یا مثلا از ساله هزار نهصد و نود و سه تا دوهزار و سه رئیس جمهور آذربایجان بود از سال دوهزار و سه تا الانم پسرش رئیس جمهوره،اگه این سالها رو یه حوری جمع بکنیم یه حدود هشتاد سال امورات آذربایجان قفاز دست این خانوادست فقط،بگذاریم برگردیم قفقاز و بحران ژئوپلیتیکیش،بحران زئوپلیتیکی چیه اصلا؟به کوتاهترین تعریف این و میشه گفت:میان به اصطلاح طرفین درگیر در جنگ،دعوا نزاع هر چی درباره ارزشها و منافع ملی مورد اختلاف رقابت و درگیریهای شدید وجود داشته باشه این نوع درگیری رو که مبنای ارزشی و منافع ملی داره بحران ژئوپلیتیکی بهش میگن.نمونه هایی هست در دنیا امروز هم به هرحال موجوده،مثل کشمیر و یه جورایی میشه مسالهی باسک اسپانیا رو مطرح کرد یا همین قره باغ.آذربایجان معتقده که مسالهی قرباغ در چارچوب مرزهای رسمی آذربایجان قابل طرحه،این مسائل باید از طریق ارامنه و آذریهای مقیم منطقه حل بشه،اما نگاه ارمنستان یه جورایی فرق میکنه گرایش الحاق محور بین اون ها قابل مشاهدست.اینایی که گفتم صاحبان یا بازیگران اصلی دعوان،یک گروه دیگر از بازیگران هستند که بازیگران پیرامون این مشکل هستند مثل روسیه ترکیه و ایران،طبیعیه که روسیه دست بالا رو داره و در ایجاد و تداوم اون هم یه جورایی نقش مستقیم داره.ترکیه علاوه بر جغرافیا به خاطر اشتراکات تاریخی و فرهنگی از این بحران تاثیر میگیره و براون تاثیر میذاره و در درگیریهای اخیر کاملا جانب آذربایجان رو گرفت و به کدورت تاریخی خودش با ارامنه بیشتر دامن زد.ایران علاوه بر اشتراکات تاریخی و فرهنگی مجاورت جغرافیایی مستقیم داره،این و بگم ایران همیشه از تمامیت ارضی آذربایجان حمایت کرده اما،یه اما داره اینجا،اما به خاطر ملاحظات سیاسی ژئوپلیتیک سیاستهایی رو که اتخاذ کرده لزوما به نفع جمهوری آذربایجان نبوده نه اینکه نمیخواسته باشه چون یک نگاه دیگهای به ژئوپلیتیک اون منطقه داره صرفا به اون خاطر،ارجعیت سیاسی ایران در این بحران عمدتا مقابله با نفوذ غرب و اسرائیل در منطقه است.دو بازیگر فرامنطقهای هم در این بحران حضور دارن آمریکا و اروپا،آمریکا به عنوان یه بازیگر کلیدی به فکر پیشبرد منافع استراتژیک خودشه به این معنا که با حضورش میخواد در وهلهی اول با نفوذ روسیه مقابله کنه و نوعی هم رقابت با اروپا داشته باشه.برای پیشبرد این سیاست یه جور بازی کدر یا غیر شفاف و دوگانه در منطقه داره و از طرفی از آذربایجان حمایت میکنه ولی با توجه به مسیحی بودن ارامنه و نفوذ بسیار زیاده مسیحیا در به اصطلاح جامعه آمریکا کاملا به نفع ارامنه موضع میگیرن.اروپا هم قفقاز جنوبی رو بخشی از اروپا یا همسایهاش میدونه با این حال اروپا هم به خاطر قدرت مانور لابی ارمنی در فرانسه موضع شفافی نداره.با وجود چنین معادلات پیچیده ای بحران ژئوپلیتیکی موجود یه جورایی پیچیدهتر میشه.ترکیه میخواست با استفاده از اشتراکات فرهنگی تاریخی بعد از سقوط اتحاد شوروی خلاء اتحاد شوروی رو پر کنه،این ابتدا برنامش بود.آمریکا هم ازش پشتیبانی میکرد با برنامهی اقتصاد و تجارت وارد شد با این بازی آشنایی دارید که در گذشته هم همینطوری بود،برادران شرلی با اقتصاد و تجارت وارد شده بودند و می بینیم که ختم شد به کمکهای نظامی و مستشاری همونطور که میدونید.این یه جور میشه گفت رویکرد کاملا نوعیه که امکان پرداختن به اون تو این پادکست وجود نداره باید یه جای دیگه دربارش حرف زد.ایران قفقاز جنوبی رو منطقهی امنیتی خودش میدونه برا همینه که اون سیاستها به نوعی به نفع آذربایجان نمیشه و دامن زدن بر ملیگرایی و پافشاری اقلیتها بر استقلال طلبی رو یه تهدید منطقه ای ارزیابی میکنه روسیه اما قفقاز جنوبی رو آخرین سنگر خودش برای توسعه طلبی غرب میدونه برا همینم رویکردشون طبیعتا به خاطر وضع ژئوپلیتیکی که دارن و حضور و نفوذ بیش از دویست سالشون در اونجا باعث شده یه جورایی یک رویکرد یک جانبه گرایانه داشته باشن،برا اینکه اونا این منطقه رو حیاط خلوت خودشون میدونن و دخالت دیگران حتی ایران،حتی ایران رو نوعی تضعیف قدرت خودشون تفسیر میکنن یا شاید تحقیر.روسیه میخواد با نادیده گرفتن همه خودش به تنهایی امنیت قفقاز و به دست بگیره که برمیگرده به اون وصیت معروف پترکبیر و باقی قضایای بعد از دو جنگ اول و دوم جهانی.در میان بازیگران بیرونی آمریکا به عنوان یکی از قدرتهای برتر جهان دست بالاتری در قفقاز داره،در حقیقت سیاست آمریکا رو میشه اینجور فهمید که در دوران جنگ سرد این سیاست بر اساس تئوری جرج کنان یا همان دکترین مهار به کار بسته میشد حالا توسعه جایگزین اون شده،توسعه جایگزین مهار شده.طبیعیه هدف هر دو تا سیاست گسترش قدرت و نفوذ در اوراسیا بوده و هست.آمریکا در سال نود و هفت میلادی حوزهی دریای خزر و حوزهی منافع راهبردی خودش اعلام کرده،طبیعیه که تمام تلاشش رو گذاشته به گسترش نفوذش در منطقه مثلا همین بحران قره باغ،این بحران در جایی اتفاق افتاده که بخشی از هارتلنده فراموش نکنید و از نظر ژئو استراتژیک اهمیت ویژه ای برای غرب از گذشته داشته و همین امروز هم داره،امروز منتها به سرکردگی آمریکا و طبیعیست روس ها بزرگترین رقیب ژئو استراتژیکشون نقش عمدهای در این بحران داره یعنی بحران قره باغ خوب؟ پس طبیعیه که اون ها اینجا باشن.اینجا یعنی قفقاز محل برخورد دو فلسفه و دوتا داکترین اساسیه یکیش اوراسیاگرایی روس ها یکیشم اجماعی طلبی آمریکا.اوراسیاگرایی برای روس ها یعنی انسجام کشورهای جغرافیای پسا شوروی.برای همین مسکو حتی از نفوذ ایران شریک تاکتیکیش در منطقه در شطرنج ژئوپلیتیک قفقاز جنوبی راضی نیست،همونطور هم که قبلا عرض کردم قفقاز جنوبی اهمیت استراتژیک داشته و داره و از اوایل قرن هیجده به اون بعنوان دروازهی خاورمیانه و خط مقدم استراتژی نظامی سیاسی نگاه میشه از جانب روس ها.بحران قره باغ مهمترین مرکز بحران ژئوپلیتیکی قفقاز و بعد از این همه ویرانی و مرگ باز هم احتمال جنگ تمام عیار دیگهای وجود داره.بحران ژئوپلیتیکی همینجا ختم نمیشه اون چه که خواب استراتژیست های روس رو آشفته میکنه تمایل گرجستان و آذربایجان به پیوستن به ناتو،شاید بشه گفت که امکان مستقیم این الحاق در آیندهی نزدیک وجود نداشته باشه ولی بعد از جنگ سال دو هزار و بیست قره باغ یعنی همین سپتامبر گذشته میشه گفت این رابطه با ناتو با یک حلقه واسط یعنی ترکیه یک گام به جلو رفته.روابط ایران و کشورهای اروپایی از قرن هیجده به اینور فراز و نشیبهای گوناگونی داشته ولی به طور کلی به صورت تاکتیکی در مقاطعی با ایران همراهی کردند ولی از نظر استراتژیکی منافع و سیاستهاشون رو در جهت دخالت در امور ایران قرار دادند. مثلا سیاست انگلیسی ها در زمان صفوی در بیرون کردن پرتغالی از خلیج فارس با ایران همپوشانی داشت با سیاست ایران ولی در عصر قاجاریه با تضعیف ایران در افغانستان و خلیج فارس سعی در دور نگه داشتن ایران از منافعش در هندوستان کرده.انگلیسی ها با باز گذاشتن کنترل شدهی دست روسها در ایران سعی کردن خرسها رو از آبهای گرم خلیج فارس محروم کنند.خلاصه اینکه استراتژی بریتانیا در بازی بزرگ این میشه که در خلال جنگ ایران و روس تا نتونه هوس حمله به هندوستان رو داشته باشه،جالب اینه که ایران رو در حدی ضعیف نگه داشته که تسلیم روسیه هم نشه و به این منظور با پادرمیانی و نوشتن متون عهدنامه های گلستان و ترکمانچای ممکنه که اونجوری نوشته شده بود که این استراتژی موفق بشه که شد.