منار علم و جهل و محیط ژئوپلیتیک ناآرام کابل – قسمت ششم
- Radio51_Admin
- اپیزودها
- اردیبهشت 30, 1403
رادیو پنجاه و یک فصل ویژه منار علم و جهل و محیط ژئوپلیتیک ناآرام کابل قسمت ششم.در پادکستهای گذشته همچنین تو پادکست قبلی از جادهی ابریشم جدید یا همون کمربند و جاده یا Belt and Road Initiative و استراتژی اقتصادی نهفته در پشت سرش و اون بخشی که مربوط به منطقهی ما میشه دربارش حرف زدیم که چه پروژهی عظیمیه و چین میخواد یه کریدور اقتصادی چین و پاکستان که از طریق افغانستان بگذره و به آسیای مرکزی برسه و به ایران وصله بشه و این چیزا صحبت کردیم ولی خب اینم گفتیم که آمریکا هم برنامههای خودش و داره،همیشه طرح الف داره طرح ب داره طرح سی داره و طرحهای گوناگون که هر کدوم از اینها عمل کردن فبها،اگه نه به طرح بعدی میره من جمله همین جادهی ابریشم به هر حال اونها میشه گفت جادهی ابریشم آمریکایی دارند در کنار جادهی ابریشم چینی.مدتها پیش شروع شده،اگه خاطرتون باشه از ارتباطاتی که آقای زلمی خلیل زاد زمانی که کارمند یونیکال بود با طالبان و اینا حرف زدیم که یه بخشیش این بخش زمینیه،این جاده ابریشم آمریکایی از اروپای شرقی وارد منطقه قفقاز میشه و از طریق اون منطقه وارد دریای خزر و بعدشم طبیعتا ترکمنستان و افغانستان و تاجیکستان و کشورهای حول و حوش که به هر حال این طرح جادهی ابریشم آمریکاست در مقابل جاده ابریشم چین،این ها با هم دیگه رقابت میکنند به اضافهی رقابت در حوزههای دیگه.بازم صحبت کردیم که چینیها به گروهی که الان در افغانستان امور دستشون هست و هرروز بیشتر و بیشتر قرار میگیره تمایلی دارن و حدس زدیم که اولین کشوریه که به رسمیت بشناسه گروه طالبان در افغانستان و بعدش روسیه احتمالا و اینکه بهشون اطمینان دادند که به کار تشکیل حکومت ادامه بدن، قراردادهایی در گذشته دارن با افغانستان دربارهی استخراج معادن که خب از اون طریق پول در اختیار اون کسی که حاکم بشه در افغانستان قرار میگیره که به ادامهی به اصطلاح ادارهی کشور میتونه ادامه بده.چین طبیعیست که میتونه با طالبان کنار بیاد در مقایسه با مثلا آمریکا،ولی هدف اصلی که چین عرض کردم که تو این منطقه و اون کریدور معروف و که بخشی از این جاده هست اینه که سه تا کشور ایران افغانستان و پاکستان و یه جا با هم داشته باشه که این کشورها تمایلات بیشتری به چین پیدا بکنن،بیشتر با سرنوشت چین گره خورده باشن تا سرنوشت اروپا و آمریکا این هدف نهایی چین در این منطقه است،همونطور که عرض کردم در ارتباط با ایران چگونگی برخورد حکومت ایران با طالبان و برخوردها و داستانهای دیگه که به هر حال به نظر منطقی میاد در این راستا استراتژی چین باشه.و خوب طبیعی هم هست که آمریکاییها این نقشه رو دوست ندارن و در مقابلش مقاومت میکنند و کارهای خاص خودشون و انجام میدن که باهاش آشنایی داریم.یه نکتهای رو اینجا بگم که با تمام تلاشی که میشه کشورها به طور جداگانه رابطشون با افغانستان ارزیابی بشه ولی شما میبینید که این تقریبا امکانپذیر نیست و وقتی شما دارید از چین حرف میزنین لاجرم از ایرانم باید حرف بزنین و افغانستان حرف بزنین یا آمریکا حرف بزنین و اینا،گریزی از این قضیه نیست که با توجه به اینکه من دارم از چین حرف میزنم همزمان از ایران هم حرف میزنم و از افغانستان و کشورهای دیگه به هر حال به خاطر این پیچیدگی وضعیت تو افغانستانه که مسائل آنچنان به هم گره خوردن در افغانستان و منافع کشورهای گوناگون که به ناچار من مجبور میشم از چند کشور همزمان حرف بزنم.تو پادکست قبلی این رو گفتم که ممکنه یه سناریوی دیگهایم اینجا وجود داشته باشه که با این سناریویی که تاکنون گفتم تفاوتهایی داره و توی پادکستهای مختلف گفتم که سیاست خارجی آمریکا در منطقهی ما بر مبنای منافع اسرائیل شکل میگیره یا امنیت اسرائیل باید بگم و مثال زدم که چگونه است.در اینجا هم ممکنه این قضیه صدق بکنه که تلاش بشه توجه ایران و از سوریه و عراق به خصوص سوریه به سمت شرق مرزهاش جلب بکنن و مشغولش بکنن که به هر حال از سوریه ایران یه جورایی فاصله بگیره که طبیعتا این به نفع امنیت اسرائیله و برای این کار ممکنه مثلا سعودیها و یا قطریها و اماراتیها که رابطهی خوبی با طالبان دارن از طالبان به عنوان یک نوع تهدید استراتژیک برای ایران استفاده بکنن،همونطور که مثلا هوسی ها برای عربستان در یمن هستن در مورد این قضیه صحبت کردیم.و اینکه امروز روز دست پاکستان در افغانستان بازتر میشه یا بازتر شده و تلاش میکنه که از به قدرت رسیدن طالبان تو این رابطه استفاده بکنه و این هم گفتیم که ممکنه گروههای به اصطلاح جهادی مختلفی که در افغانستان هستند که چچن و نمیدونم ترکستان و خراسان و امثالهم به تحریک کسی یا خود به خودی در ارتباط با کشورهای خاصی دست به عملیات ایذایی در ایران بزنن و ممکنم هست طالبان با این قضیه مشکلی نداشته باشه و باهاش هم برخورد نکنه،خب این خود به خود یک جور احتمال هست که ممکنه ناامنی اطراف مرز ایران به وجود بیاره و همونطور که عرض کردم از مولوی عبدالحمید حرف زدیم و پیامش که توی مطبوعات داخل ایران چاپ شد و گفت که پیروزی بزرگ و چشمگیر طالبان نتیجهی شهادت و جهاد و صبر در راه حق هست در مقابل اشغالگران و به ادبیاتش سعی کردیم توجه کنیم و اینکه از تشکیل امارت اسلامی در افغانستان استقبال کرد.این چیزایی بود که در پادکست های مختلف و بخصوص در پادکست گذشته به گوشههایی از اون اشاره کردیم.و اما اینکه طبیعیست دنیا منتظر من نمیمونه تا من مطلبم رو در ارتباط با افغانستان تمام بکنم،هر هفته که دارم مطلبی برای شما تهیه میکنم خبرها و اتفاقات جدیدی میفته که گاهی موید اون چیزایی که تا کنون من گفتم و گاهی هم نیست،به هر حای یک حالت کاملا طبیعیه ولی دو تا خبر و من براتون میخونم که به هر حال به نحوی از آنها تایید اون چیزایی که تاکنون خدمتتون گفتم.آقایی هست به نام عبدالقادر النایل که من ایشون رو اصلا نمیشناسم،گویا عضو ائتلاف المیثاق الوطنی العراقی تو پارلمان عراق هستن،گفتش که واشنگتن اعلام کرده که از به اصطلاح آمریکا اعلام کرده که از عراق میخواد بره،ایشون معتقده که خروج از عراق یک جور فریب و خدعه است،آمریکا صرفا قصد داره تا در راستای کاهش هزینههای خودش تعداد نیروهاش و کاهش بده و صرفا به نیروهای ویژهاش به اصطلاح بسنده بکنه و چیز دیگهای که گفتم میگه که آمریکا از دو سال پیش تو فکر اینه که سازمان ناتو رو یه جورایی جایگزین خودش بکنه در عراق و خودش به مسائل دیگه بپردازه من جمله مدیریت ناتو،چون آمریکا عضو ناتو هستش دوباره تحت چتر ناتو نیروهای آمریکایی برگردن به عراق.ایشون تاکیید میکنه که عراق و سوریه برای آمریکا اهمیت استراتژیک دارن و تنش با چین به اوج خودش رسیده و این هم گفته که دولت کاظمی اخیرا پروژهی ارتباط ریلی با ایران و امضا کرده که از مهمترین طرحهای راهبردی ایران و چین محسوب میشه همونطور که قبلا من عرض کردم و بندر امام خمینی را به بندر لاذقیه سوریه متصل میکند،این حرف ایشونه که بندر امام خمینی را به بندر لاذقیه سوریه متصل میکند یعنی ایران و چین میتونن به اروپا و شمال آفریقا دسترسی داشته باشند و به عقیدهی این نمایندهی عراقی آمریکا به آخرین چیزی که فکر میکنه خروج از عراقه چرا که عراق به صحنهی رویارویی با چین تبدیل شده و وزارت دفاع آمریکا به همین خاطر اعلام کرده که سوریه و چین از خطرناکترین کشورها هستند و با این حساب تردیدها به یقین تبدیل میشود که منطقه آبشخور حوادث خطرناک خواهد بود،این حرف مستقیما از ایشان نقل قول شد.به هر حال خودتون میدونید که من در ارتباط با خط لولهی گاز و همینطور در ارتباط با افغانستان عرض کردم که آمریکا از افغانستان بیرون نمیره،موضعش رو عوض کرده نیروهاش جابجا میشن،ایشون یه چیزی مشابه این و در عراق پیشبینی میکنند.این یکیش یه گزارش جدیدی،واقعا جدید که گزارشی منتشر شده که نشون میده نیمی از بودجه مالی پنتاگون،یعنی از سال مالی دو هزار و یک تا دو هزار و بیست که حدود چهارده هزار میلیارد دلار بوده به پیمانکارهای نظامی اختصاص داده شده که حدودا نصف از کل مبلغ چهار ممیز چهار هزار میلیارد دلار یعنی رقمی حدود دو ممیز یک هزار میلیارد دلار فقط قراردادی بوده که با پنج شرکت بزرگ تسلیحاتی بسته شده پنج شرکت بزرگ تسلیحاتی نصف این قرارداد و به خودشون اختصاص میدن،شرکتهایی مثل تو گزارش میگه،شرکت هایی مثل:لاکهید مارتین،بوئینگ،(12:34) این این پنج شرکت گزارش میگه،به ازای هر دلاری که برای لابیگری در کنگره و سنا و کاخ سفید به اصطلاح خرج کردن هزار و هشتصد و سیزده دلار در قراردادهایی که با پنتاگون بستن به دست آوردن، یعنی یه دلاربرای لابیگری خرج کردن هزار و هشتصد و سیزده دلار به دست آوردن.نظرتون رو به اون چیزی جلب میکنم که در گذشته ازش از آقای ژنرال آیزنهاور نقل قول کردم،مجتمع نظامی و صنعتی ایشون اشارشون اون موقع به این قضایا بود.این گزارش ادامه میده که این ارقام سرسام آوری که شما شنیدید تا حدی به دلیل فساد موجود در روند تخصیص قراردادهای پیمانکاری بوده،این اصل عبارت خود گزارشه.نقلقول از اون گزارش بازم:بسیاری از شرکتها از شرایط زمان جنگ و نیاز به سرعت در تحویل استفاده کردند اما این شرایط همچنین به این معنا بوده که نظارت دقیقی وجود نداشته و احتمالا دولت در بسیاری از موارد هزینهای بالاتر از ارزش کالاها و خدمات پرداخته است،احتمال کلاهبرداری و موارد مشابه هم وجود داشته.اما پس از این گزارش که به هر حال باز هم عرض کردم به نوعی تایید اون حرفایی که من در گذشته زدم ادامه بدیم ببینیم بقیهی همسایگان افغانستان در ارتباط با افغانستان چه برنامهها چه نگرانیها و چه نگرانی ها و چه کارهایی در گذشته انجام دادند در حال انجام اند و احتمالا در آینده انجام خواهند داد،مثلا بزارین از روسیه شروع کنیم. نگرانیش اینه که روسیه توی به اصطلاح مرزهای شمالی افغانستان اتفاقاتی اونجا رخ بده که بتونه روی امنیت روسیه تاثیر بذاره و اثرات دامنگیر اینگونه ناامنیها در حوزهی آسیای مرکزی بتونه قدرت روسیه رو در اون منطقه به تقلیل ببره،خب طبیعتا ترجمهش میشه ناامنی بیشتر برای روسیه،برای همین اعلام کرده که بیشترین هدفش امنیت همپیمانانش در کشورهای آسیای مرکزی هست یعنی به اونا کمک میکنه که این موج خشونت به اون سمت سرازیر نشه،تا زمانی که آمریکا در اونجا بود کم و بیش این قضیه رو قابل کنترل میدونست با توجه به معاملات دو جانبهای که به آمریکا دارند در زمینههای گوناگون در عرصه جهانی ولی بعد از خروج آمریکا این تبدیل به نگرانیش شده.بد نیست به خاطرتون بیارم که در نظریهی معروف ژئوپلیتیکی هارتلند از هالفورد مکیندر کاملا این و توضیح دادم که اون هارتلند بخش وسیعیش در آسیای مرکزیه،یعنی همون چیزی که روسیه بهش میگه خارج نزدیک یا بهش میگن حیات خلوت روسیه.این بخشی از هارتلنده و زمانی که آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم اولین قدرت جهان شد و دوباره ژئوپلیتیک از بد نامی خارج و در دنیا مطرح شد، تئوریسین های آمریکایی مدام به آمریکا یادآوری کردن این قضیه رو که اینجا هارتلنده و شما باید یه جورایی مشغول اونجا باشید،از معروفترین افراد برژینسکیه که من زیاد از ایشون خدمتتون حرف زدم.و روسیه از اهمیت ژئواستراتژیک این منطقه واقفه و میدونه آمریکا چه برنامههایی داره و طبیعتا واکنش لازمه رو در این رابطه نشون میده،یا به عبارت دیگه اگر افغانستان و به عنوان به اصطلاح یک ژنوم ژئوپلیتیکی نگاه بکنیم چیزی که برای روسیه مهمه که اتفاق نیفته یا نگرانش هست در این ژنوم ژئوپلیتیکی قرائت افراطی از اسلامه،مسئله مواد مخدره،همسایگیش هست با آسیای مرکزی یعنی هم پیماناش و اینکه روسیه قدرتش در اونجا بیشتر بشه و طبیعتا صادرات ابزار آلات نظامی.و اما اجازه بدید این ژنوم ژئوپلیتیکی رو یکم براتون باز بکنم تا اونجایی که امکان داره.خب طبیعی فراگیری از مفاهیم علوم دیگه گاهی میتونه در فهم بهتر مناسبات سیاسی و بینالمللی برای کسانی که درگیر این قضیه هستن یه خورده راهگشا باشه.یکی از مفاهیمی که تو این زمینه به کار گرفته میشه مفهوم کد یا ژنوم ژئوپلیتیکه،ژنوم ژئوپلیتیک در حقیقت چیزی نیست جز نقشهی ژنتیک سیاست هر کشوری در رفتار با کشورهای دیگه در عرصهی داخلی شون به خصوص مسائل خارجی و سیاست خارجی.کشورها ژنومهای بقیهی بازیگران رو در عرصهی بینالمللی به عنوان کد ژئوپلیتیک در نظر میگیرن به عنوان یک کد در نظر میگیرند و این قضیه کاملا قابل توجه باید باشه که تعامل یا تقابل این کد یا ژنوم کشورها میتونه یک فضایی رو ایجاد بکنه که این فضا هم در راستا منافع ملی یک کشوری باشه و یا مغایر با منافع ملی یک کشور یا منطقه ای باشه.پس ژنوم ژئوپلیتیک در حقیقت چیزی نیست جز نقشهی سیاست هر کشوری.اگه خاطرتون باشه آقای بایدن و آقای پوتین در ماه ژوئن دو هزار و بیست و یک در شهر ژنو در سوییس با همدیگه ملاقاتی داشتند،در حول و حوش این ملاقات حرفهای زیادی زده شده آقای بایدن ازش سوال شده تو قبلا به این آقا گفتی قاتل حالا چگونه با یه قاتل میشینی؟از پوتین پرسیدن نظرت چیه؟هر کدام حرفای گوناگونی در این رابطه زدن و از این ملاقات به طور کلی هر دوشون گفتند (20:07) من در طی زمان یاد گرفتم وقتی سیاستمدارها از این دو تا واژه استفاده میکنند یعنی از اون ملاقات واقعا چیزی در نیومد،این برداشت منه از (20:25) ولی یک چیزی اون تو مطرح شد که آقای بایدن گفت:این قول و قرارهایی که ما به همدیگه گذاشتیم یک جور آزمایشه برای بهبود رابطه دو کشور،یک جور آزمایش است.میخوان تست بکنن ببینن میشه یا نمیشه،خب حالا این چه ربطی به قضیه ای که میخوام بگم داره؟اینه که شاید خروج آمریکا از افغانستان یک سیگنالی باشه برای همین آزمایش یا تست،یعنی اینکه اینها یک جای دیگهای با همدیگه یک سازشهایی انجام دادن و آمریکا مسالهی افغانستان و در اختیار روسیه گذاشته که همیشه مدعی حضور قدر قدرتش در اونجا بوده.من از بازی بزرگ حرف زدم که بین روسیه و انگلیس بود بعد از اون بین شوروی آمریکا بود حالا بین روسیه و آمریکا و آمریکا بیست سال اونجا بوده داره میره بیرون دوباره روسیه میخواد بیاد وسط،طبیعتا همینجوری در اختیار روسیه قرار نگرفته،حتما یه جایی یه قولی آقای پوتین به آقای بایدن داده.یه پرانتزی باز بکنم که چند وقت پیشا توی مطبوعات ایران عکسی چاپ شد از سفیر روسیه و سفیر انگلیس در تهران که دقیقا روی همون صندلیهایی نشستن که کنفرانس تهران در آنجا برگزار شده بود،با این تفاوت که توی صندلی وسط که اون موقع روزولت نشسته بود خالی بود،اون شاید یه جور سیگنال باشه باز در این رابطه که،بله ما اینجا هستیم ولی شما نیستید ولی ما مثلا قول میدیم که منافعتون و رعایت بکنیم.شاید این دوتا رو کنار هم بذاریم افغانستان و یه ذره بهتر بتونیم بفهمیم قضاوت با شماست.در تایید این عرایض من این که یک تست هست یک آزمایشه،روسیه به آمریکا پیشنهاد کرد که میتونه پایگاههای نظامی در آسیای مرکزی داشته باشه برای عملیات در افغانستان مثل جمع آوری اطلاعات استفاده از پهپاد و فلان و این حرفا،حالا نمیدونم آمریکا اینارو میپذیره یا نمیپذیره یه داستان دیگس،چون روسیه از این طریق با حضور آمریکا در آسیا مرکزی میتونه اطلاعات مخفی قابل توجهی از حضور آمریکا و وسایل و ادوات جنگیش در اونجا به دست بیاره اگر تاکنون به دست نیاورده از جاهای دیگه،به هر حال این پیشنهاد و روسیه به آمریکا داد اگه بخوام این و جمع کنم منظور من اینه که،اون چیزی که در افغانستان اتفاق افتاده یه چیز خلقالساعه نبود همونطور که در گذشته گفتم،خیلی از کشورها از این اطلاع داشتن،از ایران گفتم و کشورهای دیگه،روسیه خبر داشت چین حتما خبر داشت،یعنی پروندهی افغانستان بدون برو برگرد تو این ملاقات جو بایدن و پوتین رو میز بود در مورد این حرف زدن،چون روسیه همهی شما میدونید که طرفدار بازی باخت باخت آمریکا در افغانستان بود،نه برد برد.میخواست ببازه اونجا همونطور که آمریکاییها کاری کردن که شوروی سابق که حالا روسیه هست اونها باختن.یکی از اون از نظر استراتژیک افغانستان همونطور که عرض کردم برای روسیه خیلی اهمیت داره و روسیه این بخشی از جهان رو جنوبیترین جناح استراتژیک خودش برای رقابت با غرب میدونه.بعدا خواهم گفت که با این سیاست میتونه سیاست Belt and Road Initiative یا همون جادهی ابریشم چین رو هم یه جورایی تحت کنترل داشته باشه،درسته چین و روسیه تقریبا با هم موافق اند حتی ایران ولی هر کدوم از این کشورها دنبال منافع خاص خودشون هستن و روسیه ادعاهای بالایی در منطقهی افغانستان داره،به همین خاطر که میگم عقب نشینی یا جابهجایی نیرو یا تغییر موضع آمریکا هر چی بخوای اسمشو بزارید من به این واژهها کاری ندارم این یک موقعیت تاریخی جدید برای روسیه است که باز دوباره بتونه وارد محیط ژئوپلیتیک ناآرام کابل بشه.درسته همونطور که عرض کردم روسیه و چین منافع مشترکی دارن که اونجا افراطگرایی رشد نکنه و در ضمن روسیه میتونه با حضور قدرتمندش در افغانستان چین و از نزدیک زیر نظر داشته باشه و اون چیزی که تو آسیای مرکزی دنبالش هست از اون منافعش حمایت بکنه و محافظت بکنه و شاید توی اون آزمایشی که من ازش حرف زدم و برنامهی آمریکا در ارتباط با چین در سراسر جهان،روسیه به آمریکا میخواد نشون بده این ماییم که حرف اول و در افغانستان میزنیم و حضور هیچ نیروی دیگهای رو در این منطقه تحمل نخواهد کرد.یکی از کشورهای دیگهای که در ارتباط با افغانستان حرفهای زیادی هست ازش پاکستانه،سیاست اصلی پاکستان از زمانی که استقلال پیدا کرده تا همین امروز مسالهی امنیته،سیاستش همیشه امنیتی نظامیه از یه طرف هند و اون چیزایی که در افغانستان میگذره و مسئلهی مرز دیورند و پشتونهای اونور و پشتون های اینور مرز.در ارتباط با این معضل کشمیر و داره در ارتباط با افغانستان همونطور که عرض کردم همون خط مرزی دیورند که از سال دو هزار و یک به اینور منافع امنیتی پاکستان در این راستا قرار گرفته که از مهرههایی که در افغانستان داشته اینها سقوط نکنند و افغانستان در اختیار هند قرار نگیره،طبیعتا ایران هم مدنظره ولی بیشتر در ارتباط با هند.این خط دیورندی که ازش اسم میبریم در حدود دو هزار و چهارصد و سی کیلومتر هست که پشتونهای غرب که در پاکستان هستند و پشتونهای شرق که در افغانستان هستن اینا رو از هم جدا میکنه،مسئله کشمیر هم که برای پاکستان مهمه و خیلی هم استراتژیک.چیزی که از نظر امنیتی دل مشغولی پاکستان است و نگرانشه اینه که دوباره یک پشتونستان جدید به وجود بیاد.خاطرتون هست که در هزار و نهصد و هفتاد و یک،یک بخشی از پاکستان ازش جدا شد و اسمش شد بنگلادش،خب؟این کابوس هنوز تو سر نیروهای امنیتی نظامی پاکستان حضور داره و زنده هست و زندگی میکنه.صحنهی سیاسی پاکستان از اون موقع تا الان یه جورایی رقابت بوده بین اقوام گوناگونی که تو این مملکت هستند، پنجابیها هستند سندی ها هستند بلوچ ها و پشتون ها،پشتون ها نیروی بسیار قوی هستند و با توجه به قدرتگیری طالبان پشتون در یک طرف مرز ممکنه الهامی باشه برای پشتونهای اونور مرز که یک بنگلادش جدید به وجود بیاورند،این چیز تازهای نیست بارها و بارها اینا این قضیه رو اعلام کردن یعنی خواهان استقلال بودند و سرکوب شدن تا حالا.این همیشه موجبات نگرانی دولت پاکستان بوده.به نظر میاد که این حمایت هایی که از طالبان میکنه در گذشته کرده و الان و بهترین رابطه رو داره به نفعشون باشه.توافق استراتژیکی که بین آمریکا و افغانستان و آمریکا و هند شده عملا پاکستان یک جورایی از دایرهی آمریکا از دایرهی استراتژیک آمریکا به نظر میاد به حاشیه رانده شده.فعلا آمریکا هند و ترجیح میده به پاکستان البته نه اینکه کاملا کنار گذاشته باشه،روی اون بیشتر سرمایهگذاری بکنه و این بهترین فرصت برای چینه یعنی نزدیی چین و پاکستان و اعمال نفوذ در افغانستان و ایجاد فشار روی هند که هم به نفع چینه هم به نفع پاکستان.این باعث میشه که ورود هند به آسیای میانه چندان ساده نباشه.پاکستان مرزهای بسیار طولانی با هند داره و عمق استراتژیک افغانستان میشه، البته بگیم که ایران هم جزو عمق استراتژیکشه همونطورکه استراتژیک ایران پاکستانه.علتشم همین پیوندهای قومی که وجود داره در دو طرف مرز این امکان و از نظر استراتژیک بهش میده و این امکان رو بهش میده که برای یک جور کسب قدرت سیاسی بیشتر و تثبیت خودش تو منطقه و ایجاد اشکال برای هند ملغمهای از تلاشهای دیپلماتیک،جنگ و همکاری رو در پیش گرفته که با همهی اینها باشه و اون چیزی که در ارتباط با لیتیوم و معادن دیگهی افغانستان ازش حرف زدم خب میخواد پیشنهاد بده که کوتاهترین راه ترانزیتی به آسیای مرکزی برای پاکستان اهمیت فراوان داره،خب طبیعتا برای چین هم اون پشتش.یعنی کریدور شمال جنوب از مسیر افغانستان برای این کشور از اهمیت بالایی برخورداره و این میتونه یک اهرم فشار بسیار بالا علیه هند در منطقه باشه.یه ذره از پاکستان فاصله بگیریم دوباره برگردیم به دعوای اصلی،دعوای اصلی قبل هم خدمتتون گفتم در افغانستان بین چین و آمریکاست.از روسیه هم حرف زدم که چگونه تو این بازی قرار میگیره،و چین این و فهمیده که نگرانی اصلی طالبان تثبیت خودشه در اونجا،حتی تو خبرها بود که به سازمان ملل متحد اعتراض کرده که چرا به مجمع عمومی راهش ندادن یعنی این باز علائم اینه که طالبان در جهت تثبیت قدرت خودشه و چین این و میدونه. به دنبال یه جور تفاهم با طالبانه و قراردادهایی که داره،استخراج معادن و پرداخت پول به دولتی که طالبان تشکیل میده و اینکه اگر این اتفاق بیفته اونها هیچ نگرانی از نظر مالی نخواهند داشت.پس دعوای اصلی هست سر جاش ضمن اینکه پاکستان چنین مانور های دیپلماتیک سیاسی نظامی داره.دعوای اصلی بین چین و آمریکا فقط تو افغانستان نیست همونطور که عرض کردم،منطق رقابت قدرت چین و آمریکا میشه در جاهای دیگه جهان به صورت های گوناگون مشاهده کنید.من از کمربند آلترناتیو آمریکایی حرف زدم یا همون جادهی ابریشمی که آلترناتیو جاده ابریشم چین هست،عده ای معتقدند که این جاده ابریشم آمریکایی روی جادهی ابریشم چینی توی عرصهی زمینی تاثیری نمیتونه داشته باشه،به نظر درست میاد ولی در جادهی ابریشم دریایی همونطور که شما تحولات چند روز گذشته رو در عرصهی بینالمللی میبینید شاید بتونه روی جادهی ابریشم دریایی اثر بزاره،یعنی چین و در قسمت (33:34) یا همون دریای چین جنوبی و در منطقه اقیانوس هند زیر فشار قرار میده و به این دلیله کاملا ساده که من در تئوری قدرت دریایی آلفرد ماهان صحبت کردم که توصیه کرده بود به رهبران آمریکا تمام تنگههای جهان و تحت کنترل خودشون داشته باشن،از تنگه داردانل بسفر بگیرید تا بابالمندب تا تنگه هرمز و در ارتباط با این قضیه چین تنگه مالاگا است.پس احتمال اینکه توی حوزهی دریا بتونه چین و کنترل کنه خیلی زیاد هست ولی توی عرصهی زمینی شاید نتونه،و ابزاری هم که برای این فشار در حوزهی به اصطلاح این دو پسفیک داره پیمان هایی داره که به طور غیر رسمی و رسمی بین هند و ژاپن و استرالیا و ویتنام و کشورهای دیگه داره،اینها باعث میشه که بتونه روی چین فشار بیاره.،و این چیز جدیدی هم نیست.اگه خاطرتون باشه وقتی که اوباما در قدرت بود از خروج نیروهای آمریکا در منطقه عربی خاورمیانه حرف زد که ما امروز بیشتر و بیشتر داریم این خروج رو میبینیم،این پروژهی محاصرهی چین در منطقهی امنیتی به اصطلاح شرقش که عنوان خاصی آمریکایی ها بهش میدن که من الان فراموش کردم که چی بوده چیز تازهای نیست،این از زمان اوباما شروع شده،اوباما بود که اعلام کرد ما باید نیروهامون و از اون چیزی که اون میگه منطقهی عربی خاورمیانه خارج بکنیم و به سمت آسیا بریم،اصطلاحی که اون به کار گرفت (35:29) چرخش به آسیا.این سیاست چرخش به آسیا از زمان آقای اوباماست،من تصورم اینه که از کارتر تا اوباما هیچ کس به اندازهی اوباما ژئوپلیتیک نمیفهمیده،منظورم رئیس جمهور هاشونه و اوباما تنها کسی که ژئوپلیتیک میفهمید و به کار میبرد و هنر به کارگیریش و داشت،پس این پروژه چیزیه که از زمان اوباما کلید خورده که به هر حال چین به اون عکس العمل نشون داد و در چیدمان به اصطلاح دفاع امنیتی خودش تجدید نظر کرد بر اون مبنا.ولی اون چیزی که برای چین اهمیت داره در ارتباط با افغانستان تامین امنیت افغانستانه و اون چیزی که عرض کردم جادهی ابریشمی که به سوی آسیای میانه بره و به خاطر همینه که قبل از هر کسی با طالبان وارد گفتگو شد و احتمالا اولین کسیه که طالبان و به رسمیت بشناسه یعنی حکومت طالبان و.اگر این اتفاق بیفته تمامی بازار آسیا یعنی آسیا میانه در اختیار چین قرار میگیره و هم پیمانانش ویک نکتهی ظریفی رو اینجا بگم که اگه دقت کرده باشید همونطور که میدونید طالبان محل ظهورشون و میشه گفت مرکز فرماندهی شون قندهار بود در جنوب بود و از همون جاها هم شروع کردند ولی این دفعه از محور شمال افغانستان شروع کردن نه منطقهای مثل قندهار یا مناطق پشتون نشین مشابه،که در حقیقت میخواستن به چین و روسیه و ایران یه چیزایی رو یادآوری بکنند و اون اینکه به هر حال ما حرف اول و بعدا خواهیم زد،شما باید رو ما حساب بکنید ولی در عین حال بعد از اینکه کابل در دستشان قرارگرفت نگهبانی همون مرزها رو یعنی مرز بین افغانستان و ایران،تاجیکستان،ازبکستان و غیره رو کنترل مرز رو بخشیش رو دست ناراضیان همون کشورها قرار داد،یعنی یک ترکیبی از طالبان و ناراضیان آن کشور مرزبانان این مناطق شدند،ضمن اینکه به اونها سیگنال میدن که ما هستیم که حرف اول و خواهیم زد با ما همکاری کنید،اگر نکنید این ناراضیان هستند که سراغ شما خواهند آمد،همون چیزی که آمریکاییها بهش میگن سیاست چماق و هویج به اصطلاح.سیاستهای بلند پروازانه چین در افغانستان و مناطق اطراف طبیعیست که آمریکا و کشورهای دیگر و نگران میکنه به خصوص همونطور که عرض کردم وزارت دفاع آمریکا افغانستان و با بودن لیتیوم و مس و عناصر کمیاب و ارتباطات حمل و نقلی،افغانستان به عنوان یک هاب استراتژیک برای چین میشه در اون منطقه،این هاب یا معبر شدن افغانستان از نظر ژئواکونومیک برای چین از اهمیت بالایی برخورداره و طبیعیست بیثباتی در افغانستان مورد نظر چین نیست و میخواد ثبات باشه و طبیعیست حساسیتهایی هم داره به مسالهی اویغورها در منطقه سینکیانگ که از این طریق میتونه کنترلش کنه با داشتن ارتباط خوب با طالبان،میخواد با رابطهی حسنه با طالبان پیروزی طالبان در کابل،الهام بخش این نیروها نشه همین مساله رو البته پاکستان هم داره. یه نکتهی دیگهای رو بگم،بیرون اومدن آمریکا از برجام هم میتونه نوعی استراتژی باشه برای مهار جادهی ابریشم چین،باز من برمیگردم به رابرت کاپلان و اهمیت ایران برای این جادهی ابریشم و برای چین.آمریکا این و خوب میدونه و برای همینه خارج شده.آقای بایدن اومده مسالهی جادهی ابریشم دریایی رو زیر ضرب قرار داده با قراردادهایی که اخیرا بین استرالیا انگلیس و آمریکا بسته شده و نارضایتی فرانسه که خود شما اخبار رو دنبال میکنید و متوجه هستید.در سطح اگه بخوایم به اینها نگاه بکنیم این رقابت چین و آمریکا در سطحش اگر نگاه بکنیم بیشتر رقابت اقتصادی میاد،میخوان بازارهای جدید اقتصادی بگیرن ولی در عمقش و ریشش که معمولا پنهانه و دیده نمیشه اینه که آیا قرن بیست و یک مثل قرن بیست قرن آمریکا خواهد بود یا قرن چین؟این دعوای اصلی بین چین و آمریکاست.سوالاتی هم در اینجا مطرح میشه که این استراتژی که تو افغانستان که به اصطلاح پاکستان عمق استراتژیکش میدونه همانطور که عرض کردم ایران هم عمق استراتژیک پاکستانه همانطور که پاکستان عمق استراتژیک ایرانه،چین و ایران به طور اتوماتیک با اون چیزی که حیات خلوت روسیه اسمش هست مرز مشترک پیدا میکنن یه جورایی.این پیدا کردن مرز مشترک چه پیامدهایی میتونه داشته باشه؟و طبیعی هم هست که آمریکا به هیچ وجه حاضر نیست هژمونیش رو از دست بده در این رابطهها یعنی در قرن بیست و یک و تو این منطقه خاص چین و روسیه و ایران بزرگترین تهدید کنندههای این هژمونی هستن.ببینیم آمریکا بعدا چه کارتی ر رو خواهد کرد،فعلا همراه با بقیهی قدرتهای جهان به فکر نوعی تثبیت،تثبیت حکومت طالبان در افغانستانه برای پیشبرد منافع خودش اون چنان که در دوحه نوشته شده ودر در موردش حرف زدیم ولی باید ببینیم که اگر این پیش نرفت چگونه از برنامههای ب س د و غیره استفاده خواهد کرد در اون استراتژی پیشبرد منافع خودش.یکی از کشورهای دیگهای که توی افغانستان به دنبال نقش بیشتری هست ترکیه است.و همه شما میدونید که ترکیه تو این سالها توی مناطق گوناگونی فعال شده و نفوذ داره و ایجاد نیروهای خاص طرفدار خودش و تو این مناطق میکنه.در سوریه میدونید که به طور غیرقانونی در سوریه است در عراق هست،نیرو اونجا پیاده کرده سوای اینکه نیروی نظامی داره.از نیروهای نیابتی زیادی استفاده میکنه چه بسا که بخشی از اون نیروهای نیابتی رو با خودش به افغانستان بیاره با توجه اینکه فرودگاه کابل در اختیارشون خواهد بود،باید ببینیم که این چجوری شکل پیدا میکنه.حضورش در قره باغ و جنگ ارمنستان و آذربایجان در اوکراین هست،توی منطقهی عربی خاورمیانه هست توی قطر پایگاه داره با قطر علیه عربستان یه جور اتحاد داره،عراق هم که اصلا حضور متجاوزگرانه داره،افغانستان هم یکی از کشورهایی که ترکیه میخواد اونجا حضورش و بسط بده طبیعتا،در وحله اول رقیب عمدش ایرانه در این رابطه،روسیه و چین که میتونه که در این زمینهها ایجاد دردسر بکنه اگه سهمش به قول خودش داده نشه.ترکیه به هر حال با هر دو سر ماجرا بوده،هم با طالبان در ارتباطه هم با دولت در ارتباطه،دولت قبلی منظورم با غنی در ارتباط بود.هدفش اینه که ترکیه شده رهبر جریانات اخوان المسلمین در منطقه،جریان حمایت از اخوانالمسلمین مصر و اختلافاتش با آقای سی سی یو و دیگران کاملا در جریان هستین تو این رابطه،و طبیعیست تلاش میکنه که طرفداران اخوانالمسلمین در هسته اصلی در حال شکل گیری در افغانستان قرار بگیرند،و اگر هم بشه مسلط بشن طبیعتا،این از اهدافشه.ترکیه برای این کار هزینههای زیادی پرداخت کرده که بخواد هاب به اصطلاح مکه اخوان المسلمین بشه و طبیعتا به دلیل قدرت نظامی سیاسی و اقتصادیش شده قطب مسلط در این رابطه،اگه بتونه این هدف رو در افغانستان ادامه بده به دستاوردهایی خواهد رسید.با این خصوصیاتی که عرض کردم کشورهای غربی و روسیه تمایل دارن به اینکه ترکیه این نقش و بازی بکنه و بتونه جریانات موسوم به جریانات اسلامی رو یه جورایی اعتماد اونا رو جلب بکنه و طبیعتا نوعی کنترل رو اونها داشته باشه و نذاره از کنترل خارج بشه اوضاع احوال افغانستان،از این زاویه میتونه کمک کننده باشه به اون چیزی که اونجا میگذره فعلا.اروپا خوب معرف حضورتون هست،اروپا هیچوقت سیاست مستقلی نداشته،همیشه دنبال روی آمریکا بوده و هست.جریان برجام بهترین نمونه هست،توی آفریقا البته یک استقلال هایی نشون داده ولی کلا اروپا دنبال رو هستش،نه ارتشی داره که قابل اتکا باشه و نه سیاست مستقلی داره.ارتشهاش دنبالچه ارتشهای آمریکا هستند و به قول اقای جورج فریدمن بیشتر یک کلوپ به اصطلاح شامپاین خوری هست تا بخواد ارتش باشه،و آقای فریدمن میگه که اگه یه روزی جنگی بین اروپا و ترکیه در بگیره،ترکیه سر بیست و چهار ساعت تمام ارتش های اروپا رو سرکوب میکنه،حالا من کاری به این حرف آقای فریدمن ندارم ولی هدف اینه که بگم که اروپا ارتشی نداره و در حدی نیست که بتونه تو افغانستان دخالتی داشته باشه اگر هم دخالتی میکنه پشت سر سیاست آمریکاست و سیاست مستقلی نداره و درست در همین رابطه است که نمیتونه در عین حال به سادگی هم از کنارش بگذره،برای اینکه اگه اتفاقی هم بیفته سیل مهاجرین و مسائل دیگه اول دامنه اروپا رو میگیره تا آمریکا رو.به همین خاطر با ترکیه و روسیه در این ارتباط در افغانستان همکاری میکنه.در پادکستهای آینده این مسائل پیچیده رو با هم در محیط ژئوپلیتیک ناآرام کابل تحلیل خواهیم کرد و خواهیم دید که مجموعهی این مسائل پیچیده به چه سمتی در آینده گرایش پیدا خواهد کرد.