صفویه بخش اول

صفویه بخش اول
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
43:58 00:00

رادیو پنجاه و یک شماره‌ی بیست و سه سلسله‌ی صفویه بخش اول،رادیو پنجاه و یک معتقده که جغرافیا یک عامل مهم قدرت ملیه ولی بت کویین رو هم در معادلات خود (29) شیعه‌ی دوازده امامی از باشتین تا تبریز.اگه خاطرتون باشه در پادکست مربوط به آق قویونلوها فکر کنم پادکست شماره بیست و دو بود،حرف هام رو با یه سوال از شما شروع کردم که فکر می‌کنید چه ربطی بین جمهوری ونیز امپراتوری ترابوزان امپراطوری عثمانی و بنیانگذار صفویه هست و جوابش این بود،یه زن زیبای یونانی به نام کاترینا یا همون دسپیناخاتون.استراتژی اوزون حسن برای گسترش قدرت خودش که غیر مستقیم در حقیقت گسترش نفوذ جمهوری ونیز و کلیسای کاتولیک هم بود.از جمله دست به یه سلسله وصلت‌های استراتژیک زد،دو تا از اونا این بود،وصلت خودش با کاترینا و برای گسترش نفوذ خودش در اردبیل و اطرافش خواهر خودش خدیجه رو به وصلت شیخ جنید صفوی شیعه گرا درآورد.و آخرش وصلت دخترش مارتا از کاترینا و شیخ حیدر خواهرزاده‌اش.نتیجه‌ی این استراتژی هرچند برای اوزون حسن سرنوشت دیگه ای رو رقم زد ولی شاه اسماعیل رو به ایران داد که هویت جدید مذهبی برای ایران به ارمغان داشت و رقیب سرسخت تری برای عثمانی بود که در حقیقت همون استراتژی بود که با توجه به ژئوپلیتیک جدید ایران جمهوری ونیز و کلیسای کاتولیک می‌خواست و از طریق به اصطلاح جهانگردان و میسیونرهای مذهبی اون استراتژی رو پیگیرانه واقعا دنبال کرد و به نتیجه دلخواه خودش که مشغول کردن و تضعیف امپراتوری قدرتمند عثمانی در جبهه‌ی شرق بود رسید.البته استراتژی وصلت‌های مصلحت‌ گرایانه در اینجا در دو جبهه انجام شد هم در ایران هم در دربار عثمانی که بعدا در بارش حرف میزنم.حالا پس از این مقدمه اجازه بدید بریم سراغ اصل مطلب یعنی چگونگی شکل گیری حکومت صفوی موقعیت ژئوپلتیکی جدید ایران و روابط خارجیش،تو قسمت‌های مختلف می‌پردازیم به چگونگی رشد و به قدرت رسیدن اسماعیل اول صفوی سوالای گوناگونی که در این رابطه وجود داره،سکوت سفارت‌های فعال ونیز در منطقه و سیاحان ونیزی از یک سالگی تا سیزده سالگی شاه اسماعیل،پیدا شدن دوباره شن تو صحنه،زنان با نفوذ فرهنگی در دربار عثمانی یا همان وصلت‌های استراتژیک از نوع دیگرش،جنگ چالدران و اثرات آن در شکل دهی آسیا غربی و شمال آفریقا،فعالیت مبلغین مذهبی در دربار صفوی و به اصطلاح مهربانی‌ها و خدمات ژئواستراتژیک شون به همه اینا نگاهی میندازیم.به واژه‌ی قزلباش هم همینطور،سفرنامه‌های چند ونیزی و اهداف نهفته و ترفندهای نزدیک شدنشون به مراکز قدرت و  شاهان صفوی اینا رو هم مرور می‌کنیم با هم.یکی از جنجالی‌ترین و جالب‌ترین اتفاقات عصر صفوی وارد کردن،بعضیا میگن مهاجرت کردنه،روحانیون شیعه از جبل عامل لبنان که سوال برانگیز بودنش یا جنجالی بودنش اینه که چرا مثلا از نجف یا کربلا یا بحرین این روحانیون دعوت  نشدند و چرا از منطقه‌ی لوانت یا همون شام که تحت نفوذ تاریخی رومی‌ها بود و عثمانیها هنوز اونطور که باید منطقه را در کنترل نداشتند دعوت شدند،آیا ونیزی‌ها در این رابطه نقشی داشتند؟این یکی از سوال هایی که در ارتباط با حضور روحانیون جبل عامل در ایران مطرح میشه.همتون شاید بدونید که ایران تا ظهور شاه اسماعیل در سال هزار و نهصد و یک میلادی به مدت حدود هزار سال سنی بود،اسامی مشهوری که شما میشناسینش مثل خیام حافظ مولانا و سعدی و غیره همه سنی مذهب بودند البته حساب خیام باید یه جورایی جدا کرد.طبیعیه که روند تغییر دین برای هیچکس برای مردم آسان نبود و با تلفات زیادی همراه بود ولی من به این جنبه نمی‌پردازم چون موضوع این بحث نیست،من فقط به جنبه‌ی استراتژیک این تغییر نگاهی می اندازم و به ریشه‌ها و دلایل اونچه که به تنهایی استراتژیک ایران معروفه سرانجام به قول معروف خواهم رسید.اگر دقت کرده باشید نگاه من به سفرنامه‌های ونیزی‌ها به خصوص به چندنفرشون با نگاه عمومی و رایج در کشور  یه مقداری فرق داره و ممکنه با توجه به فضای آلوده کنونی ایران که،البته جهان هم وضع بهتری نداره متهم به نگاه به اصطلاح دایی جان ناپلیونی بشم،برای جلوگیری از این مشکل در پایان این قسمت‌ها فرق بین دقت و نکته بینی و سوال‌ کردن از وجود یا عدم اون و مرز باریکش واقعا مرز باریکش با تئوری توطعه یه توضیح کوتاهی میدم.یه نگاه اجمالی به تاریخ ایران از مادها تا سال‌ها پس از جنگ جهانی دوم به قول آقای آرش رئیسی نژاد استاد دانشگاه تهران به دوگانه‌ی اشغال و محاصره خلاصه می‌شد،فقط در دوره‌ی اردشیر پسر خشایار شاه که به اردشیر درازدست در تاریخ معروفه استراتژی جنگ‌های نیابتی در پلوپونز و حمایت همزمان آتن و اسپارت تونست جنگ رو بیرون مرزهای اون روز امپراتوری نگهش داره و در دوره‌ای از اشکانیان و با به کارگیری جنگ‌های پارتیزانی با تکنیک و تاکتیک خاص کمانگیری که در ادبیات غربی به پاشین شات یا همون شلیک پارتی معروفه تونستن امپراتوری روم رو شکست بدن و در دوره ساسانی علیه بیزانس هم میشه گفت موفقیت‌هایی داشتند و بعد از صفویه نادرشاه افشار تونسته قوای خارجی رو پس برونه.استراتژی جنگ‌های نامنظم و نیابتی پس از هخامنشیان و اشکانیان و تا حدودی استفاده‌ی اون توسط شاه عباس از عیاران و لوطیان که در یک برنامه‌ی خاص از درباره‌ی عیاران و لوطیان صحبت خواهم کرد و تفاوت‌ها و تشابهات شون هم براتون خواهم گفت.شاه عباس از عیاران و لوطیان استفاده می‌کرد بعد از این مختصری که گفتم انگار در سرزمین ایران استراتژی جنگ های نیابتی به نوعی در حاشیه قرار گرفته بود تا کودتای عبدالکریم قاسم در عراق در سال هزار و نهصد و پنجاه و هشت که باعث شد ایران دوباره به استراتژی موفق اردشیر درازدست رجوع بکنه.میشه گفت انگار روی جنگ‌های نیابتی نیاکانمون در جسم جنگجویان بغایت منضبط و به طرز رازآمیزی مخفی مونده دوباره (10:32) کرد به عصر صفوی.منظورم ظهور برق آسای نیروهای پشتیبانی شاه اسماعیل سیزده ساله که ترک‌های عثمانی لقب استهزاء گونه قزلباش یعنی سر قرمز رو بهشون دادن که شاه اسماعیل  خودش هیچ وقت این عنوان رو نپذیرفت و به کار نگرفت و به سپاهیان خودش لقب مجاهدان داده بود.نیروهای ورزیده و بسیاری اوقات بی‌ رحم نسبت به هرگونه مخالف با ایدئولوژی جدید که ناگهان  در سال هزار و پونصد و یک در تبریز اعلام شد یعنی شیعه دوازده امامی که هنوز چگونگی شکل گیری این ایده در یک پسر بچه‌ی سیزده ساله سوال برانگیز مونده به دلایلی که عرض می‌کنم این قزلباشها نقش بسیار موثری در این رابطه داشتند.چرا میگم که سوال برانگیزه؟به این دلایل ساده ای که عرض می‌کنم،اسماعیل یک ساله بود که پدرش حیدر که بیست و نه سالش بود به دست نیروهای یعقوب آق قویونلو که در حقیقت دایی حیدر بود کشته میشه.پس پدری در کار نبود که تعلیم تعالیم شیعه بهش بده،وقتی هم که وارد خانقاه شیخ زاهد گیلانی در لاهیجان شد شش سال داشت.گروه معروف به اهل اختصاص که از منطقه‌ی آناتولی بودند و فارسی هم نمیدونستن شاید تعلیمش دادن بعضیا میگن از شیش سالگی تا دوازده سالگی زیر آموزش کارکیا میرزا علی و شمس الدین لاهیجی بوده.پژوهندگان تاریخ رای قاطعی نمی‌تونن درباره‌ی دو موردی که عرض کردم بدن،به هر صورت نبود اطلاعات کافی در این زمینه اظهارنظر رو دشوار می‌کنه ولی کلا میشه گرایش به شیعه و صوفی‌گری از زمان شیخ جنید یعنی جد شاه اسماعیل در خانواده‌ی شیخ میشه گفت جریان داشت. چگونه همه‌ی اینا به اسماعیل خردسال رسید حداقل من نمی‌تونم درک کنم و نمیدونم.به هر حال سوال اصلی بالاخره باید پرسیده بشه که چی شد که ده سال پس از مرگ شیخ حیدر و فراری دادن این بچه‌ها به لاهیجان چه حوادثی رخ داده اونجا که باعث میشه اسماعیل در اولین روز اعلام رسمی پادشاهی خودش همزمان شیعه‌ دوازده امامی رو هم مذهب رسمی کشور اعلام می‌کنه،چه چیزی باعث همه اینها شده؟جالبه که خودش چیزی از جنبه‌های عقیدتی و فقهی و شریعت مذهب شیعه چیزی دندان گیری نمی‌تونسته بدونه،شما اگه کمی آشنا به فقه شیعه باشید با دین اسلام به طور کلی آشنایی داشته باشید متوجه میشید که احاطه به احکام و تاریخ و شریعت و هزاران فکر و مساله و معماهای دیگه به قول معروف برای بچه‌ی ده ساله غیرممکنه.من تا کنون نتونستم خودم و قانع کنم،یکی دیگه مخفی‌کاری مثال‌زدنی برای حفظ جان این بچه‌ها موردی که قابل‌ توجه.چرا در خانقاه اردبیل و لاهیجان این اتفاقات افتاد؟مادرشون مارتا که مسیحی بود چه بلایی سرش اومد؟تا چه حدی اون یعنی مارتا رو بچه ها از نظر فکری دینی تاثیر داشته و همونطور که تو مقدمه عرض کردم سفرا و سیاحان شهر دولت‌های ایتالیا که همه جا و همه وقت حضور داشتند و گزارش می‌دادند چرا گزارشی ازشون نمی‌بینیم توی این ده سال؟ممکنه که اونا با خانق ها رابطه داشتن ولی این رابطه رو مخفی نگه داشتن؟مثلا وقتی اسماعیل خانق هارو ترک می‌کنه فقط اون هفت نفر مریدش یعنی اون اهل اختصاص باهاش بودن تا به تبریز برسه هزاران نفر نیروی نظامی معروف به قزل باش بهش ملحق می‌شن،این سپاه عظیم رو با اون شبکه‌ی وسیعش که تا عمق سرزمین‌های عثمانی نفوذ داشتند کی سازمان می‌داده؟چه کسی یا گروهی تصمیم گرفت واقعا شیعه‌ی دوازده امامی مذهب رسمی اعلام بشه؟چه مرجعی این تصمیم رو گرفت؟و چرا موضوع مخفی نگه داشته شد تا روز به اصطلاح تاجگذاری شاه اسماعیل اول؟و ده ها سوال و مورد دیگه،همونطور که عرض کردم صفویه و به طور مشخص شاه اسماعیل عامل اصلی اعلان مذهب‌ شیعه بعنوان مذهب اصلی شناخته میشن.و این و هم باید بگم که گرایش مذهبی به طور کلی مثل هر پدیده‌ی تاریخ اجتماعی دیگه موضوعیه که به عناصر و عوامل دیگر منتصله،مثلا اتفاقاتی که بعد از سقوط ساسانیان و هرج و مرج از هم پاشیدگی حکومت‌های ملوک الطوایفی و غیره… اینا می‌تونن از جمله عواملی تلقی بشن که دست به دست هم دادن و شرایطی رو به وجود آوردند که منجر به اعلام رسمی مذهب شیعه در دولت صفویه شد این میتونه یک دلیل باشه،منظور من اینه که ضمن اینکه سوال‌های متعددی که براتون طرح کردم در ارتباط با اسماعیل نوجوان مولفه‌های دیگه‌ای هم هستند که در سازوکار اجتماعی هر ملت یا پیروان هر مذهبی تاثیر داشته باشن،توجه به این عوامل با توجه به کارکردهای سیاسی اجتماعی هر جنبشی از دیرباز تا همین امروز اگر توجه کنیم به عوامل و کارکرد های سیاسی اجتماعی جنبش ها مذهب نوعی اندیشه و سیر و سلوک خاصیه که از عناصر موثر در این جنبش ها و بسیاری اوقات هویت مسلط در آن جنبش ها بوده.قیام های علویان به طور کلی از زمان خلافت عباسیان به بعد باعث شکل گیری دولت‌های شیعی البته نه لزوما دوازده امامی در سرزمین‌های شرق خلافت اعراب در ایران اونروز شد،مثلا ادریسیان ،علویان طبرستان،آل بویه،دولت سربداران که این یکی رو میشه گفت اولین دولت مستقل شیعه دوازده امامی در ایران بود،حکومت سربداران خراسان میشه گفت منبع الهام بود برای حکومت صفویه که اون کانسپت یا اون دریافت حکومتی رو در تمامی ایران گسترش بده.جریان سربداران در حقیقت از سال‌های هزار و سیصد و سی و هفت میلادی شروع میشه تا هزار و سیصد و هشتاد و یک میلادی،جریانش اینجوری بوده یعنی پیش‌ زمینه‌های این اتفاق تاریخی این بوده که ابوسعید آخرین ایلخان که ایلخان بزرگی هم بود فوت میکنه،چندتا بچه داشته یه‌ جور بحران جانشینی پیش میاد و حکومتش به اصطلاح تجزیه میشه،مردم خراسان که از ظلم و ستم به اصطلاح مغولها و به خصوص فشارهای مالیاتی به نوعی به ستوه اومده بودن از این فرصت استفاده می‌کنند و یک جنبشی رو شکل میدن و به حرکت در میان،بهانه‌ای هم داشتن بهانه‌ی به اصطلاح این حرکت یا شورش تجاوز به اصلاح یا تعدی چند مغول به اهالی روستای باشتین از توابع سبزوار بود که در حقیقت آتشی زد به خشم خراسانیان اون روز.جنبش سربداران دو تا گروه بودن،یک گروه در حقیقت به سرکردگی دو برادر عیار بود به نام به اصطلاح یکیش امیر عبدالرزاق  و امیر وجیه الدین باشتینی یه همچنن چیزی اسمشون بود.یه شاخه‌ی دیگشم اهل تصوف بودن به رهبری شیخ خلیفه مازندرانی و بعد از اون شاگردش شیخ حسن جوری.گروه اول اگر بخوایم بر مبنای دریافت‌های امروزی بگیم یعنی گروه عیاران بیشتر دنبال یک جور به اصطلاح تجدید حیات ملی و فرهنگی ایران بودن یعنی میشه گفت با احتیاط نوعی ناسیونالیسم بودن ولی گروه دوم بیشتر به برادری و برابری و مساله شهادت و اینجور چیزا می‌پرداختند و گاهی هم گفته میشه که به اصطلاح شیخ حسن جوری خودش و یه جورایی مهدی موعود به هر حال جا زده بود،ادعا میکرد اتحاد این دو تا نیرو باعث میشه که مغول‌ها رو از سرزمین وسیع خراسان ریششون و بکنه و حدود صد و اندی سال به استیلای این ها پایان بده و یک حکومت شیعی و ایرانی به اصطلاح بنیان بزاره.خود این حکومت حدود نیم قرن دوام میاره و بعدها با یورش تیمور گورکانی که به ایران حمله می‌کنه  این حکومت ساقط میشه.حالا اینجا اجازه بدید یه وجه هنری این به اصطلاح سربداران رو هم خدمتتون بگم،یه سریالی از تلویزیون جمهوری اسلامی پخش می‌شد به نام سربداران،این سربداران تلویزیون سربدارانی بود که کارگردانش آقای محمدعلی نجفی بوده و آقای کیهان رهگذار نویسنده و مشاور کارگردانش بوده.سربداران تا اون موقع به نظر من فقط افراد متخصص می‌دونستن چی بود ولی این سریال سربداران رو  واقعا همه گیر کرد و بسیاری از مردم ایران با این جنبش سربداران خراسان آشنا شدن از طریق این سریال.چرا؟برای اینکه این سریال به اصطلاح یه جورایی الهام گرفته شده از جنبش سربداران خراسان بود که شعارشون این بود،سربدار می‌دهیم اما تن به ذلت نمی‌دهیم که همونطور که عرض کردم این باعث شورش مردم خراسان علیه ایلخانان مغول بود.یه گوشه‌هایی هم از این به اصطلاح سریال برمی‌گرده به رهبری پیشین شیخ خلیفه مازندرانی و موسس این‌ جنبش.ماندگاری این سربداران دلایل متفاوتی داره،اولا که به اصطلاح سریال خوش ساختی بود با صحنه های بسیار زیبا و دکوراسیون و گریم و لباس و همه این چیزاش خیلی حرفه‌ای بود و مهیج بود. بازی‌هاش بازی‌های درخشانی داشت به خصوص موسیقیش،آقای فرهاد فخرالدینی واقعا موسیقی شاهکاری ساخته بود که همه‌ی این‌ها با اون فیلمنامه‌ای که نوشته شده بود یه جورایی حال و هوای به اصطلاح جامعه‌ی انقلابی در حال جنگ رو علیه عراق تداعی میکرد در عین حال.موسیقی متنش که آقای که آقای همانطور که عرض کردم فخرالدینی نوشته یکی از موفق‌ترین به اصطلاح موسیقی‌های متن که تو ایران نوشته شده.من درک زیادی از موسیقی ندارم درک من درک حسیه،همین حد می‌تونم بگم که به هر حال از با استفاده از سازهای ایرانی و فرنگی و گنجینه‌ی به قول معروف عظیم موسیقی ملی و محلی ایران و ترکیب این‌ها با تکنیک‌های گوناگون یه فضایی رو ایجاد کرده بود که این موسیقی رو ماندگار میکنه به نظر من و همونطور که عرض کردم من چیز زیادی از موسیقی نمی‌دونم ولی اجازه بدید یه تکه‌ای از آقای محمد سریح آهنگساز بسیار خوش ذوق ایرانی که درباره‌ی این موسیقی  این سریال گفته براتون نقل کنم:خلق چنین آثار ماندگاری که تعداد آنها در موسیقی ما کم است علاوه بر توانایی‌های فردی و علمی نتیجه ی باروری اندیشه‌ ایست که نیازمند پشتوانه‌ی فرهنگی ملی ست که این موضوع در حوزه‌ی موسیقی بی‌کلام ما بیشتر جلوه‌ گر شده است ایشون تصریح می‌کنن،رسیدن به این گستردگی و جامعیتی که یک موسیقی ایرانی را بین گروه‌های مختلف جامعه محبوب کند کار بسیار دشواریست و این مقوله به آهنگساز برمی‌گردد که جذابیت‌های آن را تامین کند،جذابیت‌هایی که نشات گرفته از فکر به مردم و درک جاذبه‌های فکری آنهاست و به نظر من فرهاد فخرالدینی با ساخت موسیقی مجموعه‌هایی از این دست در تاروت این قضیه قرار گرفته است.اینم بگم که داستان سربداران پیش از اینکه سریال بشه در آثار آقای شریعتی یه جورایی حضور پر رنگی داشته و چون خودشم اهل سبزوار بودند ایشون یعنی مرکز حکومت سربداران،گاهی هم از نام مستعار علی سربداری استفاده می‌کردند در نوشته هاشون.اولین بارم نمایشنامه‌ی سربداران در حسینیه ارشاد که ایشون هم حضور داشتن روی صحنه رفت،اونجا هم کارگردان این نمایشنامه آقای محمدعلی نجفی بودن،البته این و بگم که مقامات امنیتی حکومت پهلوی اجراش و بعد از دو شب به اصطلاح متوقف کردن.سریال سربداران همونطور که عرض کردم بین مردم تونسته طرفداران زیادی پیدا کنه و جنبش سربداران و به مردم یه طورایی بشناسونه و نام‌های واقعی و نام های به اصطلاح خیالی رو در ذهن تماشاگراش جا بندازه مثلا قاضی شارح با بازی بسیار زیبای آقای علی نصیریان یا خواجه قشیری با بازی زنده‌ یاد محمدعلی کشاورز شیخ حسن جوری که امین تارخ بازی می‌کرد و خانم سوسن تسلیمی در نقش فاطمه که به اصطلاح زن پرقدرتی بود که به اصطلاح مرد پوشی می‌کرد و سوار اسب می‌شد و رهبر یک گروهی از جنگجویان پاشتین بود.بگذریم از این داستان به اصطلاح تاریخی سربداران و جنبشی که شکل گرفته بود تو سریال تلویزیونی.چگونگی شیعه شدن اسماعیل و شرحی که گفتم برای من روشن نیست ولی اون هفت نفر معروف،معروف به به اصطلاح عهد اختصاص یا صوفیان لاهیجان که فارسی نمی‌دونستن به گمان من نقش اساسی در این رابطه داشتن،حالا خودشون مستقیم یا با واسطه در ارتباط با جریاناتی که برای من روشن نیست.یکی از اونا حسین بیک شاملو بود،شاملوها همونطور که از اسمشون معلومه تبارشان به شام یعنی همون جا که جبل‌ عامل هم بخشی از اونه میرسه،اینا قوی‌ ترین و بانفوذترین قبایل در سپاه مجاهدان اسماعیل بودند که عثمانی ها به طعنه اسم قزلباش بهشون داده بودند ولی بعد از شاه اسماعیل و زمان شاه طهماسب،بعد از شاه طهماسب یه جایی قبحش شکسته شد و مجاهدان به همین نام قزلباش در نوشته ها مطرح شدند.بگذریم قدرت و نفوذ شاملوها تا زمان شاه عباس یه جورایی ادامه داشته اما حالا اجازه بدین از یه زاویه‌ی دیگه‌ای هم به این قضیه نگاه کنیم یعنی خیلی خلاصه بگیم که جغرافیای سیاسی گیلان چه امتیازاتی داشته که باعث شد شاه اسماعیل پس از به اصطلاح چهار سال در استخر فارس زندانی بودن و بعدش به اصطلاح مراجعه مخفیانه به اردبیل سر از لاهیجان در بیاره؟خانم لیدی شرم که در دوره‌ی ناصرالدین شاه قاجار در ایران بود درباره‌ی شرایط جغرافیایی ایران اینجوری مینویسه: موقعیت ژئوپلیتیک گیلان به خاطر حفاظ طبیعی در مقابل حملات خارجی بسیار خوب و در دنیا کمتر منطقه ای از این نظر شبیه آن است، وجود ساحل دریا با جنگل‌های انبوه و غیر قابل نفوذ برای دشمنان بهترین سد برای جلوگیری از تهاجم بیگانه است و بعد از به اصطلاح توصیف جنبه‌های دیگه‌ای از جغرافیای گیلان میگه اگه خیانتی در کار نباشد محال است هیچ مهاجمی بتواند از آنها عبور کند و خود را به گیلان برساند.بازم سوال چه کسی در سال‌های پایانی قرن پانزده میلادی از این موقعیت ژئوپلیتیکی گیلان خبر داشته که تا به اصطلاح شاه اسماعیل رو اونجا بتونه مخفی بکنه چه کسی یا کسانی از این موقعیت ژئوپلیتیکی خبر داشتن؟درباره‌ی به اصطلاح آشنا کردن اسماعیل خردسال به مذهب شیعه آموزش سیاسی و نظامی بازم اطلاعات ناقصی وجود داره،میگن که شمس‌ الدین داعجی به اصطلاح مامور تعلیم قرآن و آموزش زبان فارسی و عربی به اسماعیل بوده،میگن که به شکار علاقه داشته و از همین طریق در به اصطلاح درباره‌ آل‌ کیا آموزش نظامی و شیوه‌های پنهانکاری در جنگ و از طریق به کارگیری تکنیک شکار یاد گرفت.نوشته شده که وقتی می‌خواسته خانق هارو به قصد ظاهرا تبریز ترک کنه کارکیا میرزا مخالف بود ولی اسماعیل در جوابش میگه که ماموریت از بالا اومده نمی‌دونم از بالا منظورش خدا بوده یا یه قدرت زمینی مشخص،ما امروزه هم در ایران میگیم که این دستور از بالا اومده آیا شاه اسماعیل هم همین نظر رو داشته؟به هر حال هنگام به اصطلاح خروجش انگاری بیشتر از دوازده سال نداشته،اگه نابغه هم بوده باشه بازم برام دشواره بپذیرم که توان درک تمامی به اصطلاح طرح‌های نظامی سیاسی و استراتژیک رو داشته و حتی بتونه جریانی به اون عظمت رو راه بندازه و اعلام پادشاهی کنه.از موقعیت ژئوپلیتیکی گیلان گفتم اینم بگم که در زمان شیخ‌ صفی جنگ سالاران تالش از صفوی ها حمایت می‌کردند،حالا سوال باز اینه آیا امرای تالش و بزرگان روم از سازمان‌ دهان این حرکت اسماعیل میرزا بودند؟میتونن اونا باشند،علت اینکه سوال میکنم اینه که گروه معروف به اهل اختصاص که تمام مدت با اسماعیل بودن به طور کلی از آناتولی بودند و قبیله شون حتی نزدیکی مرزهای ایران هم زندگی نکرده بودن،خوب طبیعیست با زبان و فرهنگ ایران هم آشنایی نداشتند و شاید تلقیشون از ایران ظاهرا این بوده که ایران ثروتمنده و باید یه جورایی مثلا سهمشون رو بگیرن،این حداکثر چیزی که اینا میتونن داشته باشن،حالا که از این قبایل حرف زدم اجازه بدید یه کمی این قبایل رو براتون معرفی کنم که کیا بودن،نه قبیله تاتار آنتولی رو که ما می‌شناسیم قوای هفت هزار نفری اسماعیل‌ میرزا که همون شاه اسماعیل بعدی باشه تشکیل میدادند،و همونطورکه پیشتر گفتم تا اون موقع اینا وارد ایران نشده بودند و زبانم نمی‌دونستن،حالا با معرفی اینا شاید تو ذهنتون سوالای مشابهی شکل بگیره که در ذهن من شکل گرفته.اولی شاملو ها از تاتارهای ناحیه‌ی واقع در به اصطلاح زاویه شمال شرق مدیترانه و شمال غربی لوانت یا همان شام بودند و از معروف‌ ترین و با نفوذ ترینشه.تکلو بود یکی دیگه که تو ناحیه‌ی جنوبی آناتولی بودند،قاجار ها بودند که از تاتارهای شمال و شرق آناتولی هستن،روم لو که به هر حال همونطور که از اسمش معروف تو ناحیه‌ای زندگی می‌کردند که اون موقع بهش روم می گفتند،ایل قهرمان بود،قبیله‌ ی فکرمی‌کنم  ورساق بود از تاتارهای جنوب کیلیکیه در شمال دریای مدیترانه بودن از اون ناحیه بودن،طایفه ذوالقدرها بودند که از تاتارهای غرب فرات بین سوریه و ترکیه به اصطلاح کنونی، استاجلو که خان محمد استاجلو از رهبران نظامی شاه اسماعیل بود از این قبله است که اینا از تاتارهای شرق آناتولی هستند و یکی از اون ها هم ایل بیات بود که از شرق آناتولیه.حالا اجازه بدین نگاهی بیاندازیم به سفرنامه ها و گزارش های به اصطلاح تجار و بازرگانان و عوامل کنسولی شهر دولت ونیز،شاید بتونیم یه جوابی برای این سوال هامون پیدا کنیم،گفتم بهتون که هیچ رد پایی از اینها از یک سالگی اسماعیل تا سال هزار و پانصد دو میلادی یعنی دومین سال سلطنت شاه اسماعیل نیست،تا اون موقع هیچ خبری نیست از اینها ولی هر آنچه از اونها هست اعم از مشاهدات و دیدارشون و نوشته‌هاشون نشون میده که آدم‌های کاربلدی بودن و اطلاعات اونها برای کلیسای کاتولیک و جمهوری ونیز حیاتی بود واقعا و به قول امروزی‌ها رل پارا دیپلوماتیک در زمینه‌ی جمع‌آوری،انتشار و عدم انتشار حتی نقشی بازی می‌کردند،این به‌ اصطلاح تجار و مسیونر خیلی از پروتکل‌های قدیمی دیپلماتیک قرون وستا و پیش از اون رو هم برای رسیدن به اهداف عموما استراتژیک شون اوناشم زیر پا میذاشتن،همون پروتکل های موجود خودشون رو.این ونیزی های کار کشته که به اصطلاح دولتشون هم بر محور بود و تجارتشون هم دریایی اوضاع و احوال منطقه رو به خصوص ایران عثمانی رو به خوبی زیر نظر داشتن،اونا کنسولگری‌های متعددی در سوریه مصر قسطنطنیه و جاهای دیگه داشتند که رصد کردن اوضاع رو براشون ساده میکرد.پس از اون غیبت سیزده ساله اولین گزارشی که درش اسم به اصطلاح شاه اسماعیل برده می‌شه توسط مورخ و دیپلمات نامدار اون موقع مارینو سانوتو بود، حالا تلفظ من ممکنه اشتباه باشه.اون تو به اصطلاح شرح وقایع دسامبر هزار و پونصد و یک میلادی در ارتباط با اون رویداد مینویسه:در این روز های ماه دسامبر از طریق کسانی که از ایران آمده بودند پیامبری چهارده یا پانزده ساله ظهور کرده و مردم بسیار زیادی او را تبعیت کردند،از کلمه‌ی پرافتا که در ایتالیایی میشه پیامبر استفاده کرده این گزارشش پایان نقل قول.به نظر میاد این اولین گام گره زدن منافع تجاری و منافع ژئوپلیتیک ونیزی‌ها به دنبال پیروزی صفوی‌ها بر آق قویونلوها است یا به عبارت دیگه اونا در گذشته همونطور که می‌دونید سرمایه‌گذاری زیادی روی معروف ترین فرد آق قویونلو کرده بودند که همون اوزون حسن باشه با تیزبینی خاص خودشون ژئواستراتژی به اصطلاح دوران گذار رو اینبار به حکومت اقتدارگرای صفویه گره زدن.خبر سناتو درباره‌ی شاه اسماعیل و فتح تبریز مثل برق تو اروپا پخش شد و اونا تصمیم گرفتن فقط به اخبار کنسولگری اکتفا نکنن و خودشونم به دربار صفوی به اصطلاح سفیر بفرستند و برای اینکار یه نجیب زاده اهل قسطنطنیه به نام کنستانتینو لاسکاری اون و انتخاب کردن،گزارش لاسکاری به اصطلاح گزارش مبسوطی بود از موقعیت‌ها و پیشرفت های شاه اسماعیل.برای اونا چیزی که بیش از هر چیزی اهمیت داشت عملکرد شاه اسماعیل در ارتباط با منطقه شام بود.حالا که من هی از کلمه شام حرف زدم اجازه بدید بگم که شام اون موقع کجا بوده،منطقه‌ی شام شامل مناطقی بوده که امروزه کشورهای سوریه اردن لبنان اسراییل فلسطین قبرس بخش‌هایی از جنوب ترکیه و شرق مصر گاهی هم بخش‌هایی از غرب عراق جزو سرزمین شام به حساب میومد،ببینید چه منطقه وسیعی بوده.چون تمامی فعالیت‌های بازرگانی و اختصاصی شون به خصوص پس از سقوط قسطنطنیه در سال هزار و چهارصد و پنجاه و سه و روی کار آمدن عثمانی ها در این منطقه یعنی شام متمرکز بود.آیا ما نمی‌تونیم فکر بکنیم با نفوذ اینها در شام و ارتباطاتی که با شاه اسماعیل بوجود آمده بود باعث شد که شاه اسماعیل از آنجا یعنی جبل عامل تعدادی روحانی به ایران دعوت بکنه برای برنامه‌های آموزش مذهب شیعه دوازده امامی،ولی نمی‌تونه این تسلط و نفوذ اون‌ها در اون منطقه  تاثیر داشته باشه؟یه نکته‌ای رو هم اینجا بگم که این سفرنامه‌هایی که من ازش اسم میبرم مدام سفرنامه‌های ونیزیان در ایران ترجمش رو آقای منوچهر امیری انجام دادند که در سال هزار و سیصد و چهل و نه و به اصطلاح انتشار پیدا کرد.من از این منبع استفاده کردم برای این صحبت‌های من در مورد سفرنامه ونیزی ها.البته توی بخش‌های آینده بیشتردرباره سفر نامه ونیزی ها صحبت می‌کنم ولی همین قدر اینجا بگم که روایت ونیز از شاه اسماعیل طبیعیست مطابق ذهنیت مطابق با اون روزگار خودشونه که ممکنه چندان واقعی نباشه همون پیامبر و اون چیزایی که گفتم.تصویر اونا از شاه اسماعیل تصویر یک شخص کاریزماتیک و الهی که توی منابع ایران زیاد این حالت رو نمی‌تونیم ما ببینیم.چیزی که اونا مدام دنبال می‌کردند و به طرق مختلف پیگیری می‌کردند تداوم استراتژی شون بود در زمان اوزون حسن که این و انتقال بدن و پیوند بزنند به دوران صفوی.زمینه‌های عینی اون با اعلام مذهب شیعه به عنوان دین رسمی سطح اختلافات و در نتیجه تعارضات نظامی رو طبیعیه که بالا می برد بین ایران و عثمانی،بدون اینکه خود اونا درگیر جنگی بشن به دلیل ورزیدگی و روحیه بالای جنگجویان صفوی عثمانی‌ها ناچار می‌شدند که استراتژی شون رو تغییر بدن و تجدید نظر بکنند و بیشتر نگاهشان رو از اروپا به سمت جبهه‌ی شرق آناتولی یعنی ایران متوجه کنند و این هدف استراتژیک شهر دولت‌های اروپا بود.

Radio51_Admin وب‌سایت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *