منار علم و جهل و محیط ژئوپلیتیک ناآرام کابل – قسمت یازدهم

منار علم و جهل و محیط ژئوپلیتیک ناآرام کابل - قسمت یازدهم
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
1:04:01 00:00

رادیو پنجاه و یک فصل ویژه منار علم و جهل و محیط ژئوپلیتیک ناآرام کابل قسمت یازدهم.در پادکست گذشته اون نقشه‌ای که براتون گذاشتم اگه روبروتون بذارید محیط‌ های ژئوپلیتیکی ایران رو نقش می‌بینید و ضمن گوش دادن به پادکست می‌تونید تمرکز بیشتری داشته باشید روی اون حوزه ژئوپلیتیکی خاص که راجبش صحبت میشه.قبل از اینکه به این پادکست ادامه بدم اجازه بدید به دو نکته اشاره کنم که قبلا بهش اشاره کرده بودم،یکی از اونها در اولین پادکست این فصل ویژه بود و علت و العلل اصلی جنگ سوریه رو براتون توضیح داده بودم و اگه خاطرتون باشه گفته بودم که قطر بزرگترین صادرکننده گاز طبیعی در سال دو هزار و نه به اسد پیشنهاد میده که خط لوله‌ای از سوریه بره اروپا که اسد مخالفت می‌کنه،جانب روسیه رو که مهمترین تامین کننده‌ی گاز اروپاست میگیره به خاطر نوع رابطه‌ای که با اون داره در عین حال هم به ایران پیشنهاد کرده که این خط لوله‌ای از ایران و عراق به سوریه بره و از آنجا اروپا که طبیعیست مورد مخالفت قطر قرار گرفت و هم‌ پیمانانش و علت اصلی جنگی که در سوریه شروع شد و تا همین امروز هم ادامه داره بخش‌هایی از خاک اون کشور اشغال شده توسط آمریکا و ترکیه و کشورهای دیگه و ماجرا خط لوله عربی رو براتون گفتم که از مصر شروع میشد بعد از گذشتن از اردن به لبنان می‌رسید و بعدشم به سوریه طبیعتا و از اون طریق قرار بود به اروپا برسه و این نکته رو اشاره کردم که این خط لوله که سیصد و نوزده کیلومترش در مرز اردن تا سوریه و نود کیلومترش از وسط سوریه میره که یکی از شهرهایی که این لوله ازش می‌گذره شهر حمص هست و گفتم که چگونه این شهر زیر حملات نیروهای قرار گرفت که مورد حمایت قطر و عربستان سعودی و آمریکا و دیگران بود.روزنامه شرق الوسط گزارش می‌ده که مذاکراتی بین مقام‌های لبنانی و اسرائیل به رهبری یک دیپلمات آمریکایی برگزار شده و اون دیپلمات آمریکایی تو این مذاکرات به طرفین گفته که تصمیم دولت جو بایدن برای مستثنی کردن خط لوله‌ی گاز عربی از  (تحریم سزار) جدیه.تحریم سزار یه فهرستی از تحریم‌های سنگینیه که آمریکایی‌ها علیه بشار اسد و دولتش اجرا می‌کنند که تقریبا یک سال قبل این تحریم شروع شده و هر گونه ارتباط مالی تجاری اقتصادی رو با سوریه ممنوع می‌کنه و مشمول همون قوانینی میشه که خودشون اجرا می‌کنن.چون این خط لوله‌ی گاز عربی باید از خاک سوریه بگذره و به لبنان بره وجود این تحریم سزار یکی از بزرگ‌ترین موانع به اصطلاح سر راه این پروژه است.نشست‌های وزرای این چهار تا کشور هم پس از بحران گسترده‌ای به اصطلاح انرژی توی لبنان و ورود ایران به این قضیه و کمک به اون کشور مطرح شده.فعال سازی این طرح به اصطلاح خط لوله‌ی عربی برای انتقال گاز از مصر به لبنان هدفش چیزی نیست جز محدود کردن نقش ایران توی معادلاتی که در لبنان میگذره این روزها.آقای ویلیام برنز رئیس سازمان CIA این قضیه رو تایید کرده یعنی در حقیقت مذاکراتی که انجام شده سر همین خط لوله یکی از اهداف سفر اخیرش به منطقه بوده.مسئول ارشد خاورمیانه و شمال آفریقا در امنیت ملی آمریکا هم حامی این طرحه،هدف اصلی این طرح اسرائیل اینه که مانع نفوذ بیشتر ایران در لبنان بشه این یکیش،دومیش اینه‌ که نفت دریای مدیترانه رو بتونه به اردن و سوریه و لبنان بفروشه.این هدفی هست که  اسرائیل داره و همونطور که در گذشته عرض کردم ژئوپلیتیک یعنی قدرت و چگونگی تقسیم اون در جهان.اینجا آمریکا و اسرائیل دیدند که ممکنه حضور بیشتر ایران در لبنان باعث دردسر بیشتر اونها بشه از نظر خودشون،اومدن یک متممی باز کردن که در ارتباط با تحریم سزار که این خط لوله بتونه از اونجا بگذره یعنی اگه چنین داستانی نبود این اتفاق نمی‌افتاد و جریان محاصره‌ی اقتصادی سیاسی و چیزای دیگه که در لبنان دنبال میشه در ارتباط با حزب الله ادامه پیدا می‌کرد.این یه خبری بود که می‌خواستم باهاتون در میون بذارم.خبر دیگرش که باز به هر حال در موردش حرف زدم و بد نیست که باز در جریان خبر به روز شدش باشید اینه که در ارتباط با جاده‌ی ابریشم آمریکاست نه جاده‌ی ابریشم چین که خدمتتون گفتم که از کجا شروع میشه به کجا ختم میشه.استراتژی راه ابریشم نوین ماله به اصطلاح  ایالات متحده امروزه بخشی از استراتژی خروج این کشور از افغانستان که می‌خواد افغانستان و هدایت بکنه به راه‌های سنتی تجاری و ایجاد اون چیزی که گذرگاه شمال و جنوب بهش میگن که افغانستان در ارتباط باشه با هم‌پیمان‌های واشینگتن در منطقه به خصوص در جنوب آسیا و مشخصا هند و پاکستان و منابع انرژی از منطقه‌ی آسیای مرکزی به اون سمت بره و بازارش در اختیار هند و پاکستان قرار بگیره.این باعث میشه که نفوذ چین هم و روسیه همچنین در اونجا کم بشه و باعث تقویت حضور نظامی آمریکا در کشورهای آسیای مرکزی بشه و ایران دور زده بشه در این رابطه و جاده‌ی ابریشم چین که قبلا دربارش حرف زدم.توی خبرها بود که یک هیئت رسمی ترکمنستان به کابل رفته و در دیدار با آقای ملا محمد عیسی آخوند سرپرست وزارت معادن و پترولیوم طالبان دیدار داشته،رئیس هیات نمایندگی دور اولش آقای خورجه اوزوف بوده بعد وزیر خارجه رفته در اونجا،آقای اوزوف زمینه‌ساز دیدار وزیر خارجه بوده.تو این دیدار طرفین به اصطلاح روی پروژه‌ی لوله‌ی گاز تاپی که شامل ترکمنستان افغانستان پاکستان هند و یه پروژه‌ی خیلی مهمی هم هست همونطور که عرض کردم در گذشته بخشی از جاده‌ی ابریشم آمریکاست مذاکراتی با همدیگه داشتن.آقای ذبیح الله مجاهد سخنگوی طالبان گفته که این پروژه چندین بخش داشته که از مرکز ترکمنستان شروع شده و از طریق هرات و قندهار به سمت جنوب و پس از آن به پاکستان و هند می‌رسد این حرفی که آقای مجاهد زد و من طبیعتا قبلا به تفصیل در موردش براتون توضیح داده بودم.ملا محمد عیس آخوند در یه بیانه‌ای گفت:مدتی است که سخت کار کرده‌ایم و آماده هستیم که کار روی پروژه‌ی تاپی را آغاز کنیم.این خط لوله سالانه سی و سه میلیارد متر مکعب گاز طبیعی رو در مسیری به طول هزار و هشتصد کیلومتر از گالکینیشن حالا ممکنه تلفظ من غلط باشه،دومین میدان گازی بزرگ جهان به شهرا فاز بلکا در هند در نزدیکی مرز پاکستان انتقال بده.این و من قبلا براتون عرض کردم که مسیری که از این کشورهای آسیای میانه به سمت خلیج فارس از طریق ریلی و جاده‌ای و عوامل دیگه ارزان‌ترین گزینه‌ی این‌هاست در صادرات نفت و گاز و دیگر تولیدات خودشون به هند و اروپا و وارد کردن کالا از اروپا یا هندوستان به آسیای مرکزی،ولی همونطور که در گذشته توضیح دادم در بعضی جاها ژئوپلیتیک و ملاحظات سیاسیه که تصمیم گیرنده است نه اقتصادی بودن و به صرفه بودن.این و در گذشته خدمتتون توضیح دادم هدفم این بود که این دو خبر و باهاتون در میون بذارم و به روز کنم اون چیزایی که درگذشته گفتم.و اما ادامه بدیم به بقیه‌ی حوزه‌های ژئوپلیتیکی اطراف ایران.در رابطه با حوزه‌ی ژئوپلیتیکی پاکستان و افغانستان همونطور که از اسم این برنامه مشخصه محیط ناآرام کابل،هنوز تثبیت نشدند هنوز ناآرام است به نوعی.در افغانستان بیشتر در پاکستان هم همین‌طور و قدرت‌هایی که در این منطقه درگیر هستن خدمتتون حرف زدم آمریکا هست روسیه هست چین و هند و گفتم که چینی ها در پاکستان سرمایه گذاری های زیادی کردن به خصوص روی بندر گوادر که از اون طریق به دریای عمان و اقیانوس هند و به هرحال جهان ارتباط پیدا میکنه و همینطور هم که عرض کردم در گذشته پاکستانی‌ها هم با آمریکایی‌ها کار می‌کنن هم با چینی‌ها،بمب اتم رو چینی ها در اختیارشون گذاشتن،سیستم تانک های پیشرفته رو هم همینطور.رشد فزاینده هند باعث ترس پاکستان و نزدیکیش به چینه.ارتششون عمدتا ارتش به اصطلاح آمریکاییه و تکنولوژی آمریکایی داره،در جبهه‌ی آمریکا خیلی جاها شرکت کرده ولی همیشه نه در ارتباط با کویت شرکت کرد ولی در ارتباط با یمن شرکت نکرد با اینکه عابر بانکش عربستان سعودیه،همانطور که خدمتتون عرض کردم،یک جور سیاست مستقل و در عین حال پیچیده‌ای رو به کار می‌گیره در ارتباط با منافع خودش و همونطور که در گذشته عرض کردم افغانستان و ایران عمق استراتژیک پاکستانه و پاکستان هم عمق استراتژیک ایرانه.روابط بسیار خوبی هم حتی بین مردم پاکستان و مردم ایران هست،یه موسسه‌ی سنجش افکار در آمریکا هست به نام پیو که در سال دوهزار و سیزده یه سنجش فکری انجام داد که شصت و نه درصد از پاکستانی‌ها و پنجاه و پنج درصد اندونزیایی‌ها طرفدار ایران بودن مردمشون،این نشون میده که دولت‌های پاکستان با دولت‌های ایران سعی می‌کنند روابط صمیمانه داشته باشن و طبیعتا این روابط صمیمانه‌ی این دولت‌ها روی رفتار مردمم اثر میذاره بر اساس همین نظرسنجی که موسسه پیو انجام داده خدمتتون عرض کردم.مسئولان پاکستانی اغلبشون به زبان فارسی حرف می‌زنن. عمران خان نخست وزیر پاکستان فکر می‌کنم سال نود و هشت بود که به ایران اومد قبل از اینکه به تهران بره به مشهد رفت و رفت زیارت امام رضا و در اونجا با استاندار خراسان ملاقاتی داشت،حتی عکس‌هایی از این دیدار در شبکه‌های اجتماعی وجود داره که نشون میده ایشون توی گوشه‌ای توی حرم ایستادن و دارن نماز می‌خونن،بعد به اصطلاح به تالار آینه میره توی حرم و با رئیس آستان قدس رضوی هم دیدار و گفتگویی داشته.عکسایی زیادی هست که شما خودتون می‌تونید ببینید این رو یا مثلا در اردیبهشت ماه گذشته همین سالی که توش هستیم وزیر خارجه پاکستان اول میره مشهد بعد میاد تهران آقای محمود قریشی و در اونجا هم یه دعایی می‌خونه برای صلح و سعادت پاکستان و اتحاد و همبستگی امت اسلامی به اصطلاح در اونجا دعا میخونه.خانواده‌ی آقای قریشی یه مقدار با خانواده آقای عمران خان فرق می‌کنن،ایشون از یک خانواده بسیار ثروتمندی در پاکستان که جدا در جد ایشون پیر جریان صوفی گری در پاکستان هستند که مویدهای زیادی هم دارن ولی آقای عمران خان تا اونجایی که من کم و بیش اطلاع دارم بیشتر طرفدار آقای اقبال لاهوری و آقای شریعتی هست که در دوران جوانی با افکار اینا آشنا شده و عموما خم بهش میگن که یه سیاست‌مدار پوپولیسته یا مثلا خانوم بی‌نظیر بوتو اولین بار چادر سرش کرد و به مشهد رفت البته خب خانم بوتو مادرش ایرانی بوده خب ممکنه مادرشون بیشتر روی فرهنگ ایرانی در خانواده کار کرده برای ایشون تاثیر گذاشته بوده.اقدامی که آقای عمران خان انجام داده به عنوان یک نخست وزیر نمیشه همش و سیاسی دید هر چند جنبه‌های سیاسی بسیار قوی داره ولی جنبه‌های دیگه‌ای هم داره که به هر حال اون احترامیه که پاکستانی‌ها برای ایرانی‌ها دارن و احترام عمومی که رهبران پاکستانی برای رهبران ایران دارند و رهبران ایرانی برای پاکستانیها و طبیعتا نوعی هماهنگی هم بین مردمشون به وجود اومده.حالا سوال اینه که چرا مشهد اصلا چرا جای دیگه نه؟و این چه معنی می‌تونه داشته باشه.طبیعیست با توجه به اوضاع و احوالی که تو منطقه هست پاکستان نگران اینه که مسئله‌ی شیعه سنی توی اون مملکت به اصطلاح رشد کنه و مسائل گوناگونی رو برای اونها به وجود بیاره یعنی گرایش شیعیان پاکستان به ایران می‌تونه براشون مشکل ایجاد کنه.برای همینه که خانم بوتو و بعد آقای عمران خان و دیگران سفرشون رو از مشهد شروع می‌کنند که به هر حال به طور سمبلیک مکان بسیار مهمیه برای شیعیان جهان و شیعیان ایران.شاید هم دلیلش این باشه که خب پاکستان یک کشور مسلمانه با دویست و بیست میلیون جمعیت خب ارتش قوی داره،مثلا خودش و در یک موقعیتی می‌بینه که باید با همه‌ی کشورهای اسلامی به اصطلاح چه شیعه چه سنی مناسبات پیشرفته ای داشته باشه و آغاز سفر به اصطلاح از مشهد شاید این پیام و بتونه انتقال بده.اینم باید بگیم که ایران هم نمی‌تونه در این رابطه نقش نداشته‌ باشه یعنی نمیتونه این قضیه بدون رضایت ایران هم باشه.خب ایران در حال حاضر تحت فشار تحریم‌هاست و بیشتر بانکهای دنیا و شرکت‌های بزرگ تجاری حاضر نیستند با ایران همکاری بکنن،خب می‌دونید که ایران در ارتباط پاکستان و ترکیه همکاری‌های خاصی داره که می‌تونه تحریم‌ها رو دور بزنه.به هر حال استقبال بسیار بسیار گسترده و با احترامات ویژه‌ای از آقای عمران خان می‌تونه معانی خاصی داشته باشه حالا اگه سفر ایشون از مشهد شروع میشه یا تهران فرقی نمی‌کرد ولی به هر حال این نشان از نوعی ترکیب بین سیاست و احترام به نظر من در ارتباط با سفرهای مقامات پاکستانی به مشهد بعد به تهران داره و اگه بخوایم این و توی یه شابلون ژئوپلیتیکی بذاریم این میشه که رابطه‌ی پاکستان یا مناسبات پاکستان با عربستان مناسبات استراتژیکه ولی رابطه‌اش با ایران یک رابطه‌ی تاکتیکی،این خلاصه اون چیزیه که من می‌فهمم.به هر صورت می‌خوام این و بگم که ایران به خاطر محور قرار دادن موضوعات منطقه‌ عربی خاورمیانه و حضورش در کشورهای اون منطقه یه جورایی باعث غفلت شده در ارتباط با این منطقه و در ارتباط با قفقاز هم که خدمتتون عرض کردم،یعنی یه جورایی غفلت کردن ایرانی‌ها در ارتباط با این حوزه.اگر توجه بیشتری به این منطقه بشه شاید اون مصلحت‌های ژئوپلیتیک رو که خدمتتون عرض کردم که آمریکا و قدرت‌های دیگه با دور زدن ایران می‌خوان بهش برسن یعنی پول زیادتری خرج می‌کنن که ایران رو دور بزنن مناسبات بهتری با پاکستان ممکنه اون معادلات و تعدیل کنه اگر نگیم اون معادلات و به هم بزنه،برای اینکه تمام زیرساخت‌های ارتباطی بین ایران و پاکستان وجود داره یعنی راه‌آهنی که از زاهدان میره پاکستان و اون راه‌آهن می‌تونه تا هندوستان هم بره تا چین هم بره و ایران میتونه با پاکستانی‌ها روابط خیلی خوبی داشته باشه حتی در زمینه‌های نظامی همونطور که در گذشته داشته،در زمان حکومت محمدرضا شاه.شما خودتون در اخبار شنیدید که ترکیه و پاکستان و آذربایجان مانور مشترک گذاشتن و من توضیح دادم که پاکستان درسته وارد این بازی شده ولی روی ایران بیشتر حساب می‌کنه.ورود پاکستان تو این منطقه به این به اصطلاح بازی‌هایی که در اونجا وجود داره طبیعیه که اردوغان از پاکستان دعوت کرده که شرکت بکنه.خب یه‌جور سیاست خارجی نسبتا مشابهی هم دارند یعنی رابطشون با عربستان سعودی یه جورایی خیلی خوب نیست به خصوص بعد از جریان یمن در ارتباط با پاکستان ولی هردوشون با قطر رابطه‌ی خیلی خوبی دارن و یه جور محور منطقه‌ای تشکیل دادند ولی این در ارتباط با حکومت باکو نمی‌تونه حالت راهبردی داشته باشه،به دلایل خیلی زیاد که براتون آوردم و مشخصا اینکه پاکستان به هیچ وجه حاضر نیست کاری در آذربایجان بکنه که باعث ناراحتی ایران بشه چون ایران برای پاکستان بسیار بسیار مهم‌تر از آذربایجانه،ایران حتی مهم‌تره در پاره ای موارد براش در ارتباط با عربستان.اینه که به عنوان یک بازیگر حرفه‌ای در عرصه‌ی ژئوپلیتیک بازی خودش و می‌کنه همونطور که عرض کردم عربستان سعودی عابر بانک پاکستانه ولی در ارتباط با یمن که تا همین امروز عربستان توش مونده و  گیرکرده پاکستان بهش کمکی نمیکنه.حالا این برای جمهوری باکو چه منافعی می‌تونه داشته باشه به نظر من منافعی نداره خب اگر زیادی بخواد این کار رو بکنه،این کار رو انجام بده مثلا فرض کنیم پاکستان و بیشتر درگیر بکنه رابطه‌ی روسیه رو با هندوستان قوی‌تر می‌کنه یعنی پاکستان این کار و نمیکنه که رابطه‌ی روسیه و هندوستان از آنچه که هست قوی‌تر بشه،به نظر من اون چیزی که در باکو می‌گذره محاسبات درستی نیست،محاسبات نیابتیه که افراد حاکم در باکو دارن انجام میدن.بهترین سیاست به نظر من این می‌تونه باشه که رابطه‌ی مناسبی هم با ایران داشته باشه هم با روسیه.اگر به این شیوه‌ای که داره ادامه پیدا می‌کنه ادامه پیدا کنه مشکل بسیار بزرگی برای خودش به وجود میاره هم از جانب ایران هم از جانب روسیه به نظر من و این نه به نفع آذربایجانه نه به نفع ایران.این یه واقعیتیه که جنگ قره‌باغ باعث یک سری تغییرات ژئوپلیتیکی شده و یک واقعیت‌های جدیدی خلق کرده تو اون منطقه ولی باید با این ژئوپلیتیک جدید برخورد عاقلانه‌ای بشه دستکاری کردن توی مرزها بر اساس موازیین حقوقی و اینطور داستان‌ها،تعیین حق سرنوشت و این‌چیزا فقط روی کاغذه در عمل وجود خارجی نداره من قبلا هم خدمتتون عرض کردم بهترین دلیل حضور آمریکا در سوریه هست،مگه سوریه یک دولت ملت نیست؟مگه آمریکا و حضورش در سوریه جاهای دیگه کار ندارم در سوریه با اجازه‌ی اون دولت ملته؟با حضور ارتش ترکیه در سوریه،سوریه عضو سازمان ملل و خیلی اسناد بین‌المللی امضا کرده و حضور بین‌المللی داره ولی همه‌ی اون چیزا روی کاغذه در عمل یه چیز دیگه‌ای میشه.جمهوری باکو باید به این قضیه آگاهی داشته باشه که زیاده‌ روی‌های اینجوری میتونه در آینده کار دست خودش بده.ارمنستان طبیعیه که آچمز شده یه جوری کشور ضعیفیه،به دلایل  تاریخی هزار و نهصد و پانزده از طرف ترکیه خب تهدید میشه،تهدیداتی روبه‌رو هست ولی همین کشور مرز مشترک با ایران داره،اگر تلاش بشه این مرز تغییر بکنه تغییر واقعا جدی بکنه داستان عوض خواهد شد،جمهوری باکو و ترکیه هم حتما می‌دونن که ایران ایروان نیست می‌تونه عکس‌العمل‌های بد نشون داده بشه اونجا.بگذریم حالا بریم حوزه‌ی ژئوپلیتیکی خلیج پارس یا خلیج فارس که رو نقشتون براتون نوشتم.عربستان یک رقیب واقعا استراتژیک ایرانه با تمام مشکلاتی که داره و درحالا حاضر مدیریت جنگ یمن دست آمریکایی‌هاست و مسائل امنیتش هم به نوعی تحت نفوذ اسرائیلی ها قرار گرفته.طبیعیست هولش میدن به سمت روابط پر تنش با ایران،ایران باید خیلی هوشیار باشه در این رابطه و بتونه این رابطه رو کم‌ تنش کنه تنش‌ها رو بیاره پایین.سعودی‌ها یا عرب‌ها به طور کلی یک درک تاریخی دارند که قابل فهمه باید ترسشون و فهمید.ایرانی‌ها باید این و بفهمند که چرا اعراب ازشون وحشت دارند.ایران تاریخا هر وقت به بغداد رسید تمام منطقه‌ لوانت،تمام اون چیزی که امروز بهش میگن منطقه‌ی عربی خاورمیانه و شمال آفریقا تحت حکومت ایران قرار داشت این ترس تاریخی وجود داره پس باید ایرانی‌ها این و بفهمند و با اعراب واقعا باید رابطه‌ی بهتری داشته باشن مدارا بکنن باهاشون و این تنش‌هایی رو که از جانب قدرت‌های بزرگ و رقیب بسیار قدرش در منطقه‌ی اسرائیل دارن دامن می‌زنند و میخوان این تنش ادامه داشته باشه بین عربستان سعودی و ایران این و تنش‌ها رو کم کنن.ایران دارای وزن ژئوپلیتیکی بسیار بسیار بالاتر از عربستان سعودیه در منطقه.شما در نظر بگیرید با این شرایط دشواری که برای ایران وجود داره با تمام این محاصره‌ی اقتصادی نظامی همه چیز باز قدرت‌های منطقه‌ای و قدرت‌های فرامنطقه‌ای نتونستن ایران و متوقف بکنن در منطقه حضورش رو،این باعث ترس میشه در عربستان سعودی،ایران باید راهی پیدا کنه با عربستان سعودی و دیگر کشورها مدارای بیشتری داشته باشه تنش زدایی بکنه که بتونه اون سیاست‌ها رو خنثی کنه.تو این منطقه ایران حدود دو هزار و بیست کیلومتر از خلیج گوادر تا دهانه‌ی فاو ساحل داره یه منطقه بسیار وسیعیه،تمام واحدهای سیاسی که تو منطقه هستند یا به قول آقای رابرت کاپلان (27:10) تمام اون‌ها جمعیت همشون به اندازه‌ی نصف جمعیت ایران نیست پس باید شما بدونید که چرا اونها می‌ترسند،چرا به شیعیان عراق میگن صفوی یعنی صفویه در عراقه نه شیعیان که اکثریت اونجا رو تشکیل میدن،اینها رو باید ایران بفهمه،ایران یک جمعیت بسیار بالایی داره در مقابل اونها.شاید الان نود میلیون باشه.تسهیلات بسیار بالایی دارن ایرانیان.اون چیزی که آقای کاپلان بهش (27:44) واقعا حق داره چون اینها طبق تعاریف موجود کشور قلمداد نمیتونن بشن دولت ملت نیستند،مثلا عربستان هزار و نهصد و سی و دو عربستان شد، کوبیت‌ هزار و نهصد و شصت و یک،قطر و بحرین و امارات هزار و نهصد و هفتاد و یک،یعنی همه‌ی اینها رو جمع بکنی به صد سال هم نمی‌رسه،همه‌ی این‌ها هم وابسته به شبکه‌ی امنیتی قدرت‌های بزرگ هستند،خودشون از خودشون نمی‌تونن دفاع کنند،ارتش بومی ندارند سلاح بومی ندارند،اینها خودشون میدونن این رو و طی سال‌های اخیر با توجه به این شیفتی که در ژئوپلیتیک جهان به وجود اومده می‌دونن که زیاد هم نمی‌تونن روی آمریکا یا انگلیس حساب کنن.در مصر شما دیدید این رو،همین اخیرا در افغانستان.آمریکا وقتی منافعش تامین نشه یا قدرت‌های بزرگ به طور کلی خیلی راحت می‌تونن اینا رو به امان خودشون ول کنند و طبیعتا اون ترسی که از ایران دارند بیشتر و بیشتر میشه،ایران باید تلاش بکنه که مدارا کنه اون ترس و بیار پایین.درباره بحرین حرف زدم که بد نیست یه تاریخی رو با همدیگه مرور کنیم در ارتباط با بحرین که بعد از خروج انگلستان از بندر معروف عدن در جنوب نیروهای نظام سیاسیش اومدن به بحرین منتقل شدند و مجمع الجزایر بحرین شد پایگاه مهم انگلیسی ها در قسمت شرق کانال سوئز در ژانویه هزار و نهصد و شصت و هشت که میشه سال هزار و سیصد و چهل و هفت بعد از اینکه انگلستان اعلام می‌کنه که نیروهاش رو پایان سال هفتاد و یک در حقیقت میشه پاییز هزار و سیصد و پنجاه از شرق سوئز خارج می‌کنه دولت وقت ایران از این تصمیم استقبال کرد و از حق حاکمیت خودش بر بحرین صحبت کرد و ادامه داد. ولی سه سال قبل از اجرایی شدن این برنامه دولت یه اصطلاح انگلستان یک طرحی از طرف سیاست مدارهای انگلیسی ارائه میشه که بعد از خروج نیروهای انگلیسی از توی منطقه یه فدراسیونی تشکیل بشه از نه تا از اون شیخ‌ نشین‌های قسمت جنوب خلیج‌ فارس از جمله همین شیخ نشین بحرین در قالب یک کشور واحد،اینا این پیشنهاد و کردن.این پیشنهاد مورد استقبال شیخ‌های بحرین قرار می‌گیره ولی دولت ایران باهاش مخالفت میکنه.آقای اردشیر زاهدی وزیر خارجه ایران در اون موقع در هفده تیرماه هزار و سیصد و چهل و هفت در یک بیانیه‌ی شدیدالحن اعلام می‌کنه:ایجاد چیزی به نام فدراسیون خلیج فارس با شرکت جزایر بحرین از دیدگاه ایران مطلقا قابل قبول نیست.محمدرضا شاه هم اعلام می‌کنه:ایجاد این فدراسیون چیزی جز یک اقدام استعماری و امپریالیستی و تلاش برای بازگشت انگلیس به منطقه از در پشتی نیست.محمدرضا شاه هشدار میده که ایران در صورت لزوم برای حفظ منافع تاریخی و حقوق سرزمینی خود قدرتمندانه اقدام خواهد کرد. ولی همون موقع‌ها به اصطلاح به صورت مخفی و آشکار یه سری مذاکرات جدیدی بین انگلستان و عربستان سعودی و آمریکا شروع میشه که خلاصه کنم این مذاکرات باعث نوعی توافق بین ایران و انگلستان و آمریکا میشه و عربستان سعودی هم زیرش امضا می‌کنه و بعد از اینکه عربستان سعودی زیرش امضا می‌کنه محمدرضا شاه از مسئله بحرین صرف‌ نظر میکنه و بعد در یک موضع گیری رسمی که در دیدار از هندوستان انجام میده که با سال چهل و هفت بود در یک مصاحبه مطبوعاتی در دهلی‌نو میگه:اگر مردم بحرین خواهان پیوستن به کشورم یعنی ایران نباشند ایران از ادعاهای سرزمینیش نسبت به این جزیره خلیج فارس دست خواهد کشید،چنانچه سیاست بین‌الملل خواهان آن باشد ایران نیز خواست مردم بحرین را می‌پذیرد،ایران مخالف استفاده از زور برای حل مسئله‌ی ارضی بحرین است.آقای هویدا نخست وزیر وقت ایران گفته‌ای داره که در واکنش به انتقادهایی که اون موقع مطرح میشد به خصوص از جانب حزب پانیرالیسم و آقای پزشکپور فکر می‌کنم رئیس حزب پانیرالیسم بود میگه یعنی آقای هویدا میگه:بحرین دختری بود که به سن شوهر رسیده بود شوهرش دادیم رفت و به هیچ‌کس مربوط نیست،دختر خودمان بود و به هر کس می‌خواستیم شوهرش دادیم.این منطقه در حال حاضر یه موقعی خیلی مهم بود در حال حاضر به خاطر خودکفا شدن آمریکا در ارتباط با نفت شل و مسائل زیست محیطی که در جهان این روزها مطرحه ممکنه موقعیتش و از دست بده از نظر استراتژیک ولی از نظر ژئواستراتژیک اعتبارش رو حفظ می‌کنه چون منطقه‌ی بسیار مهمیه،همون خصوصیت چهارراهی که از ایران صحبت کردم و افغانستان عزیز زاویه‌ی دیگه‌ای و با رشد برق آسای چین و هند به عنوان قدرت‌های جدید و مطرح دنیا طبیعتا اون‌ها هم دوست دارن تو این منطقه حضور داشته باشن.اگر ایران و از نظر ژئوپلیتیکی در این پیرامون مجسم بکنیم از لحاظ ژئوپلیتیکی یک موقعیت مرکزی داره نسبت به واحدهای سیاسی اطراف خودش،یعنی به خاطر این موقعیت خاص توی تمام اون حوزه‌هایی که خدمتتون عرض کردم حضور داره،حضور بسیار سنگینی می‌تونه داشته باشه و اگر سیاست درستی اتخاذ بشه می‌تونه بهره‌های بسیار زیادی برای مردم ایران داشته باشه و نقش بزرگی داشته باشه در مسائل سیاسی منطقه و مسائلی که در این حوزه‌ها می‌گذرند و طبیعتا برای اینکه این نقش و داشته باشه و بتونه روی فرایندهای سیاسی تو این واحدهای سیاسی تاثیر داشته باشه باید راهبردی رو انتخاب کنه استراتژی انتخاب بکنه که باعث بشه به اصطلاح مشکلاتش با غرب سر و سامان پیدا کنه،یعنی اگر تنش زدایی کامل نشه حداقل یک رابطه‌ی کم تنشی با همسایگانش داشته باشه،این چیزیه که امروزه متاسفانه در ارتباط با ایران وجود نداره.یه چیز دیگه‌ای که در ارتباط با ایران باید در نظر گرفته بشه اینه که ایران به هر حال یک کشور در حال توسعه است و داره وارد مرحله‌ی به نظر من سرمایه‌داری میشه، یعنی دوران فئودالیته رو داره پشت سر میذاره و این یک جور زایش به سمت سرمایه‌داری و زایش بسیار دردناکی هم هست،طبیعتا باید تعهدات محدودتر و کمتری داشته باشه نسبت به کشورهای درجه یک و دو دنیا.کشورهایی از نوع ایران منافعشون بیشتر منطقه‌ایه تا جهانی،به دلیل این محدودیت که نه فقط ایران در کشورهای شبیه ایران باید اموراتشان بیشتر از طریق روابط دوستانه و همزیستی مسالمت‌آمیز با همسایگانش و نداشتن تقابل با قدرت های بزرگ پیش ببرن.بهترین مثال در این رابطه چینه،چین می‌دونید که حزب کمونیست حاکمه ولی اقتصادش اقتصاد کمونیستی نیست برای خودش یک الگوی خاصی خلق کرده در جهان امروز که البته این بین نیروهای حاکم در ایران و نیروهای اطراف نیروهای حاکم در ایران همیشه به نوعی مطرح بوده که چگونه مسیر توسعه‌ای رو برای ایران انتخاب بکنن جدا از اینکه نیروهای دموکراتیک چپ و ملی گرا بیشتر نگاهشون به دموکراسی و شیوه‌های حکومت از نوع غرب هست،نیروهایی که امروز حاکم هستند در ایران به دلایل گوناگون اون راه رو نمی‌خوان بپسندن،بعضی از جناح‌ها به توسعه به سبک کشورهای غربی معتقدند ولی نه همشون.من به شخصه بهترین نوع حکومت در جهان و حکومت دموکراتیک میدونم یعنی حکومتی که بر مبنای شیوه‌های دموکراتیک جامعه باشه،آزادی مطبوعات آزادی بیان احزاب اجتماعات انتخابات آزاد و مواردی از این دست ولی اگربه هر دلیلی نیروهای حاکم در ایران این شیوه‌ی تفکر و این شیوه‌ی اداره‌ی جامعه رو نمی‌پسندن،حداقل راه چین رو انتخاب کنن که این راه بهتری برای توسعه در مقایسه با راه‌های دیگه‌ای که بعضی ها پیشنهاد می‌کنن که شما آشنایی دارید.خاطرم هست یه ترانه‌ای بود سال‌ها پیش شنیدم از گروه معروف به گروه کیوسک اسمش بود اگه اشتباه نکنم عشق سرعت اسم ترانه بود که می‌گفتش که غیرت سیب زمینی توسعه سبک چینی دموکراسی دینی پیتزای قرمه‌سبزی،این ترانه به حالت طنز با این پیشنهاد برخورد می‌کرد ولی من به صورت جدی مطرح می‌کنم اگه واقعا این راه‌هایی رو که وجود داره و امتحان‌ پس داده نمی‌پسندید حداقل اون راه رو انتخاب بکنید که بیشتر به نفع مردمه یعنی بذارید اینجوری بگم یعنی چین بعد از اینکه ایدئولوژی کمونیسم رو در یک گوشه‌ ای میذاره و ملی‌گرایی رو تقویت می‌کنه بعد از شاید سی چهل سال خودش و به این سبک میرسونه و امکانش هست که تبدیل به یه قدرت بزرگتر از این چیزی که هست شاید هم قدرت اول دنیا تبدیل بشه.به عبارتی چین به جای درگیری با آمریکا و کشورهای غربی تمامی انرژی خودش و گذاشته و متمرکز کرده به اینکه مردمانش و از فقر نجات بده.میلیون‌ها نفر رو زندگیشون رو تغییر داده این برنامه،برنامه‌ ای که چین برای توسعه ترتیب داده،برای همینه من میگم اگر واقعا راه دموکراتیک و شیوه‌های امتحان داده‌ی جوامع غربی رو نمی‌پسندید حداقل راه ملی‌گرایی و عدم تقابل با قدرت‌های درجه اول دنیا رو پیش بگیرید که بتونه گره ای از مشکلات مردم گشوده بشه در این رابطه و این چیزی که به نام نگاه به شرق این روزها در ایران مطرح میشه و البته بعضیا این و در ارتباط با روسیه هم به کار می‌گیرند میگن نگاه به شرق که البته در اون رابطه باید بهش گفت نگاه به شمال به نظر من ایران باید با هر دو جبهه چه شرق و چه غرب رابطه داشته باشه که بتونه مسائل ایران و حل بکنه،مسائل اقتصادی ایران و حل بکنه در گذشته توضیح  دادم چرا.به خصوص در ارتباط با تفاهم نامه ای که بین ایران چین هست،همون تفاهم‌نامه‌ی بیست و پنج ساله.چین خودش هنوز به دلار وابسته است،طبیعتا اگه بخواد برنامه‌ای هم در ارتباط با ایران داشته باشه دست و بالش بسته هست و برای همینه که این حالت بینابینی که ایران داره یک شریک استراتژیک تو دنیا نداره،ایران نمی‌تونه به چین بگه شریک استراتژیکشه نیست اینجوری، روسیه هم نیستن.به همین خاطر ایران باید یک توانایی رو در خودش به وجود بیاره که بتونه با هر دوی این بازیگران بزرگ شطرنج جهان یا هر سه‌ این بازیگران بزرگ شطرنج جهان بازی خودشو پیش ببره توی اون سیستم نظم لیبرال جهانی که هنوز حاکمه هنوز تا همین امروز حاکمه که از این طریق میتونه به اصطلاح مشکلات اقتصادی حل بشه،رشد اقتصادی پیدا کنه رشد تکنولوژیکی پیدا کنه و همچنین نظامی.فراموش نکنیم که ما در یک چشم به هم زدنی به جای داشتن یک همسایه به نام شوروی صاحب چندین همسایه شدیم،حالا هفت تا همسایه از اینا با ما در به اصطلاح مرز خشکی با ما دارن و ده تاشون هم مرز آبی دارن.فکر می‌کنم توی دنیا شاید یکی از بزرگترین صاحبان همسایه باشیم.ما از گذشته از زمان صفویه به اینور دچار تنهایی استراتژیک شدیم،زبان و مذهب رسمی که در ایران هست با این همسایه‌ها فرق داره پس ما باید راه‌های دیگه‌ای پیدا بکنیم که بتونیم با اینا پیوند برقرار بکنیم،به صورت موردی یه جا ممکنه مسئله زبان باشه یکجا ممکنه قومیت باشه یکجا ممکنه مذهب باشه ممکنه تاریخ مشترک باشه یا اون چیزی که آقای رئیسی نژاد بهش میگه نوروز و عاشورا،اینطور استراتژی‌ها می‌تونه منافع اقتصادی مشترک به دنبال خودش داشته باشه.ما چه بپذیریم که این‌ها به قول آقای کاپلان بسیاریشون (42:39) هستن که نیستن،همشون عضو سازمان ملل اند،اینا همسایه‌ی ایران هستن حالا بگو کشور یا نگو کشور،چه قبول داشته باشیم چه نداشته باشیم.تعریف علمی از نظر تعریف علمی بسیاریشون کشور نیستند ولی عضو سازمان ملل اند،قبلا هم براتون توضیح دادم که چگونه شد.این چیزایی که به نظر من میرسه ولی تحلیلگران دیگه‌ای هم هستن هم ایرانی هم غربی و یک مقداری به اونچه که من میگم یا تاکنون گفتم زاویه داره و نکات قابل توجهی هم در اونها هست،این تحلیلگران میگن که بعد از انقلاب تو ایران یک دولت شیعی تشکیل شد،با تشکیل این دولت شیعی هویت جدیدی در منطقه یا هویت یابی جدیدی تو منطقه آغاز شده،این شیعیان اطراف ایران که تا مدت‌ها مورد ستم حاکمان سنی بودن حس کردن از این به بعد می‌تونن روی ایران حساب کنند و دولت شیعییش و برای همین با اون چیزی که در ایران میگذشته احساس علاقه و همدلی می‌کردند و سعی کردند به جمهوری اسلامی نزدیک بشن به خصوص در کشورهایی که از اکثریت برخوردار اند مثل عراق و بحرین و لبنان و آذربایجان در اوایلش نه الان و بسیاری جاهایی هم که تو اقلیت بودند اما اقلیتی بودن که اقلیت تاثیرگذار در امور سیاسی اجتماعی بودن.جمهوری اسلامی هم از این موقعیت استفاده کرد و سعی کرد که نفوذ خودش و در بین این‌ها افزایش بده.این تحلیلگران معتقدند که جمعیت این شیعیان بر مبنای نزدیکی جغرافیایی با ایران و میشه به دو حلقه شیعیان اطراف حوزه‌ی مرکز و شیعیان پیرامون تعریف کرد،شیعیان حوزه‌ی مرکز و نسبت جمعیتی اونا از نظر این تحلیل‌گرا اینا هستن،عربستان عراق که توی عربستان ده تا پونزده درصد هستن توی عراق شصت درصد،بحرین بین هفتاد تا هفتاد و پنج درصد،کویت چهل تا پنجاه تا درصد امارات بین شونزده تا بیست درصد،قطر بیست درصد،پاکستان بیست و پنج درصد،افغانستان سی تا سی و سه درصد،آذربایجان هفتاد و پنج درصد و شیعیان حوزه‌ی پیرامونی سوریه هست،لبنانه که چهل درصد داره،سوریه هفده درصد داره،خودشونم علوی هستند،ترکیه بیست و پنج درصد داره،یمن چهل درصد داره و فصل مشترک بسیاری از آنها هم محرومیت‌های گوناگون اجتماعی سیاسیه،به نوعی تبعیض که براشون روا داشته باشه و در قدرت سیاسی شرکت ندارند طبیعتا و مضاف هم به این که اغلب اوقات هم مورد سوءظن مقامات حاکم در کشورشان قرار می‌گیرند.بر اساس اون چیزی که خدمتتون گفتم به طور خلاصه این تحلیلگران معتقدند که دنیای اسلام از لحاظ جغرافیایی توی ریملند واقع شده و ستیز تمدنی بین تمدن اصلی غرب و اسلامه،همه‌ی اینها در ریملند اتفاق میفته اما این ریملند از نظر هویتی موجودیت یک دست نداره و طبق نظر این دوستان انقلاب اسلامی در کشوری اتفاق افتاده که در قلب ریملند و در قلب اسلام واقع شده و این باعث این میشه که ایران به عنوان یک بازیگر مهم در این رابطه مطرح باشه یا به عبارت دیگه دنیای شیعه در مرکز دنیای اسلام واقع شده و هارتلندیه برای ریملند اسلامی و این هارتلند از ویژگی‌های منحصر به فردی برخورداره.این هم نگاه دیگه‌ای در ارتباط با ایران و حوزه‌های ژئوپلیتیکی اطراف ایران که به نظر من قابل توجه.با توجه به این چیزایی که خدمتتون عرض کردم و اون چیزی که این روزها در اخبار هست که آمریکا منطقه رو ترک می‌کنه،آمریکا عراق رو ترک می‌کنه،آمریکا افغانستان و ترک کرد.این خبرها روی خیلی از آدم‌ها اثر گذاشته و باور کردند ولی من دوباره هشدار میدم که به این خبرها باور نداشته باشید،آمریکا نرفته،آمریکا هست کشورهای بزرگ دنیا هستند،درجه اول و دوم و سوم از آمریکا و چین و روسیه و دیگران.در ارتباط با آمریکا حکومتش حکومت سایبری خواهد بود، حکومت دیجیتال خواهد بود به هیچ وجه از منطقه خارج نشده.در کشورهای اطراف جاهایی که هم پیمان هستند یا دوست هستند در اونجاها حضور داره و رصد دیجیتالی داره نسبت به منطقه و به موقعش هم اگر منافعش به خطر بیوفته اقدام خواهد کرد.بهترین دلیل من برای این کار یه موافقت‌نامه‌ایه که در مارس دو هزار و بیست و یک بین آمریکا و اردن نوشته شده (48:16) یعنی توافق‌نامه‌ی همکاری دفاعی بین اردن و آمریکا در ماه مارچ دوهزار و بیست و یک این قرارداد نوشته شده و ماده‌ی هفت این قرارداد در ارتباط با ورود و خروج تمامی اون چیزی که آمریکا می‌تونه معنی داشته باشه در ارتباط با اونه.جزئیاتش خیلی زیاده یعنی به تمامی جزئیات ورود و خروج اشاره می‌کنه که نیروهای نظامی آمریکا افراد وابسته به وزارت دفاع و و و فقط با داشتن کارت هویت سازمانی می‌تونن وارد اردن بشن یعنی ویزا گذرنامه همون چیزها اصلا وجود خارجی نداره،در مقابل همه‌ی این آمریکا چهارصد و فکر می‌کنم بیست و پنج میلیون دلار قراره به اردن کمک بکنه.چرا این قرار داد رو میبنده،به خاطر همون مدیریت دیجیتال و  مدیریت سایبری،این چیزیه که به هر حال رو شده.حتم داشته باشید قراردادهای بسیار دیگه‌ای هست با کشورهای دیگه که حداقل من نمی‌دونم و اون قراردادها مضامین اینجوری خواهند داشت یعنی آمریکا در آن منطقه حضور داره و بیرون نرفته.سعی می‌کنه به این قضیه نوعی به اصطلاح پیچیدگی یا غمض بودن به حضورش بده.یه جور ابهام سازی و مخفی کاری داره انجام میده.در حقیقت می‌تونم بگم که حکومت فعلی آمریکا این نوع بازی و البته در گذشته بوده نه در این حد از ترامپ یاد گرفته،ترامپ اون شیوه‌هایی رو که برای بستن قرارداد با شرکت‌های ساختمانی و قمارخانه‌ها و اینا به کار می‌گرفت اون رو در سیاست خارجی آمریکا به کار می‌گرفت،هیچوقت دست خودشو رو نمی‌کرد چون معتقد بود که میتونه در این رابطه بهره بیشتری داشته باشه.این قضیه رو به سیاست خارجی آمریکا اضافه کرده و امروزه داره این تاکتیک در سیاست‌خارجی داره استفاده میشه. میگه ما رفتیم بیرون با حال اینکه بیرون نرفتن بر اساس همین قراردادی که من خدمتتون گفتم.و به نظر میاد که سیاست خارجی آمریکا دوباره داره برمی‌گرده به سیاست خارجیش در دهه‌ی هفتاد،اون چیزی که بهش می‌گفتن balance of power یعنی در حقیقت سیاست قوا کیسینجر،چون کیسینجر معتقد به صلح در غرب آسیا نبود یا اون چیزی که بهش میگن منطقه عربی خاورمیانه،در پی ایجاد نظم بود،معتقد بود که دست یافتن به صلح در خاورمیانه یک هدف ایده‌آله ولی رسیدنی نیست،دست‌ یافتنی نیست پس باید نظمی برقرار بشه و این نظم هم یه جور موازنه قدرت بود،این نظمی که قابل قبول برای همه باشه که این روز ها بحثش هم هست،یکی از پیشنهادهای ایران هم هست اتفاقا یک نظمیه که مشروعه از نظر همه‌ی آدمایی که در اون منطقه هستند،منظورم همه قدرت هایی که تو منطقه هستند باعث نمیشه که دعواهای این قدرتهای منطقه ای از بین بره و منجر به صلح بشه ولی باعث میشه که این نزاع‌ها این جنگ‌ها محدود بشه.این تئوری کیسینجره و امروزه آمریکا دنبال اونه با مدیریت دیجیتالی.بزارین اینجوری بگم که خروج به اصطلاح آمریکا از منطقه که به هر حال باید بگیم شکست آمریکا در منطقه،یک جور شبیه خروج آمریکا از کشورهای جنوب شرقی آسیا در زمان خود کیسینجره ولی یک تفاوت عمده داره اینجا،حضور ادامه داره منتها حضورش سایبریه و با هزینه‌ی انسانی کم وهمان طور که قبلا براتون تعریف کردم به قول آقای پروفسور ساموئل موین human هست،انسانی هست انسانی از این جهت که سخت‌افزار زیاد توش به کار گرفته نمیشه بیشتر روند نرم‌افزاری پیدا خواهد کرد و دیجیتالی حضورش.یه چیز دیگه‌ای که باید در نظر داشته باشیم دنیا به سمتی داره میره که این کشورهای هفت یا امروز میگن کشورهای بیست،(53:02) اینها دیگه دارن معناش رو از دست میدن،علائم و نشانه‌های زیادی هست تو این رابطه یکیش برکزیته،خروج انگلیس از اتحادیه‌ی اروپا،یکیش ماده‌ی پنج سازمان ناتو که مفاد این ماده اینه که اگر به کشوری از ناتو حمله بشه کشورهای دیگه دسته‌جمعی ازش دفاع خواهند کرد.من به هیچ وجه معتقد نیستم که اگر امروز جنگی بین فرض کنیم چکسلاواکی و لهستان یا رومانی و لهستان در بگیره ترکیه به عنوان بزرگترین ارتش ناتو طبق اون ماده در اون جنگ شرکت بکنه،من چنین اعتقادی ندارم.مسئله بالانس تجارت در جهان الان مسائل تجاری بیشتر در آسیا می‌گذره تا در اروپا و آمریکا با توجه به اینکه آمریکا از چیزی که بهش میگن (54:07) TTP در اومده و الان GDP به قول معروف در کشورهای آسیایی چهل درصده،کنفرانس گلاسکو،آمریکا از قرارداد پاریس اومد بیرون موافقت‌نامه‌ی پاریس اومد بیرون دوباره بهش ملحق شد ولی فکر می‌کنید شما چیزی اتفاق میفته در جهان؟ نه.این یکی دیگه از نشانه‌های به اصطلاح شکاف بین این (54:35) هست و مسائل و اختلافات بسیار بسیار تعمیق یابنده ای که در قفقاز و به طور کلی در غرب آسیا داره اتفاق میفته.اینا رو گفتم که اینا رو بهش میگن location G0  موقعیت G0 یعنی این‌ها به خاطر این مسائلی که عرض کردم اون قدرت سابق و ندارند و هر کشوری برای خودش دنبال منافع ملی خودشه.این واقعیت دنیای امروزه که با گذشته خیلی فرق داره. دنیای امروز دنیای به قول فرنگی‌ها 0samgame نیست،0samgame یعنی دنیای صفر و صد.تئوری این بازی اینه که یکی می‌بازه یکی دیگه می‌بره،چنین داستانی امروز در دنیا نیست دنیای امروز خاکستریه،درسته توش هنوز بلوک‌های نظامی سیاسی اقتصادی وجود دارند هنوز دارن ولی مثل سابق سوار بر اون بلوک ها نیست.هر کشوری همونطور که عرض کردم از نظر دیپلماتیک و سیاست خارجی دنبال منافع خودشه،با همه‌ی بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای رابطه داره،مثلا نگاه کنید به آقای پوتین در سوریه،آقای پوتین وقتی که اسرائیلی ها به نیروهای متمایل به ایران در سوریه حمله می‌کنند سرش و برمی‌گردونه،ترکیه اجازه میده به نوعی اونجا باشه که بتونه منافع ملی خودش و به اصطلاح پیش ببره یعنی یه جوری هم به عنوان یکی از قدرت‌های بزرگ منطقه‌ای سعی می‌کنه اختلافاتی که تو اون منطقه هست حالا اسرائیل و ایرانه،عربستان سعودی و ایرانه و جاهای دیگه به اصطلاح مدیریت بکنه در جهت پیشبرد منافع خودش.چین و آمریکا هم همینطور هستند و کاری که آقای اردوغان در قفقاز می‌کنه می‌خواد ایران رو دور بزنه،ایران که یکی از مهم‌ترین حلقه‌ها هست وقتی به دلایل تغییرات ژئوپلیتیکی چه نظامی چه غیرنظامی ایران بخواد اون موقعیتش و از دست بده یا تضعیف بشه موقعیتش طبیعتا چین راه ترکیه رو انتخاب خواهد کرد.اسرائیل از همه‌ی این‌ها در جهت منافع خودش استفاده می‌کنه،با توجه به تغییر نسبی سیاست آمریکا در منطقه می‌بینیم که مراودات اسرائیل و روسیه هم زیادتر شده یعنی اسرائیلی‌ها نگاهشون و به روس‌ها تغییر دادن و دارن امتیاز گیری می‌کنند تو این رابطه.ایران هم باید این واقعیت‌های ایجاد شده در جهان معاصر رو بتونه ببینه و همونطور که چین صدور ایدئولوژیک رو کنار گذاشت،منافع ملیش و جلو آورد و منفعتش رو،ایران هم باید اینگونه عمل بکنه،یعنی این چیزی که به نام نگاه به شرق معروفه من هیچ مشکلی باهاش ندارم ولی همزمان باید نگاه به غربم باشه.بین تمامی امکاناتی که وجود داره توازن وجود داشته باشه که ایران بیتونه از هر دو تا استفاده بکنه.سیاست‌های تنش‌ زا در منطقه و تقابل با قدرت‌های بزرگ به نفع ایران نیست به نظر من،باید به توسعه اقتصاد و تحرکات دیپلماتیک بیشتر اهمیت داده بشه که این خود به خود باعث ایجاد امید در مردم میشه،ایجاد امید در مردم برای آینده‌ی خودشون و آینده‌ی کشورشون،اگر غیر این باشه ناامیدی مشکلات زیادی برای همه به وجود خواهد آورد،برای همه‌ی مردم،چون ببینید این سیاست‌هایی که امروز به کار گرفته میشه و تحریم‌هایی که هست نمی‌خوام کسی رو در این رابطه مجرم بدونم ولی این و می‌تونم بگم که تاوانش و دارن مردم میدن یعنی سیاست‌هایی که باعث تنش زایی میشه چه در منطقه چه در تقابل با قدرت‌های درجه یک هزینش رو مردم دارن میدن.راه حلی باید امروزه و این جهانی برای این مشکلات پیدا بشه و ما باید اینو بدونیم که دنیا دنیای0samgame نیست دنیای صفر و صد نیست. بذارید خلاصه کنم،چجوری میشه روی تلاش‌هایی که در حال انجام شدنه در جهت تغییر ژئوپلیتیک قفقاز و افغانستان،ببینید این ها دو تا معضل بزرگ ژئوپلیتیکی الان برای ایران هستند،چگونه میشه اینا رو به نفع ایران خاتمه داد؟یکیش به نظر من ایجاد انسجام ملیه،یعنی چگونگی نزدیکی یا دوری مواضع پوزیسیون و اپوزیسیون،یعنی هم اپوزیسیون باید به این فکر بکنه و هم و پوزیسیون،پوزیسیون و اپوزیسیون باید درک مشترکی داشته باشند از موازنه قوای جهانی و منطقه‌ای،یعنی نخبگان واقعا موجود چه در پوزیسیون و چه در اپوزیسیون باید گام‌های واقعا عملی در جهت درک درست از دموکراسی و چگونگی توسعه‌ی اون در جامعه،کاهش شکاف طبقاتی زیرساخت اقتصادی قوی،حل مشکلات مردم،حاکمیت افراد شایسته و خرد ورز،حل فوری مشکلات سیاسی با قدرت‌های بزرگ باید درک مشترکی داشته باشند،اگر نداشته باشند به مصداق اون گفته‌ی معروف اگر دور میز نباشید تو یه مینییویی،که این یک اصطلاح انگلیسی که میگه:(60:56) اگر دور میز نباشید تو یه مینیویی.این زمانی میتونه اتفاق بیفته که دور میز باشی که در جهت رفع اون موانع کوشیده بشه هم از جانب پوزیسیون هم از جانب اپوزیسیون.مردم ایران و نخبگان ایران باید تلاش کنند که نیروهای حامی در منطقه داشته باشند در جهان هم همینطور،نیروی نظامی قوی و مدرن با توانایی‌های ویژه در بکارگیری روش جنگ‌های نامنظم،این باید روش تاکید بشه روش جنگ‌های نامنظم.عرض کردم ایران یه کشور در حال توسعه است،این روش جنگی اگر اتفاقی بیفته باعث پیروزیشه،بهترین منبع ایرانیش هم منبع شیوه‌های رزمی اشکانیانه.من در دوره‌ی اشکانیان در ارتباط با این شیوه‌های رزمی صحبت کردم به خصوص در ارتباط با جنگ حران یا کران یا جنگ کاره که توی منطقه‌ی در به اصطلاح شمال بین‌النهرین بین شهر امروزی غرفه در ترکیه و منطقه‌ی راس العین که بین سپاه اشکانی و جمهوری رم رخ داد که در فکر می‌کنم ششم ماه می پنجاه و سه پیش از میلاد بود که سپاه کراسوس سردار رومی با سپاه سپهبد سورنا سردار اشکانی در گرفت این جنگ و بعد از یک نبرد کاملا خونیین سپاه روم کاملا شکست می‌خوره و کراسوس هم بعد از یک سری مذاکرات که به خشونت کشیده میشه کشته میشه و  سر لشکر سورنا راز موفقیتش به کارگیری شیوه‌ی جنگ‌های نامنظم بود.ما می‌تونیم از این یاد بگیریم یعنی نیروهای نظامی ایران از این دستاورد تاریخی خودشون می‌تونن یاد بگیرند و در جهان امروز من بارها در ارتباط با ژنرال جیاپ،دین بین فو و سایپن حرف زدم،اون یکی دیگه از مثالهایی که در جهان امروز وجود داره.علاوه بر این ارتش قوی و منظم و مدرن رسانه‌ی جمعی مستقل و بدون سانسور یکی از ارکان مهم کشور داری هست.با همه‌ی اینایی که گفتم که یک لیست بسیار بلند بالایی هست حتی اگر حتی اگر پنجاه درصد از تک تک مواردی که ذکر کردم انجام بشه یا بهش رسیده بشه حتم داشته باشید که محاسبات امروزی قدرت‌ها در ارتباط با ایران کاملا در هم میریزه،این چیزی نیست جز درک رابطه‌ی علت و معلول که در سال‌های اول دبیرستان یاد گرفتیم.

Radio51_Admin وب‌سایت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *